خبر خجالتآوری را که درباره غرق شدن شناگر افغان در مسابقات روسیه پخش شد، همه شنیدیم و از آن احساس سرافکندهگی کردیم. رخ دادن اشتباه یا حتا اتفاق افتادن شکست بازیگران در مسابقات ملی یا بینالمللی، امری طبیعی است و کسی به آن اعتراض ندارد؛ اما اینکه کسی بدون آشنایی حرفهای با یک رشته بهعنوان چهره ملی آن انتخاب و به مسابقات بینالمللی گسیل شود، پرده از واقعیت تلخی برمیدارد و آن از میان رفتن کامل اصل شایستهسالاری و فقدان معیارها و سازوکارهای این کار است. این یعنی اینکه در حاکمیت طالبان چیزی به نام شایستهسالاری به رسمیت شناخته نمیشود و به جایش چیزی حاکم است که به اصطلاح محلی «اندیوالبازی» گفته میشود و معادل رفیقبازی، خویشخوری و قومپرستی است.
نظام طالبان مانند دیگر نظامهایی که شیرازهشان را یک ایدیولوژی بسته و متحجر تشکیل میدهد، نمیتواند به شایستهسالاری تن بدهد. نظامهای سلطهای با این ویژهگیها تنها به سربازان سرسپرده، دنبالهروان مخلص و نوکران وفادار اهمیت میدهند و در آنها، جز بهسختی، جایی برای انسانهای توانا، استعدادهای درخشان، نیروهای متخصص، شخصیتهای باتجربه، دیوانسالاران کهنهکار و چهرههای مسلکی نیست. چنین نیروهایی، به کار نظامها و ساختارهایی میآیند که به منافع ملی یک کشور متعهد باشند، نه به آرمانهای ایدیولوژیک یک گروه، آن هم گروهی متعصب و افراطی با پیشینه گرهخورده با جنگ و تفنگ و متکی بر سربازان چشم و گوشبسته.
چرا شایستهگی به سود گروههای ایدیولوژیک افراطی نیست؟ برای اینکه شایستهگی برخاسته از تواناییهای افراد است، نه از وفاداریهای حزبی یا سرسپردهگیهای گروهی، و کسانی که صاحب چنین شایستهگیهایی باشند، دارای عزت نفس و غرور مثبتاند و در برابر رهبران و زورمندان سر خم نمیکنند و به کارهای خلاف اصول و ضوابط تن نمیدهند. شخصیتهای شایسته و توانا به ارزشهای مسلکی خود تعهد دارند و تسلیم قانونشکنیها و بیانضباطیها نمیشوند و طبعا چنین کسانی از نظر نظامهای چاپلوسپرور و تملقپسند چهرههایی مطلوب به شمار نمیروند.
در افغانستان هیچگاه شایستهسالاری به نحوی که باید، جا نیفتاد، اما در دورههایی که ثبات نسبی برقرار بود و نظامهای حاکم از ظرفیت بیشتر و بهتری برخوردار بودند، مثلا دهه دموکراسی، زمینه بروز استعدادها و درخشش تواناییها برای شمار بیشتری فراهم آمده بود. در دوران جمهوریت نیز، به رغم فساد و نارساییهای دیگر، تا حدی زمینه ظهور افراد شایسته مساعد بود. اما در دورههایی که نظامهای تکحزبی حاکم شدند و از همه بدتر در دوران طالبان، شایستهگی جای خود را به سرسپردهگی داده و اندیوالبازی جای شایستهسالاری را اشغال کرده است.
از افغانستان امروز یکایک انسانهای متخصص و آگاه در حال فرار و یا در صدد فرارند و آن تعداد معدود از انسانهای شایسته که هنوز تاب آورده و قصد تداوم فعالیت در عرصههای تخصصی خود را دارند، زیر فشارند؛ زیرا نه سخنشان شنیده شود و نه به تخصصشان ارجی نهاده میشود. جایی که وزیر تحصیلات عالیاش معیار ارزشدهی را میزان مشارکت در جنگ و سهمگیری در ویرانگری بداند، میتوان وضعیت شایستهسالاری را بهروشنی دریافت. با تداوم این حاکمیت، باید منتظر رسواییهای بیشتری، از قبیل آنچه در روسیه برای آن شناگر کاذب اتفاق افتاد، باشیم و برای خجالتهای بیشتر آماده شویم.