عربستان سعودی و ایران، دو قدرت مخالف با رویکرد مذهبی در خاورمیانه هستند. این دو کشور سالیان زیادی است که جنگهای نیابتیشان را در سوریه، یمن، لبنان و افغانستان با حمایت از گروههای شورشی و مذهبی دنبال میکنند. هر دو کشور در کنار سایر ابزارهای استخباراتی، مهمترین سلاحشان دامن زدن به اختلافات مذهبی و فرهنگی است. ریاض و تهران، پیوسته تلاش کردهاند که خود را نماینده تامالاختیار و سکاندار جهان اسلام معرفی کنند. هر دو برای رسیدن به این امر، پیوسته در ستیز بودهاند. رابطه تنشآلود این دو، زمانی که یک روحانی شیعه در عربستان سعودی اعدام شد، منجر به قطع روابط دیپلماتیک دو طرف گردید. عربستان سعودی شیخ نمر، روحانی مخالف دولت این کشور را به اتهام جرایم تروریستی اعدام کرد. در مقابل معترضان در تهران بالای سفارت عربستان سعودی و در مشهد بر کنسولگری این کشور هجوم بردند و سرانجام ریاض پایان روابطه دیپلماتیک خویش با تهران را اعلام کرد. اکنون پس از هفت سال رقابت خشمگین، با میانجیگری چین توافق کردهاند که روابط دیپلماتیک خود را از سر بگیرند.
رسانههای رسمی عربستان سعودی و ایران، روز جمعه، ۱۹ حوت، اعلام کردهاند که دو طرف برای ازسرگیری روابط دوجانبه توافق کردهاند و وزیران خارجه دو کشور بهزودی باهم دیدار میکنند. عربستان سعودی و ایران، بربنیاد این توافق پیمان همکاری امنیتی خویش را احیا میکنند، سفارتخانههایشان را در ظرف دو ماه فعال میسازند و فعالیتهای بازرگانی، سرمایهگذاری و فرهنگی را از سر میگیرند. علاوه بر استقبال کشورها از این توافق، شبهنظامیان حوثی مورد حمایت ایران در یمن هم از این توافق استقبال کرده و آن را به نفع اسلام دانسته است. به نظر میرسد به رغم استقبال محتاطانه امریکا از این توافق، کاخ سفید از توافق دو رقیب مذهبی و سیاسی در خاورمیانه راضی نیست؛ چون ازسرگیری روابط دیپلماتیک و عادیسازی تنشها دو قدرت مذهبی منطقه، منتج به صفبندی بزرگ در خاورمیانه خواهد شد. هر چند چین اعلام کرده که «هیچ نوع منافع خودخواهانه» را دنبال نمیکند و مخالف رقابتهای ژیوپلیتیکی در منطقه است، اما در عمل دیده میشود که این کشور برای ارتقای جایگاهش در نظام بینالمللی به یک بازیگر تاثیرگذار در خاورمیانه، آستین بر زده است.
چین در این میزبانی نیز فخرفروشی کرده است. وانگ یی، دیپلمات ارشد چین، بعد از امضای این توافقنامه گفته است که کشورش یک «میانجیگر قابل اعتماد» است که «با تعهد بالا به وظایف خود بهعنوان میزبان عمل کرده است.» این سخن از نظر دیپلماسی، حرف نیشدار و تلنگر به امریکا تلقی میشود. از سوی دیگر، توافق ایران و عربستان سعودی با میانجیگری چین، پیروزی بزرگ برای این کشور و چالش ژیوپلیتیکی برای امریکا تلقی میشود.
هرچند رقابت این دو کشور خلیج فارس ریشه در اختلافات مذهبی و سیاسی درازدامنی دارد که با یک تعامل دیپلماتیک ساده نمیتوان تصور کرد که آنها بر این اختلافات غلبه میکنند، با وجود آن هم، این توافق از اهمیت مهم در ژیوپلیتیک منطقهای برخوردار است؛ زیرا نزدیک شدن تهران و ریاض در خاورمیانه و همسویی آنان با چین، خلاف باور و رای ایالات متحده در منطقه است. ارتقای جایگاه چین در خاورمیانه برای امریکا پذیرفتنی نیست. این توافق بدون هیچ بدبینیای، در نقطه تقابل دو قدرت اقتصادی جهان قرار دارد. چین با این میانجیگری خواسته است که نقش سنتی و پررنگ امریکا را در خاورمیانه ایفا کند. امنیت در خاورمیانه انرژی را برای چین ارزان میسازد و این کشور هم اکنون بزرگترین خریدار نفت عربستان سعودی است. احتمال نمیرود که امریکا به چین اجازه بدهد تا به این راحتی میداندار خاورمیانه شود و جاده را برای رشد اقتصادی بیجینگ صاف کند. امریکا ممکن است هیچ وقت اجازه ندهد که چین به قطب اصلی سیاست و قدرت در خاورمیانه تبدیل شود.
عربستان سعودی و ایران برای نفوذ در خاورمیانه چندین دهه است که باهم رقابت میکنند. آلسعود از برنامههای اعتراضی غرب در قبال برنامه هستهای ایران حمایت و با کانالهای دیپلماتیک اسراییل که قویترین نیروی ضد ایران در خاورمیانه به شمار میآید، کمک کرده است. این کشور بهصورت مداوم ایران را متهم به حمایت از گروههای شبهنظامی مسلح در خاورمیانه کرده است. در مقابل، ایران، عربستان سعودی را متهم به حمایت از گروههای تروریستی چون دولت اسلامی (داعش) کرده است.
رقابت عربستان سعودی و ایران جنگها را در سراسر خاورمیانه از جمله عراق، لبنان، یمن و سوریه و خارج از خاور میانه در افغانستان نیز تحت تاثیر قرار داده است. عربستان سعودی بهطور سنتی و مذهبی از طالبان در چندین دهه گذشته حمایت کرده و در سطوح مختلف رهبری این گروه نفوذ دارد. نزدیکی این کشور با ایران که هم اکنون به طالبان باج دیپلماتیک میدهد و برای راضی نگهداشتن طالبان، سفارت افغانستان را در تهران نیز به این گروه واگذار کرده است، امریکا را متقاعد خواهد ساخت تا دست این کشورها را از سر طالبان کوتاه کند و این گروه تنها بهعنوان نیروی مورد حمایت امریکا در این منطقه حضور داشته باشد.
سناریوی دیگر این است که با قدرتگیری چین در خاور میانه و حامیان سنتی طالبان، این گروه را از بدهوبستانهای ایالات متحده دور شود و در صورت عدم موافقت، داعش را که هم اکنون با قوت و قدرت طالبان را به چالش کشیده است، بیش از گذشتته علیه این گروه بسیج خواهند کرد. القاعده که براساس گزارش سازمان ملل در ایران در مصونیت به سر میبرند، زنگ خطر برای امریکا میتواند تلقی شود.
سوی دیگر سکه را هم نباید نادیده گرفت. افغانستان که سالهای زیادی در نتیجه اختلافهای مذهبی و سیاسی این دو کشور به میدان نبرد گروههای بنیادگرایی مورد حمایت ریاض و تهران قرار داشته، با نزدیکی و تعامل مثبت دو کشور، اندکی نفس راحت خواهد کشید، بهویژه وقتی به برنامههای بلندپروازانه محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی نگریسته میشود که پس از به قدرت رسیدن رویکرد عملگرایانهتری از خود به نمایش گذاشته است. او که شکاف عمیق ریاض و دوحه را پر کرد و تنش با ترکیه را کاهش داد، اکنون طرفدار مذاکرات صلح در یمن است و برای آشتی منطقهای تلاش میکند و ممکن است با رویکرد اقتصادی «برد - برد» به منطقه ببیند. برنامههای بن سلمان نشان میدهد که او سعی میکند همه جنبههای زندهگی عربستان سعودی را اصلاح کند. طرح چشمانداز ۲۰۳۰ او خواستار تنوع بخشیدن به اقتصاد وابسته به نفت از طریق جذب گردشگری و سرمایهگذاری خارجی و تبدیل این کشور به یک مرکز جهانی برای تجارت و فرهنگ است. از همین رو کاهش تنشهای منطقهای برای تحقق این رویای سیاسی او نقش حیاتی دارد و میتواند منجر به ثبات و تامین امنیت در منطقه شود. اما با توجه به قرینهها و نوع نگاه بازیگران سیاسی، میتوان گفت که خاورمیانه به این زودی و سادهگی میدان حضور چین نخواهد بود؛ چون منطقه بسیار مهم در بازار انرژی جهان است. امریکا و اروپا به خاورمیانه بهعنوان جایگزین روسیه در بازار انرژی نگاه میکنند و به چین اجازه نخواهند داد تا قدرت خویش را در این منطقه گسترش ببخشد، ولی آنچه در نتیجه این تقابل به میان میآید، بدون شک حضور گستردهتر نیروهای رادیکال در افغانستان و منطقه است.