حیاط خلوت تروریسم
مزدک پارسی

براساس گزارشهای نهادهای معتبر جهانی، افغانستان زیر سلطه طالبان به جولانگاه تروریسم بدل شده است. شاید نخستین بار باشد که یک گروه تروریستی کشوری را بهگونه تاموتمام در اختیار گرفته است و هرچه بخواهد بر آن اعمال میکند. در دو سالی که گذشت، طالبان تا توانستند توحش را بر افغانستان اعمال کردند و به هیچ یک از خواستهای جامعه بینالمللی در پیوند به رعایت حقوق بشر و قطع رابطه با گروههای تروریستی کوچکترین اهمیتی قایل نشدند. براساس گزارش شورای امنیت سازمان ملل متحد، در حال حاضر نزدیک به ۲۰ گروه تروریستی در افغانستان حضور دارند که اکثریت آنها از پشتیبانی مالی، نظامی و سیاسی طالبان برخوردارند. ما معلومات جامع و کافی در مورد تمام ۲۰ گروه تروریستی با اهداف بینالمللی که در افغانستان زیر کنترل طالبان فعال هستند، نداریم؛ اما در این نوشته به چند گروهی که از شهرت و اهمیت بیشتری در مقایسه با بقیه برخوردارند، بهگونه مختصر میپردازیم.
شبکه القاعده
پس از کشته شدن ایمن الظواهری، رهبر شبکه القاعده، در کابل، سیفالعدل رهبری این شبکه را بر عهده گرفته است. اما گفته میشود که القاعده بهدلیل احتمال حضور سیفالعدل در ایران و نگرانیهای طالبان، هنوز رسماً در این مورد ابراز نظری نکرده است. وزارت خارجه امریکا تایید کرده که سیفالعدل در ایران بهسر میبرد. شبکه القاعده از متحدان قدیمی طالبان بهحساب میآید و اتحاد میان دو گروه بهحدی عمیق است که رهبری طالبان در دور اول حاکمیت این گروه بر افغانستان حاضر نشد اسامه بن لادن، رهبر پیشین شبکه القاعده، را به ایالات متحده امریکا تحویل دهد که منجر به سرنگونی دور اول حاکمیت طالبان شد. ارتباط میان هر دو گروه از آن زمان تا کنون عمیق و پایدار باقی مانده است.
حالا که طالبان دوباره به قدرت بازگشتهاند، شبکه القاعده بیشتر از هر گروه تروریستی دیگر در افغانستان، از این تحول سود میبرد. در حال حاضر ۳۰۰ جنگجوی القاعده که با خانوادههایشان به ۲ هزار تن میرسند، در افغانستان حضور دارند. طبق گزارش شورای امنیت سازمان ملل، این شبکه در ولایتهای هلمند، ننگرهار، بادغیس، زابل و نورستان پایگاههای آموزشی ساخته است. اعضای شبکه القاعده بهعنوان مشاوران طالبان عمل میکنند و شماری از آنان در رژیم این گروه پستهای مهمی دارند. این در حالی است که طالبان حضور شبکه القاعده در افغانستان را انکار میکنند و گزارشها در این خصوص را «تبلیغات بیاساس» میدانند.
تحریک طالبان پاکستان (تیتیپی)
این گروه که قویترین سازمان تروریستی در پاکستان است، از متحدان نزدیک طالبان بهحساب میآید. برپایه گزارش شورای امنیت سازمان ملل، بین ۴ تا ۶ هزار جنگجوی تحریک طالبان پاکستان در ولایتهای ننگرهار، کنر، پکتیا، پکتیکا، لوگر و خوست بهسر میبرند. نور ولی محسود، رهبر تیتیپی، نیز در خاک افغانستان است. این گروه اخیراً دست به حملههای مرگبار علیه دولت پاکستان زده؛ بهحدی که منجر به تنش میان طالبان افغان و اسلامآباد شده است. دولت پاکستان میگوید که طالبان به وعدههایشان در پیوند به مهار تیتیپی عمل نکردهاند و این گروه زیر سایه طالبان افغان از آزادی عمل برخوردار است. دولت پاکستان اخیراً فشارها بر طالبان افغان برای مهار تیتیپی را بیشتر کرده است. ملا هبتالله، رهبر طالبان، برای جلب رضایت پاکستان فرمانی صادر کرده که جنگ در آن کشور را حرام میداند؛ فرمانی که طالبان افغان هنوز حاضر نشدهاند آن را در اختیار همه قرار دهند، اما دولت پاکستان اصرار بر همهگانی شدن آن دارد.
جنبش اسلامی ترکستان شرقی
این گروه که متشکل از اویغورهای چین است، از دیگر متحدان شبکه القاعده و طالبان بهحساب میآید. گزارش شورای امنیت سازمان ملل متحد حاکی از آن است که جنبش اسلامی ترکستان شرقی بین ۳۰۰ تا ۱ هزار و ۲۰۰ جنگجو در افغانستان دارد. طالبان به اعضای این گروه پاسپورت و شناسنامه افغانستان را توزیع کردهاند. جنبش اسلامی ترکستان شرقی همچنان در سال ۲۰۲۲ به جنگافزار و پایگاههای جدید دست یافته است. عبدالحق ترکستانی، رهبر جنبش اسلامی ترکستان شرقی و عبدالسلام ترکستانی، فرمانده ارشد این گروه، در شمالشرق افغانستان بهسر میبرند. عبدالحق ترکستانی که عضو شورای رهبری شبکه القاعده است، در سال ۲۰۰۹ از سوی وزارت خزانهداری امریکا شامل فهرست تروریستهای جهانی شد.
طالبان در نشست سهجانبهای که با چین و پاکستان در اسلامآباد داشتند، تعهد دادند که در برابر جنبش اسلامی ترکستان شرقی مبارزه میکنند؛ اما به نظر نمیرسد آنان پابندی چندانی به این تعهدشان داشته باشند. طالبان در گذشته نیز وعدههای مشابهی دادهاند؛ اما به هیچ یک از آنها عمل نکردهاند.
جنبش اسلامی اوزبیکستان
این گروه در سال ۱۹۹۸ از سوی جمعه نمنگانی و طاهر یولداش ایجاد شد. جمعه نمنگانی در سال ۲۰۰۱ و طاهر یولداش در سال ۲۰۰۹ کشته شدند. ابوعثمان عادل که پس از مرگ یولداش رهبری جنبش اسلامی اوزبیکستان را بر عهده گرفته بود، نیز در سال ۲۰۱۲ کشته شد. پس از مرگ عثمان عادل، میان عثمان غازی، معاون عثمان عادل و عبدالعزیز یولداش، پسر طاهر یولداش بر سر رهبری جنبش اسلامی اوزبیکستان اختلاف بهوجود آمد و این جنبش به دو شاخه تقسیم شد. با راهاندازی عملیات ارتش پاکستان علیه تیتیپی در مناطق قبایلی این کشور در سال ۲۰۱۴، عثمان غازی با ۳۵۰ تا ۴۰۰ جنگجوی زیر فرمانش به ولایت زابل منتقل شد. عبدالعزیز یولداش نیز با ۱۵۰ تا ۲۰۰ سرباز به ولایت کنر رفت و سپس به شمالغرب افغانستان انتقال یافت.
شاخه عثمان غازی در سال ۲۰۱۵ به داعش خراسان پیوست و گروه عبدالعزیز هم مجبور شد به طالبان بیعت کند. عثمان غازی در درگیری سال ۲۰۱۵ داعش و طالبان در ولایت زابل، دستگیر شد و گروه زیر فرمان او تلفات زیادی دید. شاخه عبدالعزیز یولداش نیز با کشته شدن او در سال ۲۰۲۰ در ولسوالی غورماچ ولایت فاریاب، تضعیف شد. براساس گزارشها، جنبش اسلامی اوزبیکستان در سالهای ۲۰۲۱ – ۲۰۲۲ به سه شاخه شمالشرقی، شمالغربی و شرقی تقسیم شده بود. این جنبش با آن که در اثر درگیریها میان داعش و طالبان و کشته شدن رهبرانش تضعیف شده؛ اما حالا که افغانستان زیر کنترل طالبان است، این گروه تحت حمایت القاعده و طالبان دوباره رشد خواهد کرد و شکی وجود ندارد که در آینده به یکی از تهدیدهای جدی در منطقه بدل خواهد شد.
جماعت انصارالله (طالبان تاجیکستان)
این گروه متحد القاعده و طالبان که از سوی مهدی ارسلان رهبری میشود، در ولسوالیهای مایمی، درواز، کوفآب، خواهان، نسی و شکی ولایت بدخشان افغانستان مستقر است. به گزارش لانگوار ژورنال، طالبان در سال ۲۰۲۱ مسوولیت کنترل ۵ ولسوالی بدخشان را به مهدی ارسلان سپرده بودند. جماعت انصارالله که به طالبان تاجیکستان معروف است، ۲۰۰ جنگجو دارد که در ولایت بدخشان افغانستان بهسر میبرند.
داعش خراسان
این گروه اگرچه متحد القاعده و طالبان بهحساب نمیآید و در برابر این گروه اعلام جنگ کرده است؛ اما با به قدرت رسیدن طالبان در حال قویترشدن است و بزرگترین تهدید در برابر طالبان عنوان میشود. رهبری داعش خراسان را ثناالله غفاری معروف به شهابالمهاجر بر عهده دارد که گفته میشود در افغانستان بهسر میبرد. پیش از این، برخی رسانهها از کشته شدن او خبر دادند؛ اما داعش و رسانههای معتبر بینالمللی هنوز این خبر را تایید نکردهاند. برپایه گزارش شورای امنیت سازمان ملل متحد، داعش خراسان در افغانستان زیر تسلط طالبان از آزادی حرکت برخوردار شده و به این دلیل قابلیتهای عملیاتیاش افزایش یافته است. این گزارش نشان میدهد که داعش خراسان در سال ۲۰۲۲ مسوولیت انجام بیش از ۱۹۰ حمله انتحاری را بر دوش گرفته است.
شمار جنگجویان داعش خراسان بین ۴ تا ۶ هزار تن تخمین زده شده است. گزارش روزنامه ۸صبح نشان میدهد که داعش خراسان در کنار جذب جنگجویان محلی، شمار زیادی از جنگجویان خارجی را نیز جذب کرده است. براساس این گزارش، «جنگجویان اوزبیکستانی جندالله نیز بهتازهگی وارد تشکیل داعش خراسان شدهاند. یافتهها نشان میدهد که اعضای اوزبیکستانی گروه جندالله پس از ترور رهبرشان توسط طالبان، با حدود ۲ هزار جنگجو برای گرفتن انتقام به داعش بیعت کرده و وارد تشکیل خراسان این گروه شدهاند. این در حالی است که داعش خراسان تلاشهایی برای جذب جنگجویان پاکستانی و اوزبیکستانی را افزایش داده است. رهبری این شاخه داعش همچنان تلاش دارد جنگجویان اوزبیکتبار ناراضی طالبان را نیز وارد تشکیل خود کند.»
گروه داعش با جذب ۲ هزار جنگجو از گروه جندالله اوزبیکستان، حضورش در ولایتهای شمالی و شمالشرقی فاریاب، کندز، تخار و بدخشان را تقویت کرده است. داعش خراسان اما در ولایتهای شرقی افغانستان (کنر، ننگرهار، لغمان و نورستان) بیشتر از هر جای دیگر کشور حضور دارد. این ولایتها به دلیل هممرزبودن با مناطق قبایلی پاکستان در مرکز توجه داعش خراسان است. تروریستهای پاکستانی از نقش و حضور پررنگی در این گروه برخوردارند.
اگر طالبان در ظاهر خود را یک نیروی محلی معرفی میکنند که سودای جهاد جهانی ندارند، گروه داعش برعکس خواستار برقراری خلافت اسلامی در سراسر جهان از طریق جهاد است. این گروه مرزهای ملی را بهرسمیت نمیشناسد و هر جا که دستش برسد، دست به ایجاد ترس و وحشت از هر راه ممکن میزند.
ایران، روسیه و کشورهای آسیای میانه به طالبان دست دوستی دادهاند تا با داعش بجنگند؛ اما غافل از این که طالبان نیز تفاوت چندانی با داعش ندارند و همه از یک کاسه آب میخورند. بهنظر میرسد شماری از این کشورها پی بردهاند که گروه طالبان نیز مثل داعش یک تهدید جدی بهحساب میآید؛ اما از سر ناچاری مجبورند در مبارزه با داعش به طالبان تکیه کنند؛ چون در حال حاضر هیچ نیروی نظامی قدرتمندی غیر از این گروه در افغانستان حضور ندارد که بتواند از پس مبارزه با داعش خراسان بربیاید. شماری از کشورها همچنان این خیال را در سر میپرورانند که طالبان شریک قابل اعتماد در مبارزه با داعش خراسان هستند. با گذشت زمان، این کشورها نیز پی خواهند برد که گروه طالبان هیچگاهی شریک قابل اعتماد نیست.
افزون بر گروههایی که در بالا به آنها اشاره شد، شبکهها و سازمانهای تروریستی متعدد دیگری نیز در افغانستان زیر کنترل طالبان فعالیت میکنند. این گروهها با روی کار آمدن طالبان، از محیط و جغرافیای امن و مساعدی برای سازماندهی و تقویت خود برخوردار شدهاند.
مدارس دینی
طالبان در جریان دو سال گذشته، در حالی که از اعمال هیچ محدودیتی بر مکتب و دانشگاه دریغ نکردهاند، هرچه در توان داشتهاند، مدرسه دینی ساختهاند. براساس آماری که وزارت معارف طالبان داده، تنها در جریان دو سال گذشته ۵ هزار و ۶۱۸ مدرسه دینی مجوز فعالیت گرفتهاند و در مجموع، بیش از ۱۵ هزار مدرسه دینی در افغانستان فعالند. این در حالی است که پیش از به قدرت رسیدن طالبان نیز مدارس دینی زیادی در ولایتهای مختلف فعالیت میکردند که شمار زیادی از آنها ثبت وزارت معارف حکومت پیشین نشده بودند.
شمار مدارس دینی غیررسمی در حال حاضر نیز زیاد است. این مدارس حتا پیش از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان تفکر تندروانه و تروریستی را در جامعه ترویج میکردند و در واقع، بهعنوان بازوی ایدئولوژیک طالبان تا توان داشتند زمینه را برای بازگشت این گروه مساعد کردند. حالا که طالبان به لطف سالها تبلیغ و ترویج تندروی اسلامی از سوی مدارس دینی، دوباره به قدرت رسیدهاند، باید این خدمات را جبران کنند.
شمار مدارس دینی هر قدر بیشتر باشد، به همان میزان پایههای نظامی، سیاسی و ایدئولوژیک طالبان هم مستحکمتر خواهد شد. اکثر مدارس دینی در کنار این که تفکر طالبانی را ترویج میکنند، منبع تامینکننده نیروی انسانی برای گروههای تروریستی نیز هستند. طالبانیزهکردن کامل مکاتب و دانشگاهها نیازمند سالها تلاش و برنامهریزی است؛ اما مدارس دینی از آغاز طالبانیزهشده هستند و کافی است فقط پول تزریق کرد و اسلامگرای تروریست تحویل گرفت. پس تعجبآور نیست که طالبان میل و رغبتی به رشد مکاتب و دانشگاهها ندارند و برعکس تمام تمرکزشان روی تقویت بیشتر مدارس دینی است.
میدان تروریسم
گروه طالبان حالا در قامت تروریسم تمامعیار در مساحتی به بزرگی یک کشور حضور دارد و با تمام ادعاهای ظاهری در پیوند به نداشتن سودای جهاد جهانی، بهعنوان یک گروه تندرو اسلامی هرگز نمیتواند بیخیال این پروژه شود. حتا اسلامگرایانی با کمترین امکانات، رویای گسترش جهاد در سراسر جهان را در سر میپرورانند، چه رسد به ملا هبتالله که یک کشور را در اختیار دارد. رژیم طالبانی در حال حاضر ناچار است مدعی شود که در تلاش راهاندازی جهاد در بیرون از مرزهای افغانستان نیست؛ چون میداند که این برنامه با واکنش تندی از جانب کشورهای جهان مواجه میشود و حتا ممکن است زمینههای سرنگونی رژیم طالبانی را فراهم سازد. اما حضور و فعالیت گروههای تروریستی با اهداف بینالمللی در افغانستان زیر اداره طالبان، بهتنهایی دلیلی است برای اثبات این ادعا که پروژه جهاد جهانی هیچگاهی متوقف نمیشود و حتا اگر طالبان فرصت اعلام آشکار آن را نیابند، بهگونه پنهانی و غیررسمی آن را دنبال خواهند کرد؛ چون جهاد یکی از دغدغههای ذهنی پایدار رهبران طالبان است.
تاکید ملا هبتالله بر ادامه جهاد تا قیامت، نشان از تمایل جدی این گروه به گسترش جنگ در جغرافیای فراتر از مرزهای افغانستان دارد. تمام اسلامگراها رویای راهاندازی جهاد جهانی را در سر دارند و اگر امکان این کار فراهم باشد، بدون درنگ آن را اجرا میکنند.
باری، افغانستان حالا به بهشت گروههای تروریستی بدل شده است؛ جایی که این گروهها از فضا و جغرافیای کافی برای راهاندازی کمپهای آموزشی و مانور نظامی گرفته تا جنگافزارها و امکانات مالی وافر برای تجهیز و تقویت خود برخوردارند؛ چون توسط یک رژیم هرچند غیررسمی اما دارای امکانات گسترده یک دولت زنده و باثبات حمایت میشوند. افزون بر اهداف بلندپروازانه جهادی، طالبان از گروههای تروریستی موجود در افغانستان برای سرکوب شورشهای داخلی احتمالی نیز استفاده میکنند. یکی از اهداف جابهجایی تروریستهای خارجی در مناطق شمالی، شمالشرقی و غربی افغانستان که طالبان در آنها به دلیل عدم برخورداری از بستر قومی قدرتمند، آسیبپذیری بیشتری دارند، این است که اگر احتمالاً شورشی از سوی مردم بومی صورت گیرد، تروریستهای خارجی بتوانند به کمک میزبان بشتابند.
هر نیرویی برای رشد و شگوفایی به فضا و میدان مساعد و مصون نیازمند است. طالبان حالا با تسلط کامل بر افغانستان، این فضا و میدان جغرافیایی را برای تروریسم بینالمللی فراهم کردهاند. گروههای مختلف تروریستی زیر چتر حمایت سیاسی و نظامی طالبان و مدیریت شبکه القاعده، در حال سازماندهی و تجهیز خودند. در حال حاضر، تنها مردم افغانستان مجبورند طعم تلخ تندروی اسلامی و تروریسم را بچشند؛ اما در آینده نهچندان دور، جهان نیز پیامد مرگبار تحویلدهی افغانستان به یک گروه تمامعیار تروریستی را با گوشت و پوست خود حس خواهد کرد.
تنها سیاستبازان فاسد و مزدور در بازگشت طالبان مقصر نیستند، کشورهای غربی بهویژه امریکا نیز سهم بهسزایی در این زمینه دارند. آنان روزی پی خواهند برد که سازش و معامله با یک گروه تروریستی برای دستیابی به اهداف ژئوپلیتیک چه تاوان سنگین و جبرانناپذیری دارد. تروریسم، تازه جغرافیا و محیط مساعدی برای تکثیر و تولید مثل پیدا کرده است و میرود تا همه عرصههای زندهگی را فرا بگیرد که به این ترتیب، هیچ پدیدهای از شر این ویروس واگیردارِ مرگبار در امان نخواهد ماند. این جغرافیای «شهیدپرور» از همین حالا دارد به وحشتکده غیرقابل زیست بدل میشود؛ چه رسد به آیندهای که کوچکترین نشانی از تمدن انسانی در آن یافت نخواهد شد.