سفیر فرستادن چین به نزد طالبان

موضع چین در برابر طالبان، مبهم و چندپهلو است. در ظاهر، چین با هر گونه گروه و جنبشی که رنگ دینی داشته باشد مخالف است، اما در تمام سالهایی که طالبان عملیات انتحاری و خشونتبار خود را در افغانستان به پیش میبردند، دولت چین جز اظهار نگرانی از خشونتها کار دیگری نمیکرد و به نظر میرسید که از به چالش کشیده شدن حضور ناتو در این کشور به هر شکلی که باشد خرسند است. همچنان به نظر میرسید که رویکارآمدن رژیمی ضعیف و تحتالحمایه پاکستان در افغانستان را به سود خود میداند؛ زیرا دستیابی به معادن و منابع طبیعی این کشور که در راس اولویتهای چین درباره افغانستان بوده است، آسانتر میشود. همچنان که از کاهش نفوذ هند، اروپا و امریکا در افغانستان راضی به نظر میرسد. در همین راستا، نبود دولت مشروع و قانونی در افغانستان، فرصت بهتری برای تاراج معادن این کشور به شمار میرود و این برای کمپنیهای چینی یک فرصت طلایی تلقی میشود.
در طرف دیگر، از هنگامی که گفتوگوهای ایالات متحده امریکا با طالبان به پیش رفت و به انعقاد آن موافقتنامه انجامید، چین احساس کرد که این گروه قابل اعتماد نیست و ممکن است تعهد خدمت به کسی را بسپارد که پول بیشتری به آن بدهد. همچنان، چین میداند که وضعیت اقلیت مسلمان اویغور در آن کشور که در بدترین ستمهای ممکن در این قرن به سر میبرد و زیر حمله محو کامل هویت دینی و فرهنگی خود قرار دارد، میتواند از سوی گروههای جهادی دستاویزی بر ضد دولت چین شود و خطرات امنیتی برای آن به بار بیاورد. از این جهت، تصمیم گرفت که روابط خود را با طالبان تقویت کند و به این گروه اطمینان بدهد که در هر حالت در کنار آن قرار دارد.
فرستادن سفیر به نزد طالبان، یکی از این اقدامهای چین برای ابراز صمیمیت به طالبان و تقویت بیشتر روابط با این گروه است تا نشان بدهد که بیش از ایالات متحده امریکا و کشورهای اروپایی به طالبان اخلاص دارد و در شرایطی که امریکا حاضر نیست به نزد این گروه سفیر بفرستد، بیجینگ با فرستادن سفیر به نزد این گروه کمک میکند که وجهه منطقهای و بینالمللی آن بالا برود و در عرصه دیپلماتیک اعتماد به نفس بیشتری حاصل کند.
این بازی چین با قضیه افغانستان در نزد مردم افغانستان که از شکنجه طالبان و سرکوب گسترده و تبعیض آشکار این گروه رنج میبرند، بازتابی بهشدت منفی دارد و این پیام را به آنها میرساند که در روزهای سخت و تاریک افغانستان، چین تنها به تاراج معادن این کشور همسایه خود میاندیشد، نه به رنج میلیونها آدمی که در این سرزمین گرفتار عسرت و سیهروزیاند. همچنان، چین بازی خطرناکی را به پیش میبرد؛ زیرا از یک سو از گروه ترکستان شرقی احساس خطر میکند و از دیگر سو به گروهی که همفکر و همپیمان آن است، کمک میرساند و برای تقویت آن تلاش میورزد.
اگر چه نداشتن پرنسیپهای اخلاقی در عالم سیاست بسیار رایج است و بسیاری از دولتها خلاف ارزشهای جهانشمول اخلاقی عمل میکنند، اما سیاست چین در قبال افغانستان و فرستادن سفیر به نزد طالبان، مظهر تمامعیار فقدان اصول اخلاقی است که تصویر بسیار ناخوشایندی از این همسایه در ذهن مردم به جا خواهد نهاد و این برای آینده بلندمدت دو کشور همسایه بهشدت زیانبار خواهد بود.