امیرالمومنین طالبان در پیام صوتی منسوب به او که گویا در نشست ملاها ایراد کرده بود، تاکید میکند که نبردشان پایان نیافته است و عبارتی از یک حدیث در سنن ابوداود را میخواند: «ما سالمناهن مند حاربناهن»، یعنی از آن روز که جنگشان آغاز یافته، آشتیای در کار نبوده است. عدهای گمان میکنند که این سخنان جنبه تبلیغاتی دارد و برای ترساندن امریکاییها و باج گرفتن از آنان در دوحه است، با این تصور که سیاست زورگویی در مقابل امریکا بهتر نتیجه میدهد و ملاهای طالب تصمیم گرفتهاند شیوه ملاهای ایران را در پیش بگیرند تا به امتیازات بیشتری دست پیدا کنند.
با این حال، اگر موضوع را از منظر تحلیل گفتمان به بررسی بگیریم، خواهیم دید که در گفتمانهای سیاسی دو سطح تاکتیک و استراتژی از همدیگر تفاوت دارند و با شناخت این دو سطح و تفکیک آنها از یکدیگر، بهتر میتوان به مقاصد و اهداف یک جریان سیاسی وقوف پیدا کرد. طالبان مانند دیگر بنیادگرایان مذهبی، نه به مقوله دولت-ملت باور دارند و نه به مرزهایی که جغرافیای ملی یک کشور به شمار میرود. این گروهها خود را بخشی از کتله بزرگتری به نام امت میدانند و معتقدند که مرزهای کنونی کشورهای اسلامی به دست استعمار کشیده شده است و باید روزی زدوده شود. آنان هر یک از کشورهای اسلامی امروز را به عنوان یکی از ایالتهای کشور کلانتر خویش میشمارند که باید در رأس همه آنها، تنها یک خلیفه یا امیرالمومنین وجود داشته باشد تا زیر رهبری او مرحله جدیدی از فتوحات آغاز شود.
از طرف دیگر، این گروهها به حکم واقعبینی میدانند که تا تحقق کامل این آرمان هنوز فاصلهای دراز وجود دارد و برای این کار، اکثریت شان، به استثنای داعش و حزب تحریر، ترجیح میدهند که در این مرحله آن را پنهان نگه دارند تا خشم و واکنش دیگران را بر نینگیزند، بدون اینکه هدف کلان کنار نهاده شود. آنان برای تحقق آرمان بلندمدتشان نیاز به برنامههایی راهبردی و منظم دارند و این هدف راهبردی است که گروههای مختلفی، از طالبان، القاعده، بوکو حرام و حزب تحریر، تا افسران بنیادگرای استخبارات پاکستان را با هم پیوند داده و به همپیمانان طبیعی یکدیگر تبدیل میکند، تا بدون جلب توجه به توزیع وظایف، در میان خود بپردازند.
سخنان امیرالمومنین طالبان اشارهای معنادار به این هدف بود و مخاطب او بیش از آنکه امریکاییها یا سایر بیگانهگان باشند، در حقیقت نیروهای افراطی در سراسر جهان بودند. او میدانست که طرفدارانش از شرق تا غرب دنیا به تک تک کلمات وی دقت میکنند و به جای آنکه مانند تحلیلگران اتاقهای فکر غربی از منظر اکو-پلیتیک به موضوع نگاه کنند، از منظر ایمان و اعتقاد راسخ گوش دادند و برای جهاد خود از آن الهام میگیرند. او اکنون مهمتر از اسامه بن لادن و ابوبکر بغدادی است، زیرا قلمرو کامل یک کشور را با همه امکانات دولتی در اختیار دارد و همزمان، از سوی قدرتهایی در سطح روسیه، چین و امریکا مورد تعامل و مذاکره قرار دارد. این اولین بار در تاریخ معاصر است که رهبر یک گروه تروریستی در چنین موقعیت منحصربهفردی قرار میگیرد. او در سخنرانی خود به همه سازمانهای همپیمان خویش این پیام را فرستاد که صلح وی تاکتیکی است، اما نبرد وی استراتژیک… و سفر دنباله دارد.