خطراتی که حاکمیت طالبان را تهدید میکنند
اتل سالار هاشمی

طالبان هنوز از تسلیمگیری قدرت چنان سرمستاند که خطرهای موجود را احساس نمیکنند. ذهن آنها همه متوجه قدرت، جمعآوری ثروت، ازدواجهای متعدد و رقابت بر سر توزیع چوکیها است. تربیت طالبان طوری است که آنان قادر به دوربینی نیستند و اکنون نیز جز به امتیازات و منافع فوری شخصی و گروهی خود، نمیتوانند بپردازند. طالبان از جهان و آنچه در دنیای امروز میگذرد، اطلاعات درست ندارند و دچار توهمات مدرسهایاند. آنان با مردم هم تماس متقابل و سازنده ندارند تا از آن طریق بتوانند با واقعیتهای موجود تماس عینی برقرار کنند. پس از دوره کوتاه قدرت قبلی، جز تعداد کمی از رهبران و قوماندانان ارشدشان که در کشورهای همسایه در ناز و نعمت به سر میبردند، باقی آنان در محرومیت و تحت فشار سنگین زندهگی داشتند و فرصت تماس با جهان بیرون برایشان بسیار محدود بود. این سوابق از طالبان نیروی بسیار تنگنظر و کوتهبین ساخته است؛ نیرویی که ضمن کوتهبینی به چیزهای بسیار کوچک راضی میشود و با پیروزیهای گذرا و ناپایدار دچار غرور بیش از حد میگردد.
اکنون خطرات جدی بر سر راه گروه طالبان ایستادهاند. باشندهگان کشور دچار افسردهگی عمومی ناشی از بیکاری و نبود چشمانداز روشن برای آینده شدهاند. خشکسالی نیز بر مشکلات معیشتی مردم افزوده است. انزوای سیاسی و نبود ادارهای که مشروعیت داخلی داشته باشد، شرایط را پیچیدهتر کرده است. موانع بر سر راه تعلیم و تحصیل دختران و مسیر قهقرایی آموزش بهصورت عموم نیز چالشی بزرگ و عقبگرد جبرانناپذیر است. اینها برای اداره طالبان هر کدام دردسرهای فراوان در پی خواهد داشت. برخی از این مشکلات نیازمند توجه فوری است و اگر به آنها رسیدهگی نشود، حاکمیت طالبان با چالشهای جدی روبهرو خواهد گردید.
اینجا کمی به خطرات امنیتی میپردازیم. گروه طالبان توافقاتش با امریکا را عملی نکرده و به مخالفان دولتهای پاکستان و ایران پناه داده است. انکار طالبان نمیتواند واقعیت را تغییر دهد. کشورها میدانند که در افغانستان چه میگذرد و طالبان با کدام نیروها مشغول دادوستدند، به کدام گروهها پناه داده و با نیروهای تروریستی منطقه چگونه رفتار میکنند.
اگر مخالفان دولت پاکستان در خاک افغانستان فعالیت نمیداشتند، آن کشور خوست را بمباران نمیکرد و در شرایطی که با بحرانهای گوناگون دستبهگریبان است، دردسر تازهای برای خود نمیخرید. پاکستان با توجه به روابط نزدیکی که با طالبان دارد، انتظارات زیادی از این گروه داشته است و هنوز میکوشد از نفوذش بر طالبان برای اعمال محدودیت بر فعالیت طالبان پاکستانی در خاک افغانستان استفاده کند؛ اما به نظر میرسد که گروه طالبان چنان با شورشگری و تروریسم آغشته شده است که توانایی قطع روابط با گروههای همتایش را ندارد، حتا اگر این کار به رنجش حامی و مدافع اصلیاش تمام شود. افزایش حملات طالبان پاکستانی در مناطق پشتوننشین پاکستان، پس از قدرتگیری طالبان در افغانستان، برای همه روشن است. البته کسانی در میان پشتونهای پاکستان به این باورند که در گسترش شورشگری در مناطق قبایلی و خیبرپختونخوا، طالبان افغانستان و حلقاتی در استخبارات و اردوی پاکستان همدستی دارند و از آن طریق میکوشند حرکتهای حقطلبانه و اعتراضات دموکراتیک را در آن مناطق به حاشیه برانند و مانع رشد جنبش تحفظ پشتون گردند. با این حال، تلفات اردوی پاکستان و گسترش ناآرامیها حاکی از افزایش فعالیتهای شورشی و تروریستی در آن مناطق است و طالبان افغانستان با واگذاری پناهگاه و حمایتهای لوجستیکی در خلق آن ناآرامیها نقش بازی میکنند.
از سوی دیگر ایران نیز دلایلی برای نگرانی دارند. پشت تهدیدهای لفظی که اخیراً از سوی مقامهای ایرانی خطاب به طالبان مطرح شده است، حتماً مساله سیاسی نهفته است. در مناطق شرقی ایران برخی گروههای مسلح ضد دولتی از گذشتهها فعالیت داشتهاند. نام گروههای جندالله، حرکت انصار ایران، جیشالعدل و انصارالفرقان در ۲۰ سال اخیر در اخبار مربوط به سیستان و بلوچستان بارها شنیده شده است. عبدالمالک ریگی که زمانی رهبر جندالله بود و علیه دولت ایران فعالیت مسلحانه داشت، در مناطق همجوار افغانستان و نزدیک به مناطقی که تحت کنترل طالبان بود فعالیت میکرد. پس از اعدام او در سال ۱۳۸۹، نیز جندالله بارها مسوولیت حملات تروریستی را برعهده گرفته است. محیط کنونی افغانستان میتواند فضای مناسبی برای پرورش و بازسازی تشکیلاتی آن گروهها شود. احتمال دارد تغییر موضع ایران، به روابط طالبان با مخالفان مسلح ایران ارتباط داشته باشد.
نکته سوم اینکه به دلیل بدرفتاریهای طالبان، تمایل به ازسرگیری مبارزه مسلحانه میان بخشهایی از مردم افغانستان و افراد باقیمانده از نیروهای مسلح جمهوری اسلامی افغانستان زنده است. داعش نیز چنانکه در رسانهها گفته میشود، یک خطر بالقوه جدی است. درست است که اکنون بیشتر کشور در سکوت و انفعال فرو رفته و طالبان هرچه بخواهند انجام میدهند، بدون آنکه واکنش جدی در پی داشته باشد، اما این وضعیت احتمالاً تغییر خواهد کرد و با گذشت زمان اعتراضات مدنی و لفظی به خشم نظامی بدل گردد و در سراسر افغانستان مقاومت در برابر طالبان شکل گیرد.
نادیده گرفتن مقاومتهای کوچک، زمینه را برای واکنشها و مقاومتهای وسیعتر فراهم میسازد. حاکمیتی که به حمایت مردم استوار نباشد و سرکوب و محرومیت را ابزار دوام قدرت بداند، روزی با خشم مردم مواجه خواهد شد. از زمان به قدرت رسیدن طالبان تا کنون چند هلیکوپتر و یک جت جنگی ساقط شده است. اینها نشانههایی از تنش و درگیری است.
ادعاهایی که طالبان در مورد امنیت میکنند، تبلیغات است و اکنون مخالفان آن گروه در هر نقطه کشور اگر خواسته باشند، میتوانند عملیات انجام دهند. جلوگیری از عملیات نیروی مخالف مسلح آسان نیست و به قیمت سر جنگجویان طالب تمام میشود و هزینههای مالی و جانی گروه طالبان را افزایش میدهد؛ چرا که اکنون آن گروه در موضع دفاعی قرار دارد و آسیبپذیرتر است.
تهدیدهای ایران، نارضایتی پاکستان و مقاومت مسلحانه داخلی خطرات جدی در برابر طالبان است که با گذشت زمان تشدید خواهد شد. جدیترین تهدید، نیروهای ضد طالبانی در داخل کشور است؛ زیرا آنان انگیزه جدی برای مبارزه دارند و هرگاه حمایتهای مالی و تسلیحاتی به دست آورند، فعالیتهای نظامی خود را بهسرعت گسترش خواهند داد. همانطوری که در دوران جمهوری اسلامی افغانستان، گروه طالبان با حمایت مالی، فنی و تسلیحاتی خارجیها از یک نیروی شورشی کوچک به تهدید نظامی بدل شدند و برای بربادی کشور از حمایت ایران، پاکستان، کشورهای عربی، روسیه و خیلی از گروهها و کشورها استفاده کردند، امروز مخالفان آن گروه نیز میتوانند از نارضایتی کشورهای همسایه و آنانی که از گسترش تروریسم و قدرتگیری نیروهای شورشی در افغانستان نگرانند، برای جنگیدن علیه طالبان استفاده کنند.
نیروهای امنیتی افغانستان تجربه طولانی جنگ دارند و امکانات مالی و تسلیحاتی را نیز اگر بجنبند و مدیریتی ایجاد کنند، به دست خواهند آورد. نیروهای داعش نیز انگیزه مذهبی شدید برای جنگیدن با طالبان دارند. آنان همان راهی را که طالبان رفته بودند، تعقیب میکنند و از احساسات خام مذهبی جوانان برای اهداف سیاسی استفاده مینمایند. بمگذاران انتحاری دارند و طالبان را مستحق مرگ میدانند. آنان در مواردی افراطیتر از طالبان عمل میکنند و در کشتار مخالفان هیچ حدومرزی نمیشناسند. اگرچه طالبان نیز در بمگذاری، اعدام صحرایی و کشتن افراد ملکی مشهورند و به آن میبالند، بشکههای زرد و انتحاریهای خود را به نمایش میگذارند، اما داعش در قساوت بدنامتر است. آن قساوت، در صورت در گرفتن جنگ و باز شدن مجدد درز حمله و انتحار، ممکن است طالبان را به زانو درآورد. آنگاه طالبان با تاکتیکهای تروریستی که به آنها افتخار میکنند، از پا درخواهند آمد.
میان ما و دو همسایه جنوبی و غربی برخی اختلافات تاریخی وجود دارد که طالبان نهتنها برای حل آن کاری انجام داده نمیتوانند، بلکه بر گرههای کار و اختلافات افزودهاند. اگر طالبان به خواست مردم افغانستان و شرایطی که جامعه جهانی برای ایجاد یک دولت قانونمند قایل است، تن ندهند، اداره سرپرستشان دوام نخواهد کرد و ملت را نیز دچار بدبختیهای بیشتر خواهند ساخت. خواستها و انتظارات اصلی مردم عبارتند از ایجاد دولت فراگیر، رفع موانع تحصیل و کار، ایجاد روابط دوستانه با همسایهگان، برگشت کشور به نظامی که مبتنی بر قانون و رای مردم باشد، احیای آزادی بیان و عقیده و رفع هر گونه انحصار سیاسی و اداری و اقتصادی. آیا طالبان قادرند برای پاسخ به این خواستههای برحق مردم، قدمی بردارند؟