طالبان؛ خصومت حاکمان عقب‌مانده با زنان شهری

میرزایی

در قلمرو طالبان که حالا کشوری به وسعت افغانستان است، حوادث بی‌شماری در جریان است. بعضی از این حوادث به دست ژورنالیست‌ها رسیده و در رسانه‌ها بازتاب یافته، اما بسیاری از آن‌ها هنوز افشا نشده و به اطلاع عموم نرسیده است. کنترل شدید طالبان بر فعالیت رسانه‌ها و خبرنگاران و ارعاب و تهدیدی که این گروه در حق فعالان رسانه‌ای روا می‌دارد، مهم‌ترین علت بی‌خبری رسانه‌ها از قسمت عمده‌ای از حوادثی است که در سایه حاکمیت طالبان روی می‌دهد. طالبان، رسانه‌های مستقل را به رسمیت نمی‌شناسند و به رسانه‌ها در صورتی اجازه فعالیت می‌دهند که مطابق پالیسی آن‌ها کار کنند. از این‌ رو، رسانه‌هایی که در داخل افغانستان سرگرم فعالیت‌اند، هرگز قادر نیستند وقایع و رویدادها را به‌درستی انعکاس دهند. با این حال و به ‌رغم دشواری‌هایی که فرا‌راه فعالیت آزاد رسانه‌ها وجود دارد، هنوز هم ژورنالیستان از پا ننشسته‌اند و با پذیرش خطرات گوناگون می‌کوشند به حقایق جامعه افغانستانِ زیر سلطه طالبان دست یابند و آن را به مخاطبان برسانند. یکی از ژورنالیستانی که در اوایل سقوط افغانستان به دست طالبان به این کشور رفت و گزارش‌هایی منتشر کرد، خانم صفا صالح است.

صفا صالح، گزارشگر مصری شبکه تلویزیونی «اخبار الآن» که به زبان عربی نشرات دارد و مقر آن در دبی است، موفق شده مدتی بعد از تسلط طالبان بر افغانستان به این کشور سفر و گزارش‌های متعددی برای تلویزیونی که در آن کار می‌کند تهیه کند. او در کنار تهیه گزارش، بعضی چشم‌دیدهایش را پس از خارج شدن از افغانستان به مناسبت‌هایی بیان کرده است. مخرج مشترک این چشم‌دیدها اثبات این نکته است که گروه طالبان گروهی زن‌ستیز است و با زیست شهری آشنایی ندارد و اکنون با تسلط بر شهرها قصد دارد سنت‌های قبیله‌ای خود را بر همه شهروندان و خصوصاً زنان شهری تحمیل کند. داستان‌هایی که صفا صالح از شیوه برخورد طالبان با او به‌عنوان زنی با حجاب متعارف بازگو می‌کند، ژرفای بدویت طالبان را آشکار و نیز این واقعیت را آفتابی می‌کند که طالبان با اجبار زنان شهری به پذیرش سنت‌های جوامع عقب‌مانده خود، تلاش می‌ورزند کشور را قرن‌ها به عقب بر‌گردانند.

صفا صالح در یکی از مصاحبه‌هایش از سفرش به پنجشیر سخن گفته است. او پس از موافقت مدیران بالادستی تصمیم گرفت به پنجشیر برود و با نیروهای مقاومت و همچنین اهالی پنجشیر صحبت کند و از نزدیک با اوضاع آن‌جا آشنا شود. در میانه راه و پس از آن‌که با جنگ‌جویان طالب گپ زد و خوش‌و‌بش کرد، ناگهان یکی از این جنگ‌جویان که از چهره‌اش خشم و بر‌افروخته‌گی و نفرت هویدا بود، جلو موترش را گرفت و با نشانه گرفتن سلاحش به سوی او دستش را به ماشه گذاشت و آماده شلیک کردن به سوی او شد. پس از رهایی از آن مخمصه، صفا صالح که از آن حادثه خشمگین شده بود، با اصرار پرسید که چرا آن جنگ‌جوی طالب آن رفتار غریب را از خود نشان داد و نزدیک بود وی را به قتل برساند. آن سرباز خشمگین در پاسخ گفت که تازه از قندهار آمده و اولین بار است که زنی را در میان جنگ‌جویان دیده و شکل و شیوه لباس پوشیدن او (با آن‌که خبرنگار زن، لباس اسلامی متعارف را پوشیده بوده) وی را تحریک و وادار به نشان دادن آن واکنش کرده است. او سپس از رفتارش معذرت‌خواهی کرد.

براساس روایت صفا صالح، رویداد غریب دیگر در پایگاه نظامی بگرام رخ داد. یکی از فرماندهان طالب که در دروازه میدان هوایی بگرام موظف بود، شخصی قوی‌هیکل و نیرومند با ریشی دراز و انبوه بود. او در حالی که به سوی ژورنالیست یاد‌شده با تحقیر و نفرت نگاه می‌کرد، از مترجم پرسید که آیا این خانم، مسلمان است؟ صفا صالح می‌گوید، آن جنگ‌جوی طالب در حالی این سوال را مطرح کرد که وی نه‌تنها دارای پوشش متعارف اسلامی بود، بلکه یونیفورم سیاه دختران کابل را نیز بر تن داشت. این ژورنالیست از این پرسش احمقانه ناراحت شد و به مترجم گفت که برای نگهبان بگوید که بلی، من مسلمانم و حتا بیشتر از تو. آن فرمانده طالبان با خشم دستور می‌دهد که خانم خبرنگار را از آن‌جا دور کنند. پس از آن واقعه، صفا صالح از دیگر اعضای طالبان پرسید که چرا این شخص چنین پرسشی را مطرح کرد، حال آن‌که او همان پوششی را داشت که دختران کابل دارند. طالبان در توجیه آن پرسش گفتند: آن جنگ‌جو تازه از قندهار آمده و اصلاً دختران و زنان کابل را ندیده است. خانم صالح پس از شرح این داستان می‌گوید که این واقعه بیانگر تراژدی بزرگی است که دختران شهرها و از جمله کابل باید با آن دست‌و‌پنجه نرم کنند و هر روزه چنین برخوردهایی را از سوی سربازان طالب تحمل کنند.

صفا صالح پس از سفر به کابل و پنجشیر تصمیم گرفت به قندهار، پایتخت طالبان، برود. اولین خاطره‌ای که از این سفر در ذهن دارد، مربوط به مردی قندهاری است که در هواپیما در چوکی کناری‌اش قرار گرفته بود. این شخص با آن‌که طالب نبود، اما حاضر نبود در چوکی‌ای بنشیند که خانمی «روی‌لُچ» در کنارش قرار دارد. او از خانم خبرنگار خواست چوکی‌اش را ترک کند و به چوکی دیگری برود. صالح تن به این تقاضا نمی‌دهد و میزبانان هواپیما پس از تلاش زیاد موفق می‌شوند راه‌حلی برای مشکل آن مرد پیدا کنند. پس از نقل این حکایت، صفا صالح می‌گوید که مردان قندهاری در زن‌ستیزی تفاوتی با طالبان ندارند. بنا بر ادعای او، حتا سربازان قندهاری طالبان، در مقایسه به جنگ‌جویان سایر مناطق، خشن‌تر و بدوی‌تر و تنگ‌نظر‌تر‌ند.

زمانی که صفا صالح به قندهار می‌رسد، ماجراهای دیگری از این‌دست رخ می‌نُماید. در یک مورد، خانم ژورنالیست در موتر می‌نشیند تا مترجمش برایش آب بخرد، چون هوای قندهار در آن زمان بسیار گرم بوده است. در آن اثنا شخصی دروازه موتر را باز می‌کند و کوشد خبرنگار را از آن بیرون بکشد و لت‌و‌کوب یا زندانی کند. معلوم می‌شود که خشم آن مرد از آن جهت بوده که چرا این زن، برقع نپوشیده است و بدون محرم گشت‌و‌گذار می‌کند. مترجم به شتاب خود را به موتر می‌رساند و از آن مرد می‌پرسد که چرا آن رفتار را انجام می‌دهد. آن مرد به مترجم می‌گوید که این قبیل زنان، زنان افغانستان را فاسد می‌کنند. خبرنگار و مترجمش برای این‌که خشم آن مرد را بخوابانند، مجبور می‌شوند مکتوب‌هایی را که مقام‌های طالبان برای‌شان نوشته بودند تا کسی جلو فعالیت‌شان را نگیرد، به آن مرد نشان دهند و از جمله نامه‌ای را که ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی طالبان، نوشته بود به او نشان می‌دهند. پس از آن، آن مرد برای‌شان اجازه می‌دهد که بروند، اما همچنان به این باور بوده که این زن عرب، اسلام و زنان افغانستان را فاسد می‌کند.

یک‌ بار خبرنگار تلویزیون «اخبار الآن» با یکی از مقام‌های طالبان در قندهار مصاحبه می‌کند. این مصاحبه از تلویزیون پخش شد. این مقام طالبان پس از انتشار مصاحبه متوجه خبط و خطای خود در جریان مصاحبه شد؛ چون در مورد اختلافات داخلی طالبان حرف زده بود. از این‌ رو، خبرنگار را برای سه ساعت در دفتر خود زندانی کرد و پس از آن‌که مقام‌های وزارت خارجه امارات متحده عربی با طالبان مذاکره کردند، آن مقام قندهاری طالبان حاضر به رهایی خانم خبرنگار از بازداشت شد. این واقعه ثابت کرد که حتا مقام‌های ارشد طالبان با شیوه برخورد با خبرنگاران آشنایی ندارند.

صفا صالح در مصاحبه‌اش گفت که خبرنگاران به‌صورت عموم و خبرنگاران زن به‌صورت ویژه با چالش‌هایی مواجه‌اند. سخت‌گیری‌های طالبان در برابر خبرنگاران زن هر روز بیشتر می‌شود و از جمله آن‌ها باید وقتی در صفحه تلویزیون ظاهر می‌شوند، نقاب بر چهره ببندند. به روایت او، یکی از چالش‌های عمده‌ای که خبرنگاران در قلمرو طالبان با آن مواجه می‌شوند، این است که مسؤولان طالبان اجازه ندارند با خبرنگاران مصاحبه کنند. فقط برخی اعلامیه‌ها به نام وزارت‌ها و اداره‌های مربوط به طالبان از سوی دفتر ذبیح‌الله مجاهد صادر می‌شود. صفا صالح پس از مذاکره خسته‌کننده با طالبان، موفق می‌شود با ذبیح‌الله مجاهد مصاحبه‌ای سی‌و‌پنج دقیقه‌ای صورت دهد.

آن‌چه صفا صالح از پشت پرده فعالیت‌های خبرنگاری‌اش در سایه حاکمیت طالبان تعریف کرده، فقط نوک کوه یخ را نشان می‌دهد. بسیاری از واقعات است که از چشم رسانه‌ها مخفی نگه داشته شده است و اگر این واقعات مکشوف شود، عمق فاجعه‌ای که در افغانستان جریان دارد برملا خواهد شد. در تاریخ افغانستان، بارها کهنه‌اندیشان و نیروهای ارتجاعی، بر اوضاع مسلط شده‌ و موفق به سبوتاژ کردن روندهای پیش‌ رو شده‌اند. با این ‌حال، تفاوت طالبان با دیگر نیروهای واپس‌گرا در این است که این گروه هرگز به مرور زمان دچار دگردیسی نمی‌شود و تغییر را نمی‌پذیرد، بلکه از آن بالاتر، هر روز بیشتر از دیروز به تند‌روی و رادیکالیسم روی می‌آورد. این گروه شبیه بسیاری دیگر از گروه‌های مرتجع و عقب‌گرا، از آزادی زنان می‌ترسد و همواره در پی وضع محدودیت بر زنان شهری است. زنان زیر سلطه طالبان، بدترین روزگار را سپری می‌کنند، هرچند مردان این کشور نیز همه‌روزه مصیبت و تباهی را به چشم سر می‌بینند و حال بهتری در قیاس به زنان این سرزمین ندارند.

دکمه بازگشت به بالا