طالبان و کنترل بلندگوهای مساجد؛ چرا ملایی اعتراض نمیکند؟
فواد میرزایی

ماه رمضان موسم عبادت و تلاوت قرآن و نیایش است. در این ماه، نمازگزاران برای ادای نمازهای پنجگانه و تراویح به مسجدها هجوم میآورند. در میان مردم این داستان معروف است که رمضان ماهی است که اشخاص «بینماز» را هم به سوی جماعت و مسجد میکشاند. تصور عام مردم این است که تراویح از شعایر مهم دین است و باید با جماعت برگزار شود. با این حال، یکی از انتقادهایی که هرازگاهی در شهرهای مختلف افغانستان در گذشته شنیده میشد، در مورد صداهای بسیار بلند بلندگوهای مساجد بود که موجب سلب آرامش ساکنان محل میشد، مخصوصاً برای اشخاصی که خانههایشان در نزدیک مسجد قرار داشت. مسؤولان مساجد بهویژه در ماه رمضان در هر زمان از شب یا روز که دلشان میخواست، صدای بلندگوها را تا آخر بالا میبردند و قرائت قرآن، نعت یا وعظ و تبلیغ را به گوش افرادی که در داخل مسجد قرار داشتند یا در خانههای اطراف زندهگی میکردند، میرسانیدند.
از وقتی طالبان بازگشتهاند، وزارت ارشاد، حج و اوقاف این گروه، فعالتر از قبل شده و برای مدیریت مسجدها در مقایسه به نظام سابق جدیت بیشتری به خرج میدهد. یکی از کارهایی که این وزارت در رمضان امسال انجام داده، این است که از پخش صدای تراویح یا نماز جماعت از طریق بلندگوها جلوگیری کرده است. اکنون در شهر کابل مثلاً، ملاها اجازه ندارند از بلندگوها به جز در موقع اذان استفاده کنند. البته شاید عدهای از ملاها از این دستور سرپیچی کنند، اما غالب ملاها و موذنها فرمانبردارند و توصیههای وزارت اوقاف طالبان را عملی میکنند.
در بسیاری از کشورهای اسلامی، اذان در زمان مشخص آن و در بعضی از این کشورها صدای ضبطشده بهصورت همزمان از بلندگوها پخش میشود تا از آشفتهگی جلوگیری شود. دولت عربستان سعودی بهتازهگی دستور داده که مدیران مساجد، به استثنای مساجد بزرگ و پرجمعیت، از بلندگوهای بیرونی حتا برای پخش اذان یا تلاوت استفاده نکنند و صدا باید فقط در داخل مسجد و در حد اعتدال پخش شود. این در حالی است که در افغانستان، تا کنون چنین نظمی برقرار نبوده است. هر موذن در هر وقت که دلش میخواست، اذان میداد و این موجب شده بود که هرجومرجی پدید آید. همچنان، ملاهای مساجد برای اینکه به زعم خودشان معنویت رمضان را پاسداری کنند، تلاوت ضبطشده قرآن یا نعت را در شب یا روز از بلندگوها پخش میکردند و به گمان خود شعایر دینی را زنده نگه میداشتند. با توجه به اینکه در هر کوچه و پسکوچه شهرها و روستاهای افغانستان مسجدی بنا شده، صحنههای غریبی را ایجاد میکند.
کارکرد نادرست بلندگوهای مساجد یکی از معضلاتی است که دامنگیر زیست شهری در افغانستان شده است. بیماران، کودکان و اشخاصی که نسبت به صدا حساسیت دارند، همواره از این بابت در رنج و عذاب بودهاند. چند سال پیش، ملایی در یکی از محلات اعیاننشین شهر کابل، در فصل زمستان از ساعت ۸:۰۰ تا ۱۲:۰۰ قبل از ظهر به ترجمه قرآن میپرداخت و جریان ترجمه را از بلندگوی مسجد که ولیم بالا داشت، پخش میکرد. اتفاقاً در نزدیک آن مسجد، بسیاری از دفترهای دولتی و خارجی واقع بود و کارمندان آن دفاتر همیشه از دست آن ملا شکایت میکردند، اما هیچ کس از ترس اینکه مبادا متهم به بیدینی شود، جرئت نداشت بهصورت علنی اعتراض و انتقاد کند. در موردی دیگر، شخصی تعریف میکرد که زمانی روی بلندگوی مسجد به سوی خانه آنها قرار داشت و صدای بلند آن، دیوانهکننده بود. آنها مجبور شدند برای اینکه صدای کرکننده بلندگو را کاهش دهند، به ملای مسجد پول بپردازند تا روی بلندگو را به سمت دیگر بچرخاند و دیگران را اذیت کند.
این سخن در افغانستان زبانزد است که «مردم افغانستان، سوتهمسلمان استند»؛ به این معنا که سخن منطقی و معقول را نمیپذیرند تا هنگامی که برای اجرای آن از قوه قهریه استفاده نشود. ریشهدار بودن این روحیه در میان مردم، ممکن است عوامل مختلفی داشته باشد، از جمله حاکمیت دوامدار استبداد به اشکال مختلف آن در طول دههها و سدهها. سوتهمسلمانی مردم افغانستان را بهوضوح در برخورد متفاوتشان با قوانین نظام جمهوری و نظام امارتی میتوان مشاهده کرد. زمانی که در نظام پیشین موضوع کرونا پیش آمده بود و هر روز از مردم قربانی میگرفت، وزارت اوقاف با همکاری وزارت صحت عامه تلاش میکرد از تجمع انسانها در مساجد جلوگیری کند و توصیههایی برای شهروندان ارایه میکرد. برخورد وزارت ارشاد، حج و اوقاف با موضوع کرونا به حدی از روی ترس و محافظهکاری بود که باعث شده بود توصیههای عجیبوغریبی صادر کند، از جمله اینکه «مردم نمازهای سنت را در خانه بخوانند و نمازهای فرض را در مسجد»؛ در حالی که کرونا نماز فرض و سنت نمیشناسد. با وجود برخورد محتاطانه وزارت اوقاف در آن زمان با جلوگیری از تجمع مردم در مساجد، بسیاری از ملاها با این کار مخالفت میورزیدند و آن را کوششی برای قلعوقمع مقدسات میپنداشتند. ملای وزیر اکبرخان بهصراحت گفت که کسانی میخواهند شعایر دینی را کمرنگ کنند و توطیه چیدهاند که جنبوجوش مردم در مساجد را کاهش دهند. اما حالا که طالبان تصمیم گرفتهاند مساجد را نگذارند نمازهای جماعت، تراویح و تلاوت قرآن را از بلندگوها پخش کنند، هیچ کسی صدایش را بلند نمیکند و هیچ فردی از خفه شدن صدای دین حرفی نمیزند.
تفاوت امارت طالبانی با نظام جمهوری در چیست؟ یکی از تفاوتها در این است که در نظام پیشین، آزادی بیان وجود داشت و رسانهها کوچکترین اعتراضهای مردمی را میتوانستند بازتاب دهند و از این لحاظ، برای آن نظام، افکار عمومی اهمیت داشت و ممکن بود در تصمیمهایش تغییر ایجاد کند. این در حالی است که طالبان به افکار عمومی وقعی نمینهند و صداهای معترض را خفه میکنند و به رسانههای آزاد اجازه انعکاس صداهای متفاوت و متنوع را نمیدهند. طالبان هر چیزی را که فکر میکنند درست است، در معرض اجرا میگذارند و فرمانهای «اولوالامر» را فرمان خدا تلقی میکنند و ناسازگاری با آن را کفر و انحراف به حساب میآورند. بدون شک عدم حضور و فعالیت رسانههای آزاد در کشور، کار طالبان را آسان کرده و دست آنان را باز گذاشته است تا هر چه را در سر دارند با خیال راحت عملی کنند.
طالبان به جهت اینکه به نام دین و به اسم شریعت خدا حکمروایی میکنند و خود را مجریان شرع انور میدانند، علمای مذهبی را خلع سلاح کردهاند. اکنون خلاف گذشته، ملاها نمیتوانند خود را مسلمانتر از طالبان نشان دهند و تطبیق شریعت خدا و پاسداری از شعایر و مقدسات دینی را از آنها خواستار شوند. حالا هر کاری را که طالبان انجام دهند، درست است؛ چون آنها ظاهراً علمای مذهبیاند و شریعت را بهتر از دیگران میدانند. وقتی شخصی که خود را عالم دین جا زده، قدرت را در دست گیرد و توان بهکارگیری بالاترین درجه خشونت علیه مخالفان را داشته باشد، چه کسی یارای مخالفت با وی را دارد؟ از امام فخرالدین رازی پرسیده بودند: چرا مدتی است برضد «اسماعیلیه» حرف نمیزنی؟ گفته بود: آنها «برهان قاطع و بُرنده» دارند. حالا حکایت طالبان است.
موقعی که برای اولین بار بلندگو به کشورهای اسلامی وارد شد، غوغایی بزرگ پدید آمد و بسیاری از علمای دین استفاده از آن را برای اعلام وقت نماز مکروه و حتا ناجایز شمردند؛ اما آهستهآهسته وضعیت بهگونهای رقم خورد که اکنون مخالفت با نصب بلندگو بر فراز مسجد ممکن است قرینهای برای بیدینی یا الحاد شخص مخالفتکننده محسوب شود. وضعیت غالباً همینطور بوده است: متدینان در اول با پدیدهای مخالفت میورزند، سپس وقتی که آن پدیده جا افتاد کوشش میکنند آن را از گوهر دین بشمارند و ناسازگاری با آن را نشانه انحراف و فسق و کفر.
در نصوص دینی تصریح شده که نباید مسلمانان بهگونهای قرآن را تلاوت کنند که موجب آزار دیگران شود (لا یجهر بعضکم علی بعض بالقرآن). وقتی تلاوت قرآن به صدای بسیار بلند ممنوع باشد، تکلیف اذان روشن است. اما مردم افغانستان، در دینداریشان چنان افراط میکنند که از پیغمبر و صحابه نیز جلو میافتند. تظاهر به دینداری و تمسک به مظاهر و مناسک دینی، سکهای رایج در این کشور است. در افغانستان، اخلاق دینی چندان خریدار ندارد، اما پایبندی به ظواهر دینی و مسلمان واقعی نشان دادن خود با مثلاً قرار گرفتن در صف اول نماز یا گذاشتن ریش دراز، بهترین راه برای جلب احترام و عزت در میان مردم است. هر وقت ما در آستانه رمضان قرار میگیریم، تاجران نرخ خوراک را افزایش میدهند، برعکس بعضی کشورهای دیگر اسلامی که به مناسبت رمضان، در قیمت کالاهای مورد نیاز مردم تخفیف به وجود میآید. شاید همین بازرگانانی که نرخ مواد خوراکی را در ماه رمضان بالا میبرند، در نمازهای جماعت و تراویح، در صف اول بایستند و قاریای استخدام کنند تا قرآن را در تراویح برایشان ختم کند.
در هر حال، جلوگیری از فعالیت بلندگوها در جریان ماه رمضان به جز در موقع اذان، اقدامی مثبت و برای آرامش مردم ضرور است. طالبان در کنار کارهای غلطی که مرتکب میشوند، گاهی کار مثبت هم انجام میدهند. با این حال، سوال این است که اگر این اقدام از سوی نظام جمهوری صورت میگرفت، واکنشهای علمای مذهبی و روحانیون در برابر آن چه میبود؟ تردید نکنید که اکثریت ملاها این کار را محکوم میکردند و حتا ممکن بود با تحریک مردم، شهر را به آشوب میکشاندند. پس چرا اکنون ساکتاند؟ چون آنها میدانند طالب کاری را که بخواهد، بدون مماشات انجام میدهد و اعتراض و انتقاد را هرگز برنمیتابد. آیا دموکراسی در افغانستان، نتیجه معکوس میدهد؟