طالبان و فشار مضاعف بر دانش و اندیشه

در گذشته می‌گفتند هر دم از این باغ بری می‌رسد، این روزها وضعیت برعکس است و هر دم خبر تازه‌ای از محدودیت، سرکوب، دستگیری و شکنجه از افغانستان به جهان مخابره می‌شود. برای مجازات شدن لازم نیست کسی حتما عضو داعش یا گروه‌های نظامی مخالف باشد. کافی است کسی برای ترویج دانش قدمی بردارد، به‌ویژه برای باسواد کردن دختران در این کشور، یا شخص باسوادی چند جمله به فیس‌بوک بنویسد، حتا اگر آن نوشته ربطی به طالبان نداشته باشد و تنها اظهار نظری شخصی در امور مذهبی یا اجتماعی باشد. تازه‌ترین نمونه بازداشت رسول عبدی، دانش‌آموخته شرعیات، به جرم اظهار نظر در امور دینی، و مطیع‌الله ویسا، بنیان‌گذار بنیاد راه قلم، به جرم ترویج آموزش برای دختران است.

مقام‌های طالبان از سرپرست وزارت خارجه‌شان تا سرپرست وزارت داخله، وزارت دفاع و بقیه، هر‌گاه با رسانه‌ها یا هیات‌های خارجی رو‌به‌رو می‌شوند، به‌ویژه هیات‌هایی که پول می‌دهند، با لاف‌و‌گزاف تاکید می‌کنند که به همه تعهدات خود در دوحه با طرف امریکایی صادقانه عمل کرده‌اند و تمام قدم‌های لازم برای اثبات حسن نیت را برداشته‌اند. مردم افغانستان نمی‌دانند که سران این گروه در دوحه چه تعهداتی به طرف امریکایی داده بودند که با افتخار از آن یاد می‌کنند و در بدل آن پول می‌گیرند، اما آن‌چه را مردم می‌بینند، این است که اگر کسی بخواهد شماری از فرزندان این سرزمین را با قلم و کتاب آشنا کند، خطر جان را می‌خرد و اگر کسی پس از سال‌ها تحصیل و مطالعه نظری در امور دینی یا اجتماعی بدهد، در معرض بازداشت و شکنجه قرار می‌گیرد و چه بسا زنده‌گی‌اش را برباد دهد.

تداوم این روند قطعا برای گستراندن ارعاب و هراس بر یکایک شهروندان است، به‌ویژه شهروندان درس‌خوانده و تحصیل‌کرده که درکی روشن‌تر از نابه‌سامانی‌های سیاسی و اجتماعی دارند و می‌توانند با بیان و نقد آن‌ها آگاهی جامعه را نسبت به حقوق از دست‌رفته‌شان افزایش بخشند. در یک‌و‌نیم سال گذشته علاوه بر این‌که صدها هزار تن از این فضای وحشت و ارعاب پا به فرار نهاده‌اند، آنانی‌ که نخواسته‌اند یا نتوانسته‌اند کوچ کنند، لحظه‌به‌لحظه بیمناک‌اند که اگر سخنی در جایی از دهان‌شان بیرون شود یا چیزی حتا به کنایه در صفحات اجتماعی بنویسند، به‌آسانی در آستانه سخت‌ترین تهدیدها و خطرها قرار بگیرند. ارعاب و وحشت استراتژی همه رژیم‌های استبدادی برای به بند کشیدن شهروندان و تحکیم سلطه بر آنان است.

در کوتاه‌مدت این روش به سود رژیم‌های استبدادی است و می‌تواند تا مدتی جلو اعتراض‌ها را بگیرد، صداها را خاموش کند، مانع افشای حقایق شود و حاکمان را به مرادشان برساند؛ اما در درازمدت، چنان‌که تجربه بسیاری از کشورهای دنیا نشان داده است، این شیوه به انباشت خشم توده‌ها و انفجار می‌انجامد و موجی از بی‌ثباتی، هرج‌و‌مرج و سقوط نظام‌ها را در پی می‌آورد. در افغانستان با توجه به ساختار پیچیده قومی، مذهبی، زبانی، جغرافیایی و جیوپلیتیکی زمینه شورش و جنگ مسلحانه بسیار زودتر مساعد می‌شود، چنان‌که تجربه بیش از یک قرن از فروپاشی رژیم‌ها این واقعیت را به‌خوبی به اثبات رسانده است. جامعه جهانی و به‌ویژه ایالات متحده امریکا باید مسوولیت خود را در قبال آن‌چه بر سر مردم افغانستان آمده است، بپذیرند و با اقدامات جدی‌تر برای مبارزه با رژیمی سرکوبگر، ضد حقوق بشر و متهم به جنایات ضد بشری آماده‌گی بگیرند. برای این کار حتا قطع امداد مالی کافی نیست؛ باید اقدام‌هایی روی دست گرفته شود که به پایان استبداد و سرکوب بینجامد.

دکمه بازگشت به بالا