بیننده نطق رییس جمهور غنی پس از ادای نماز عید قربان بودم. با درنظرداشت شرایط دشوار و شکننده حاکم در افغانستان، توقع داشتم تا رییس جمهور غنی با استفاده از فرصت یک پیام واضح و قاطع از نشانی دولت به ملت، به طالبان، به کشورهای منطقه و در نهایت به جامعه جهانی داشته باشد؛ اما شوربختانه و در کمال ناباوری، او به کلیشهگویی همیشهگیاش پرداخت و یکبار دیگر نشان داد که حکومت، نه تحلیل واقعی از شرایط افغانستان دارد و نه دیدگاه راهبردی برای مدیریت شرایط کنونی کشور.
نخست عرض کنم که در اصل، مخاطب رییس جمهور همان چند تنی بود که در اطرافش ایستاده بودند؛ چون آقای غنی هیچگاهی به دوربینها نگاه نکرد تا به گونه مستقیم و صریح ملت را مخاطب قرار دهد. رییس جمهور تا آخر به اطرافیانش نگاه میکرد تا مگر کسی از آنها با تکان سر یا ژست دیگری سخنان او را تأیید کنند. بدترین صحنه نمایش، حضور رییس مجلس نمایندهگان در کنار رییس جمهور بود که هیچ آرامش نداشت. به نظر میرسید او با عرف دیپلماتیک و مناسبات سیاسی به صورت درست آشنا نیست.
کلیشههای رییس جمهور در قبال طالبان و سیاست پاکستان
رییس جمهور قادر نبود تا موضع دولت افغانستان در قبال طالبان و سیاستهای پاکستان را برای ملت واضح کند. پاکستان میگوید که بر طالبان نفوذ ندارد؛ اما ما میدانیم که نفوذ دارد. میگوید که جنگ در افغانستان به نفع پاکستان نیست؛ اما واقعیت این است که این کشور در جنگ افغانستان دخیل است. پاکستان در افغانستان نظام اسلامی میخواهد، سوال این است که چرا این نظام اسلامی را برای خود نمیخواهد؟ پاکستان از روند صلح افغانستان پشتیبانی میکند؛ اما در عمل این کار را نکرده است. ما پنج هزار زندانی طالب را آزاد کردیم؛ اما مذاکرات صلح با طالبان پیشرفتی نداشت. ما میخواهیم با پاکستان مذاکره کنیم نه با طالبان. اگر طالبان افغان هستند، پس باید از جنگ دست بکشند و به صلح تن دهند. طالبان هیچ پیام مثبتی به مردم ندارند. ما به مردم خدمت میکنیم، طالبان تخریب میکنند. این گروه میخواهد، در همراهی با سایر گروههای دهشتافگن مستقر در کشورهای منطقه، افغانستان را یکبار دیگر به مرکز تروریسم بینالمللی تبدیل کند. ما اراده صلح داریم؛ اما طالبان ارادهای برای صلح ندارند.
اینها سخنانی است که مردم بارها و بارها شنیدهاند، چه سودی از بازگویی مجدد آنها به ما میرسد؟ در ضمن، واکنش به گفتههای عمران خان، نخستوزیر پاکستان، چه چیزی را ثابت میکند؟ بهتر بود در پشت همان میز در تاشکند، با جدیت گفته میشد که ما میخواهیم با پاکستان مذاکره کنیم.
برنامههای حکومت برای مهار وضعیت کنونی
رییس جمهور از تدوین یک برنامه راهبردی نظامی بزرگ و مهم خبر داد. وی گفت که در این برنامه بر تمرکز قوا و استعمال قوا تأکید شده است. وی اظهار داشت که این برنامه اوضاع افغانستان را طی سه تا شش ماه دیگر تغییر خواهد داد. در ادامه رییس جمهور از تعیین اولویتها برای نیروهای ارتش خبر داد و گفت که اگر در استعمال قوا و تمرکز قوا دقت نکنیم، فعالیتهای نظامی ما موثر نخواهد بود. جالب این است که رییس جمهور بعد از سالها جنگ با طالبان، حالا برنامه راهبردی نظامی میسازد. معلوم نیست که او چطور مطمین است که این برنامه اوضاع افغانستان را در شش ماه تغییر میدهد. کسانی که دانش و تجربه مدیریتی دارند، میدانند که برنامهها، به ویژه در سطح کشور، سالها بعد نتیجه میدهد.
برانگیختن حساسیتهای منطقهای
رییس جمهور در سخنرانیاش به کشورهای منطقه اشاره کرد که از مهار کردن آبهای افغانستان و از تبدیل شدن این کشور به گذرگاه تجاری منطقه هراس دارند. البته مهار کردن آبهای افغانستان و بهرهبرداری بازرگانی از موقعیت کشور به مثابه پل خالی برای کشورهای منطقه، از برنامههای مهم هر رییس جمهور افغانستان باید باشد؛ اما در اوضاع کنونی، این اشاره تنها حساسیتهای منطقهای را بیشتر میکند و نتیجه آن، واکنشهای بیشتر کشورهای منطقه در مقابل افغانستان است. چنانچه این امر را در قباحتزدایی از طالبان از جانب رژیم ایران در این اواخر به تکرار دیدهایم.
تعیینات سیاسی
رییس جمهور غنی از قطع نفوذ سیاسی در تعیینات کشور با اطمینان سخن گفت؛ اما نکته در این بود که در چند قدمی او، آقای محقق ایستاده بود. به نظر میرسید که رییس جمهور فراموش کرده است که فقط چند روز پیش، آقای محقق با نفوذ سیاسی بر رییس جمهور از معرفی شدن جنرال مرادعلی مراد به عنوان والی دایکندی جلوگیری کرد.
روایت تاریخی ناموثق افغانستان
رییس جمهور غنی بارها نشان داده است که تنها همان قسمتهای تاریخ افغانستان را که برای خودش خوشایند بوده، خوانده است. از همینرو، روایتهای تاریخی از زبان او نه تنها موثق نیست؛ بلکه در بسیاری از موارد غرضآلود و اغراقآمیز است. رییس جمهور به تداوم سلطنت احمدشاه ابدالی اشاره و به گونه عمدی، افغانستان کنونی را ادامه سلطنت ابدالی قلمداد کرد. البته میدانم که هدف رییس جمهور نشان دادن عمر تاریخی افغانستان در مقایسه با پاکستان و اشاره به سلطه افغانها بر شبهقاره هند بود؛ ولی در عین حال، این امر عمق دیدگاه رییس جمهور را نسبت به حاکمیت سیاسی در افغانستان نشان میدهد. این مسأله هم قابل نگرانی است و هم هسته مشکلات کنونی افغانستان.
تناقضگویی و عوامفریبی
رییس جمهور مدعی شد که دوسال پیش خواسته است تا نیروهای نظامی خارجی از افغانستان بیرون شوند. او در این نطق، یکبار دیگر خارجیها را مقصر اصلی شرایط افغانستان خواند. این ادعای رییس جمهور بیشتر به یک شوخی بیمزه میماند تا یک واقعیت عینی. وی مدعی شد که اگر طالبان و حامیانشان بر تداوم جنگ تأکید کنند، با شمشیر بر آنها پیروز میشود. وی افزود که دشمنان جمهوریت (مخالفان سیاسی جمهوریت) نمیتوانند از طریق معامله، کاری از پیش ببرند و به جایی برسند. آقای غنی در ادامه افزود که جنگ کنونی طالبان، علیه افغانستان و مردم افغانستان است و مردم باید در کنار نیروهای نظامی کشور بایستند و در برابر طالبان بجنگند. این در حالی است که چند روز پیش، آقای فضلی (دست راست غنی) به رسانهها گفت که حکومت نمیخواهد، خیزشهای مردمی را تجهیز و تمویل کند. رییس جمهور اظهار داشت که برنامههایش برای نسلهای آینده است و وی قهرمان تاریخ افغانستان خواهد بود که نامش به نیکی در تاریخ ثبت خواهد شد. تکرار شعارهای میانتهی غرور و غیرت، نمایانگر دنبالهروی رییس جمهور از رهبران سنتی است؛ همان رهبرانی که زمانی، آقای غنی آنها را از نظر سیاسی بیسواد خطاب میکرد.
نتیجه
نخست، رییس جمهور باید خودش را از بند روایتهای تاریخی بیرون کند. هدف کار او تاریخسازی نباشد؛ بلکه سرنوشتسازی ملت باشد. رییس جمهور نیاز دارد تا برای بیرونرفت از شرایط کنونی، یک برنامه راهبردی نظامی تدوین کند. او نیاز به انسجام مردم در گوشه گوشه افغانستان دارد. جمهوریت چند نفره با یک برنامه راهبردی نمیتوانند کشور را از این بحران بیرون کند. رییس جمهور نیاز دارد تا یک تحلیل واقعبینانه از مشکلات و جنگ افغانستان داشته باشد. پاکستانیها به تنهایی عامل تمامی مشکلات افغانستان نیستند. فرد فرد این سرزمین میداند که خود افغانها بیشتر از پاکستانیها در ویرانی کشورشان سهم دارند. رییس جمهور نیاز دارد تا واقعبینی را جایگزین خیالپردازی کند. طالبان حتا بندرگاههای مهم کشور را در شمال و غرب اشغال کردهاند؛ اما آقای غنی خواب مهار آبها و چهارراه تجاری منطقه، معادن افغانستان و سلطه تاریخی را با چشمان باز میبیند. رییس جمهور نیاز دارد تا نخست اعتماد به نفس کاذب خود را رها کند و دوم، از تشویق مردم به داشتن غرور و غیرت بیجا دست بکشد. یک شهروند عادی کشور هم میداند که جنگ کنونی با غرور و غیرت برده نمیشود. افغانستان نیاز به پشتیبانی جامعه جهانی، به ویژه بازیگران منطقهای برای پیروزی در این جنگ دارد. پس نیاز است تا رییس جمهور در پی کشاندن پای بازیگران جهانی و منطقهای به این جنگ باشد. رییس جمهور نیاز دارد تا صادق باشد. تناقضگوییهای او عنان را از کف پرحوصلهترین افراد این جامعه میبرد و نیازهای بیشماری دیگری نیز وجود دارد که از حوصله این نوشته بیرون است.
اشتباه نشود که ما همواره پشتیبان نظام در افغانستان هستیم؛ اما پشتیبانی ما بلیگویی و دنبالهروی تفسیر نشود. برادر با برادر، حسابش برابر.