امروزه زنان افغانستان تحت ستم و سلطه قرار دارند و از همه حقوقشان محروم هستند و خواسته بنیادین آنها «آزادی و برابری» است. خواستهای که ریشه در مدرنیته و تمدن غربی دارد، اما عدهای از زنان با فراخوان رژیم ستمگر طالب به آموزههای دینی و خوانش آیات و شعار دادن «ما حق اسلامی خود را میخواهیم» سعی دارند حق زنان را از دین طلب کنند. این در حالی است که گروه حاکم نیز وضعیت امروزی زنان را در «چارچوب اسلام» صورتبندی کرده و در تلاش است که اکنون را با ۱۴۰۰ سال پیش همسان کند. پرسشی که مطرح میشود این است که آیا درست است زنان امروز خواهان حقی باشند که پیامبر در ۱۴۰۰ سال پیش برایشان تعریف کرده است؟ آیا امکان استخراج حقوق برابر میان زن و مرد از قول پیامبر وجود دارد؟ آیا زنان آن زمان خواستار حقی بودند که امروز زنان آن را میخواهند؟
به صورت کلی پاسخ این پرسشها یک «نه» جانانه است، اما چطور؟ نخست اینکه اصل برابری در آن زمان مطالبه زنان نبود. پیامبر اسلام در دیگر بخشهای فرهنگ قبیلوی با قاطعیت موضع گرفته، ولی هیچ وقت در مورد حقوق زنان از برابری حرف نزده است. اساساً پیامبر در جامعهای زندهگی میکرد که آزادی دینی و سیاسی و حقوق برابر زنان در معنای امروزی آن نامفهوم و ناممکن بود. بافت اجتماعیای که پیامبر در آن میزیست، بسیار متفاوت از امروز بود که ما بتوانیم خواسته امروز زنان را از گزارههای دینی و سخنان پیامبر استخراج کنیم. آنهایی که میخواهند برای زن امروز که شعارش نان و کار و آزادی است، پاسخ مذهبی و حق اسلامی بدهند، درواقع آب در هاون میکوبند.
پیامبر اسلام در مورد برابری و آزادی زنان کلاً ساکت است. همانگونه که قرآن میگوید که پیامبران از میان امت خود برخاسته و با زبان و فرهنگ مردم خود آشنا است. پس اقوال پیامبر نیز با شرایط اجتماعیای که در آن میزیست ارتباط ناگسستنی دارد. شناخت این پیوند مستلزم شناخت سنتها و اخلاقیات حاکم بر زندهگی عربهای قبل از اسلام است. برای پرداختن به خواستهای زنان مسلمان در عصر پیامبر اسلام، نخست لازم است وضع اجتماعی و اقتصادی عصر پیامبر را که سنت اسلامی تاثیر پذیرفته از آن است، بیان کرد. پرداختن به این موضوع، تصویر درست از آن زمان به ما میدهد.
جزیره عرب
ساختار اجتماعی جزیره عرب قبیلهای و تمام نقاط آن متشکل از قبایل مختلف بود و زندهگی مردم قبایل و نواحی مختلف از یکدیگر تفاوتهای بارز داشت. خانهها معمولاً از خیمه ساخته میشد و به نسبت جایگاه اقتصادی فرد نوعیت خیمه آن نیز فرق میکرد. لباسی که میان آنها معمول بود، شامل دو پارچه میشد. چون جامعه عرب دارای صنعت نساجی نبود، از دو پارچه بهعنوان تنبان و ردا استفاده میکردند. مردان و زنان برای محافظت از سرهایشان از تابش مستقیم نور آفتاب و شن و غبار در طوفآنهای دایمی، از دستار استفاده میکردند. اکثر مردم جزیره عرب فقیر بودند و در بیابان زندهگی میکردند و کسانی که در شهرها و روستاها به کشاورزی مشغول بودند، وضعیت بهتری داشتند. همچنان غارتگری یکی از راههای معمول تأمین معیشت برای قبایل بیاباننشین بود، اما قبایلی که در جنوب حجاز و عراق و شام میزیستند، از وضعیت معیشتی بهتر برخوردار بودند.
موقعیت زن و مرد در میان اعراب
سیستم مردسالاری قوی در جامعه عرب، همراه با ساخت طبقاتی و موروثی آن، زنان را به تبعیض شدید محکوم کرده بود. قدرت و ثروت هر قبیله به مردان جنگاور آن بستهگی داشت. با آنکه وظایفی چون تدارک غذا، ریسیدن پشم و تهیه لباس و خیمه برعهده زنان بود، اما مردان به نسبت تنومندیشان در موقعیت فرادست قرار میگرفتند و زنان موقعیت فرودست داشتند. مردان که به قدرت جسمی خود میبالیدند، زنان را پستتر از خود میدیدند و گمان میکردند عقل و منطق زنان نیز با مردان فرق دارد. برای همین است که عمل کردن به خواست زنان را حماقت میدانستند. در میان اعراب این سخن معروف بود: «با زنان مشورت کنید و خلاف آن عمل کنید.»
اگرچه اعراب جایگاه و منزلتی برای زنان قایل نبودند، ولی زنانی بودند که با درایت خویش محدودیتهایی را که وضع شده بود گاهی میشکستند و دیگران را مجبور میکردند تا عقل و درایت آنها را باور کنند. مثل شمس، زبیه و زباء که در تاریخ از آنها یاد شده است. معمولاً اعراب جاهلی پسران خویش را به دختران ترجیح میدادند، اما عدهای هم بودند که دختر را دوست داشتند. یکی از مظاهر گرامیداشت دختران از جانب پدرانشان آن است که کنیه بعضی از آنان از نام دخترانشان گرفته شده بود.۱
ازدواج و ساختار خانواده
اعراب ساختار خاصی از خانواده داشتند. خانواده میان آنها مفهوم گستردهتری داشت و ساختار آن به شکل امروز خانواده محدود نمیشد. همچنین میان آنها با توجه به شرایط حاکم بر زندهگیشان و افکار و رسمشان مناسبات و روابط خاصی میان زن و مرد وجود داشت. به همین اساس، شکلهای متفاوت روابط میان زن و مرد وجود داشت که از آن به اقسام متعدد نکاح یاد میشود. مانند: نکاح متعه (ازدواج موقت مردان)؛ نکاح استبضاع (در این نوع نکاح مردان که متعلق به قبیلههای ضعیف بودند، علاقه داشتند فرزندان تنومند از نسب و خانوادن ارزشمند داشته باشند و برای همین از زنان خود میخواستند با مردی که تنومند است و شجاعت دارند رابطه جنسی برقرار کنند)، نکاح خدن (به ازدواجی گفته میشد که در آن زن با وجود شوهرش با مرد دیگری پنهانی ارتباط میداشت) و رهط نوع دیگری از زناشویی گروهی بود که تعدادی از مردان با رضایت همدیگر با زنی رابطه برقرار میکردند و در مقابل خرج او را تأمین میکردند.۱ در تمام این روابط، نکاح به معنی لغوی آن که رابطه جنسی میان زن و مرد است، استعمال شده است.
طوری که ذکر آن رفت، مردان عرب داشتن روابط جنسی زیاد را نشانهای از مردانهگی میدانستند و رابطه مخفی زنان با دیگر مردان نیز مذموم پنداشته نمیشد. با توجه به همین محدود نبودن روابط جنسی، قاعده «الولد للفراش» را معتبر میدانستند. براساس این قاعده، اصل چنین بود که زن اعم از آزاد و کنیز به هر مردی که متعلق بود، فرزند او نیز به آن مرد منسوب میشد. این سنت پس از اسلام نیز استمرار یافت. واداشتن کنیزان به رابطه جنسی برای کسب درامد نیز میان اعراب رایج بود و این امر حتا پس از اسلام نیز میان اعراب جریان داشت.
عدهای به این باورند که ازدواج میان اعراب مادرمکانی بود و با جا گرفتن فرزند در قبیله مادر، به آنها منسوب میشد و تبار خود را از مادر میگرفت؛۲ مانند فرزند متعه. زمانیکه پدر زن متعه و فرزند را در میان قبیله زن رها میکرد، به قبیله خود باز میگشت و در این صورت فرزند به مادر نسبت داده میشد. همچنین در مواردی که زن از رابطه غیرتعریف شده صاحب فرزند دختر میشد، در آن صورت زن از ترس زنده به گور شدن دختر، او را به کسی نسبت نمیداد و اینگونه به خود زن منسوب میشد. البته ماجرای زندهبهگوری دختران توسط اعراب جای پرسش و تفکر را دارد که از حوصله این نوشته خارج است.
طلاق نیر میان اعراب مانند دیگر امور به دست مردان بود و به صورتهای متفاوت اجرا میشد. امکان تقاضای طلاق از سوی زنان بهطور معمول وجود نداشت. تا آنکه اولینبار برمبنای اسناد تاریخی (عامر بن الظرب) که خود از قضات بنام عرب پیش از اسلام بود، خلع را سنت نهاد. او دخترش را به عقد برادرزادهاش در آورده بود و چون دخترش پس از دیدن، پسر کاکایش را نپسندید، پدر دختر برای رهایی دخترش از این وضعیت، حکم کرد که زن میتواند با پرداخت مهر به مرد، رضایت او را برای طلاق جلب کند. او بدین ترتیب، دختر خود را رها ساخت. در میان بعضی از قبایل بیاباننشین عرب برخلاف سنت رایج، زن بهطور مستقل اختیار داشت مرد را طلاق دهد و با علامتی مخصوصی، مقصود خود را به شوهرش میفهماند.۳
عصر پیامبر؛ حقوق زنان و مطالبات آنها
پس از نگاه کوتاه به وضعیت زندهگی مردم حجاز به این نکته پی میبریم که طرح حقوق زنان و آزادی آنها در آن زمان ناممکن بوده است. مجتهد شبستری در مورد «آزادی سیاسی و آزادی دینی» مینویسد: «در جامعهای که دو انتقال بنیادین، یعنی انتقال هویت و همبستهگی اجتماعی از دین، به عاملی غیردینی و ظهور فردیت آگاهانه در اعضای جامعه به وقوع نپیوسته باشد، از حق آزادی سیاسی و حق آزادی دین سخن گفتن، نهتنها به جای نمیرسد، بلکه اصلا مفهوم نمیشود. مفهومهای سیاسی همیشه متناسب با تحولات در جهانبینی، واقعیتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ارزشی ساخته و پرداخته شده و معنا پیدا میکنند و به صورت حقوق مورد مطالبه مبنای عمل قرار میگیرد.۴ بدین صورت، پس طرح حقوق زنان به معنای امروزی آن نیز مربوط به عصر مدرنیته است، نه 1400 سال پیش.
پیامبر در جامعهای میزیست که آزادی دینی و سیاسی و برابری میان انسانها و حق به مفهوم امروزی آن، نامفهوم و ناممکن بود. سیستم زندهگی در آن زمان گنجایش عدالت جنسیتی را نداشت. رسالت او نیز در چارچوب واقعیتهای اجتماعی و تاریخی انجام گرفت و عملکرد آن نیز در همان چارچوب قابل فهم است. بیشتر حقوق را که پیامبر تعیین میکرد، براساس عرفی بود که در میان اعراب حاکم بود. به این معنا که پیامبر با توجه به نیازهای جامعه در تعیین حق به جامعه نیز رجوع میکرد.
تشریعات پیامبر تاثیرپذیرفته از جامعهای بود که در آن میزیست. جامعهای که در آن زنان جایگاه و شانیتی در جامعه نداشتند و از سادهترین حقوقشان محروم بودند. در آن وقت زنان ظرفیت تلاش جدی برای پیشبرد مطالبات ساده خویش را نداشتند و حتا مردان از چنین ظرفیتی برخوردارد نبودند. برابری و آزادی مطالبه مردم نبود. حتا همه زنان نیز باهم برابر نبودند. میبینیم که پیامبر در دیگر بخشها با قاطعیت موضع گرفته؛ مانند برابری قبایل برای وحدت مسلمانان، اما در مورد برابری زن و مرد روایتی در دست نیست و پیامبر در مورد آزادی زنان به کلی ساکت است.
همچنان آزادی و برابری مطالبه آن روز زنان نبوده و زنان سوالهای امروزی را نمیپرسیدند. انتظار اینکه پیامبر از برابری زن و مرد حرف زده باشد، نادرست است. پیامبر انسان بود و در شرایط اجتماعیـتاریخی معین عمل کرده است و با محدودیتهای زمان خود در ارتباط بود. امکانات محدود داشته و مطابق شرایط عمل کرده است. او تغییراتی در وضع زنان ایجاد کرد. جهت کار و مفهوم عمل او بردن جامعه به سمت عدالت بود. مالکیت زنانه را به رسمیت شناخت، اما زنان نه ظرفیت مطالبه حق برابر را داشتند و نه ساختار و شرایط اجتماعی به آنها چنین اجازهای را میداد که امروز برای رسیدن به عدالت اجتماعی و برابری به آن زمان رجوع کنیم.
مطالبات زنان امروز
همانگونه که ذکر آن در بالا رفت، در اسلام ذکری از حق زن به معنای امروزین آن نرفته است. از این حیث که حق زن در دایره بحث سنت و نبوت آنگونه که ما میفهمیم، نبوده است. به دلیل بههم خوردن نظم جامعه سنتی و تغییر نهادهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی متعلق به آن، نظم جنسیتی مردسالارانه نیز زیر سوال رفت. فراروایت نابرابری که قبلاً در جوامع حاکم بود، جایش را به فراروایت برابری به عنوان پارادایم حاکم بخشیده است. زنان امروز حرف از آزادی و برابری حقوقی میزنند که تا یک قرن پیش در هاضمه فکری مردم نمینشست. آزادی زنان و برابری از فرآوردههای عصر مدرن است. نمیشود که از منابع قدیم آن را استخراج کرد.
اکثر زنان برای دادخواهی و طلب حق خویش خواستار حقوقی هستند که پیامبر در ۱۴۰۰ سال قبل برای زنان تعریف کرده بود. عدالت همان چارچوبی است که حقوق براساس آن تعریف میشود. زنان امروز خواستهایی دارند که متفاوت از آنچه که زنان عصر پیامبر میخواستند هست و نمیشود در این میان زنان امروز را قربانی حقوق ۱۴۰۰ سال پیش کرد.
پس بنابر آنچه گفته شد، مطالبه حق زن، امروزه با رجوع به سنت بهعنوان منبع قانونگذاری سبب عقبگرد حقوق آنها میشود. و نتیجه ایجاد جامعه ایدهآلی میشود که افراطگرایان دینی خواهان آن هستند؛ از زن تمام حقوقش گرفته شود و مشابه زنی شود که قرنها قبل میزیسته است، دقیقاً جهانی که طالبان و رژیمهای ضد زن در منطقه میخواهند. به همین اساس، بهتر این است که زنان امروز حق خویش را برمبنای ارزشهای حقوق بشری و در چارچوب جهان مدرن و سکولار مطالبه کنند که همهجانبه، قابل فهم و قابل دسترس است.
- سالم، عبدالعزیز. تاریخ عرب قبل از اسلام. مترجم باقر صدرنیا، تهران: شرکت انشتارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۰.
- احمد، لیلا. زنان و جنسیت در اسلام؛ ریشههای تاریخی جدال امروزی. مترجم فاطمه صادقی، تهران: نشر نگاه معاصر، ۱۳۹۲.
- وسمقی، صدیقه. بضاعت فقه و گسترۀ نفوذ فقها. نشر الکترونیک، ۱۳۸۸.
- شبستری، نقدی بر قرایت رسمی از دین؛ بحرانها، چالشها، راه حلها. تهران: طرح نو، ۱۳۸۴.