از چند روز به این سو طالبان میکوشند با استفاده از مشاجره به میان آمده بر سر موضوع حقابه هیرمند، از یک سو احساسات ملی بخشی از شهروندان افغانستان را به سود خود برانگیزند و از سویی به شماری از کشورهای غربی پیام بدهند که میتوان از افغانستان برای جنگهای نیابتی با ایران استفاده کرد. این تنشها، بهویژه هنگامی که به درگیری گرم میان مرزبانان دو کشور برسد، زنگهای خطر را به صدا درمیآورد و بیشترین زیان آن متوجه مردم دو کشور میشود، بهویژه مردم افغانستان که در موقعیت آسیبپذیرتری قرار دارند. در کوتاهمدت شرایط میلیونها مهاجر افغان که در اثر جنگ طالبان و شرایط پس از حاکمیت این گروه ناچار به ترک کشور شدهاند، دشوارتر خواهد شد و در بلندمدت دو کشور همسایه که به هر روی نیازمندیهای متقابل دارند، در وضعی مخاصمتآمیز قرار خواهند گرفت که به سود بدخواهان این منطقه تمام خواهد شد.
رویکرد طالبان در قضایای منطقهای میتواند ماهیت پیچیده و بحرانساز این گروه را بیشتر آشکار سازد. تمام دنیا میداند که طالبان در طول بیست سال دوران جمهوریت، حیات و دوام خود را مدیون استخبارات منطقه بود و در این زمینه در درجه نخست استخبارات پاکستان و در درجه دوم سپاه پاسداران ایران نقش بسیار مهم و برجستهای داشت. در واقع حمایت دوامدار از این گروه با فراهم آوردن پناهگاههای امن، آموزش جنگجویان و تامین تجهیزات جنگی، به اضافه تغذیه استخباراتی و کمکهای اطلاعاتی، یک گروه شورشی تروریست را به سطح یک بازیگر جدی منطقهای ارتقا داد. در ادامه این وضعیت بود که قدرتهای بزرگتر علاقهمند شدند که با آن وارد تعامل شوند و دعوت نمایندهگان آن به مسکو و سپس توافقنامه دوحه به دنبال آن آمد. بنابراین، گروه طالبان وجود و حیاتش را وامدار حمایتها و مساعدتهای گوناگون منطقهای و جهانی بوده و تا هنوز با پولها و حمایتهایی که دریافت میکند، به حیات خود ادامه میدهد.
آنچه در این میان باید درباره این گروه در نظر گرفته شود، این است که یک گروه با پیشینه تروریستی تا تبدیل شدن به دولتی متعارف و مسوولیتپذیر مسافتی دور و دراز در پیش دارد و حامیان آن نمیتوانند سرشت چنین گروهی را به این آسانی عوض کنند. گروهی که همه هویت خود را از خشونت، کشتار، ترور و انتحار میگیرد و با همه گروههای افراطی و تروریستی دنیا به جز داعش رابطه برادرانه دارد، نمیتواند طرف قابل اعتماد در تعامل منطقهای و بینالمللی باشد.
این گروه فرزندخوانده دایمی استخبارات پاکستان بوده است، اما از گروه تیتیپی حمایت میکند و گاه به آن سوی مرز نیرو میفرستد. همچنان، با چین بهترین روابط را دارد، اما جنگجویان ترکستان شرقی را در افغانستان پناه داده و برایش حمایتهای لوجستیکی فراهم میکند. با کشورهای آسیانه میانه تظاهر به دوستی میکند، اما میزبان گروههای جنگجوی آن کشورها است. از نوازش سپاه پاسداران ایران همیشه سود و لذت برده، اما جنگجویان افراطی مخالف دولت ایران را در آغوش گرفته است. در اثر مذاکرات امریکا در دوحه به اعتبار بینالمللی رسید و تا اکنون سران طالبان پولهای هنگفتی از آن دریافت میکنند، اما همزمان با القاعده و نیروهای ضد امریکایی پیوند ارگانیک دارد. درگیریهای مرزی با ایران، نشان داد که چنین گروهی تنها برای بحرانسازی در منطقه به کار میآید، نه برای برقراری روابط سازنده. تنها وجود یک دولت قانونی و با پشتوانه مردمی در افغانستان، میتواند به ثبات و امنیت منطقه کمک کند و جلو تشدید بحرانها در این بخش از جهان را بگیرد.