در حالی که سازمانهای جهانی و نهادهای امدادرسان از افزایش سرسامآور فقر مطلق نگراناند و سقف ناداری به 97 درصد رسیده است، دیوی برفپوش زمستان و شبهای طولانی و سرد لنگر میکند تا سایه خود را در پهنای سرنوشت شهروندان افغانستان بگستراند. زمستان همواره برای مردم روستانشین و زراعتپیشه افغانستان سخت و دشوار بوده است. حال اینکه زمستان امسال از هر زمستان دیگر به چند دلیل اساسی فرق دارد و میتواند بحران گرسنهگی را عمیق کرده و رنج انسان افغانستان را بیشتر کند. سرزمین ما بحرانهای زیادی را شاهد بوده، اما فروپاشی 15 آگست 2020 شیرازه همهچیز را برهم زد و حاکمیت دوباره طالبان تمام جنبههای زندهگی را با بحران مواجه کرد.
نخست اینکه بخش بزرگی از باشندههای این سرزمین، روستانشین و رزاعتپیشهاند که از راه دامداری و تماس مستقیم با زمین ارتزاق میکنند. هرچند در بیست سال گذشته سیستم اقتصادی ـ زراعتی دچار دگردیسی و تغییر شده و نظام اقتصادی سنتی فرو پاشیده است، اما کماکان مردم با زمین به شیوههای سنتی و قدیمی مواجه بودهاند تا بخشی از نیازهای اولیه خود را تامین کنند. امسال اما خشکسالی از یک سو و بارانهای موسمی و شدید که منجر به خیزش سیلابها میشود از سوی دیگر، سبب شده است که ذخیرهگاههای مردم خالی شده و هیچ پساندازی برای خرج زمستان نداشته باشند. دهقانها، دامداران و مردمی که از راه زمین ارتزاق میکنند و اکثریت را تشکیل میدهند، آمادهگی لازم و پشتوانه مالی برای سه ماه سخت زمستان ندارند.
افغانستان عملاً در یک بحران بزرگ گیر کرده است. فرق دیگر زمستان امسال در این است که رژیم حاکم هیچ برنامه مدون، پالیسی مشخص و سیاست منظم برای بهبود وضع موجود و کنترل این بحران بزرگ ندارد و مسوولانش به فساد مالی و اندازهگیری ریش و تنبان مردم مصروف بوده و بخش دیگرشان چنان عطش زن گرفتن دارند که انگار تنها چالش باقیمانده افغانستان درمان عقدههای جنسی آنها است. بنابراین، ما با یک افغانستان بیدروپیکر مواجهیم که یک مشت افراطی زنباره، خودکفان و بیبرنامه در آن حاکمیت دیکتاتورمنشانه خود را گسترده و بیشتر در فکر رییش و تنبان و ذکر شبانه و زن گرفتن هستند تا توسعه و فقرزدایی و تفکر درباره بهبود وضع موجود. رژیمی که کندک انتحاری دارد و در دایره سیاسی جهان نیز نامشروع است.
تفاوت سوم زمستان بحرانی امسال در این است که افغانستان از چشم جامعه جهانی افتاده و حتا به تعبیر خود اروپاییها فراموش شده است. جهان فعلاً بحرانهای بزرگتری مانند جنگ اوکراین را دارد و دیگر گرسنهگی و فقر و بحران انسانی در این گوشه از زمین از اولویت افتاده است. برای همین، بعد از خروج نیروهای خارجی و تلاش بیستساله جامعه جهانی برای ساختن یک افغانستان خودکفا، به ناامید گراییده و توجهها از میان رفته است. جهان حق دارد که نسبت به این کشور بیتوجه باشد؛ این چندین بار است که کشورهای جهان انرژی سیاسی و اقتصادی هنگفت را صرف بازسازی افغانستان میکنند، اما نتیجه مطلوب در پی ندارد. ما نمیتوانیم از فرصتها استفاده کنیم. هرچند فعلاً هم هفتهای 40 میلیون دالر وارد افغانستان میشود و هیچکس نمیداند که به کجا میرود. واقعاً پولها به کجا میرود؟
افزون بر این، امسال قشر شهری و طبقه متوسط جامعه ـ اگر فرض را بر این بگیریم که طبقه متوسط وجود دارد ـ در فقیر حداکثری به سر میبرند. قریب به اکثریت کسانی که در زمره «یخنسفیدان» مصروف کارهای دفتری و پشتمیزی بودند، شغل خود را از دست دادهاند. یکی از دلایل فقر اکثری نیز نبود شغل عنوان شده است. افرادی که قبلاً تنها از راه کارهای دفتری و پشتمیزی امرار معاش میکردند، اکنون خانهنشین شده و جنگجویان طالبان جای آنها را گرفتهاند. بنابراین، امسال آنطور نیست که تنها روستاییها در معرض فقر مطلق باشند، بلکه عموم مردم، تحصیلکرده و دهقان و کارگر و معلم همه در فقر مطلق به سر میبرند و توانایی تامین نیازهای اولیه زندهگی را ندارند. از همین رو است که مردم به کودکفروشی رو آوردهاند.
مزید بر این، آمارها نشان میدهد که بیش از 50 درصد کارخانههای تولیدی متوقف و سرمایههای هنگفت از کشور خارج شده است. توقف این کارخانهها نیز وضعیت را از آنجایی دشوار کرده است که از یک سو گردش پول را از میان برداشته و از سوی دیگر هزاران تن را بیکار کرده است. مردم شغلشان را از دست داده و تجارتپیشهها فرار کردهاند. شکایتها وجود دارد که شماری از کارخانهها از ترس استخبارات طالبان کارهای خود را تعطیل کرده و خود از کشور بیرون شدهاند. بهعنوان نمونه تجارتپیشههای هرات در دیدار ماه گذشتهشان با ملا برادر، معاون اقتصادی رژیم طالبان، از عملکرد استخبارات این گروه شکایت کرده و آن را یکی از دلایل خروج سرمایه و تجارتپیشهها گفتهاند.
با این بیان، زمستان امسال که نشانههایش در حال آمدن است، بحران بیسابقهای را به وجود خواهد آورد که ممکن است جان هزاران انسان فقیر و بیبضاعت را تهدید کند. این زمستان با توجه به خشکسالی بیپیشینه، نبود مدیریت درست، بیتوجهی جهان به افغانستان و از همه مهمتر بیکاری و توقف کارخانهها و فرار پول و تجارتپیشهها، بسیار بحرانی خواهد بود. افغانستان در تاریخ خود به این گراف از فقر نرسیده است و این هم یکی از هدیههای رژیم طاالبانی به مردم افغانستان است. هرچند فقر یک مساله همیشهگی در تاریخ این سرزمین است، اما زمستان امسال فرق میکند؛ زمستانی که ملاهای سیاسی قدرت را از راه زور و تزویر گرفتند و فقر و گرسنهگی مردم را به خدا حوالت کرده و خود از کمکهای 40 میلیون دالری غرب تغذیه میکنند. این زمستان عصر طالبان است، عصر ظلمت، فقر و مرگ.