نشریه والاستریت ژورنال به تاریخ 11 سرطان 1401 در گزارشی از اختلافها و شکافهای داخلی طالبان نوشت. به نوشته این نشریه، در وضعیتی که کشور در بحران اقتصادی به سر میبرد، این اختلافها شدت یافته است.
براساس این گزارش، رهبران طالبان راجع به چگونهگی تطبیق شریعت اسلامی و اینکه تا چه اندازه باید در این زمینه قاطع بود، اختلاف نظر دارند. از مواردی که این رهبران با هم در آن دچار اختلاف نظر شدهاند، موضوع آموزش دختران است. به نوشته نشریه یاد شده، رهبران طالبان در مورد تقسیم قدرت و منابع محدودی که در اختیار دارند، نیز باهم درگیری و تنازع دارند.
زمانی که طالبان اعلام کردند گردهمایی بزرگ علمای دین را برگزار میکنند، حدسوگمانهای بسیاری از سوی ناظران و تحلیلگران اوضاع راجع به هدف اصلی این گردهمایی عریض و طویل مطرح شد. تحلیلگران افغانستان معمولاً دوست دارند دست به پیشبینی بزنند و از آنجایی که از قدرت تخیل خوب نیز برخوردارند، گاهی پیشبینیهایی میکنند که در مخیله اندکی از افراد خطور میکند. آنهایی که واقعبینتر اما نسبت به رفتار طالبان خوشبین بودند، تصور میکردند که در پایان این گردهمایی بزرگ ملاها، نسبت به بازگشایی مکاتب دخترانه ثانوی حتماً فیصلهای صورت خواهد گرفت؛ اما حالا که این گردهمایی سهروزه پایان یافته، در قطعنامه یازدهمادهای آن هیچ سخنی از باز شدن مکاتب به روی دختران بالاتر از صنف ششم زده نشده و فعلاً حل این مشکل تا اطلاع بعدی به تعویق افتاده است.
این نکته را نباید از یاد برد که ممکن است میان رهبران طالبان در زمینه مسایل مختلف اختلاف دیدگاه وجود داشته باشد، چنانکه در گزارش والاستریت ژورنال هم تذکر رفته، اما کسی که اندکی با ساختار تشکیلاتی طالبان آشنایی داشته باشد، میداند که تصمیمگیریها در گروه طالبان به دست «امیرالمومنین» است و رهبران پایتختنشین طالبان چندان نقشی در تصمیمگیریها ندارند. اگر گزارش نشریه یاد شده را اساس قرار دهیم، حتا ارتباط میان کابل و قندهار به کندی صورت میگیرد و مقامهای سیاسی طالبان بهآسانی نمیتوانند به رهبرشان دسترسی داشته باشند، چه رسد به اینکه حرفهای او را به چالش بکشند یا وی را متقاعد به انجام دادن کاری کنند.
در روز دوم گردهمایی ملاهای طالبان، صدایی از ملا هبتالله آخوندزاده پخش شد که در آن، با لحنی تند از مواضع فعلی طالبان در مورد مسایل مختلف با قاطعیت دفاع میکرد و اینطور به نظر میرسید که جایی برای مذاکره، سازش و انعطاف، چه در سطح داخلی و چه در سطح بیرونی، باقی نمیگذارد. خلاف تصوراتی که القا میشود، به نظر میآید که سیاستهای کلی نظام طالبان به دست ملا هبتالله و چند تن از ملاهای محافظهکار و افراطی پیرامونش ساخته میشود و دیگران، بهویژه آن عده از رهبران طالبان که در کابل حضور دارند، قدرت گفتن چونوچرا در برابر تصمیمهای قندهار را ندارند. آنچه در روز دوم جرگه بر زبان هبتالله آخوندزاده جاری شد، محتوای اصلی برنامه طالبان را نمایان میکند و اصل داستان را برآفتاب میافکند. اینکه کسانی نخواهند حقیقت را بپذیرند، تغییری در اصل قضیه به وجود نمیآورد. البته رهبر طالبان در جایی از صحبتهایش گفت: «بقای ما وابسته به وحدت ما است» که نشان میدهد رهبر طالبان نسبت به بروز شکافهای درونی حساسیت دارد و نگران است.
قرینه دیگری که این احتمال را تقویت میکند که گروه طالبان در آینده نزدیک اقدام به بازگشایی مکاتب ثانوی دخترانه نمیکند، چاپ کتابی از قاضیالقضات این گروه است که در آن، نسبت به آموزش دختران بهنحوی ابزار مخالفت شده و آموزشهای ابتدایی برای آنان بسنده دانسته شده است. عبدالحکیم حقانی افزون بر اینکه خودش فردی معتبر در میان طالبان است و با او بهعنوان شخصیتی بزرگ علمی برخورد میشود، کتاب مزبورش تقریظ و مهر تأیید رهبر طالبان را بر پیشانی دارد. نظر به محتوای این کتاب، آموزش دختران جوان، قیدوشرطهای دستوپاگیری دارد که تقریباً وقوع این اتفاق را شبیه امری محال میسازد.
طالبان به این گماناند که غرب را در افغانستان شکست دادهاند و به زور سرنیزه غربیها را از کشور راندهاند و به همین جهت، غرق غرور و افتخارند. در چنین وضعیتی، پذیرش دیکتههای کشورهای غربی برایشان مایه ننگ و مخدوشکننده افتخارشان است. این را رهبر طالبان هم بهصراحت گفت که طالبان به هیچ صورت در محاسبات خود، برای خارجیها جایی باز نکردهاند، افغانستان کشوری مستقل است و در هر زمینهای خودش تصمیم میگیرد و به حرفهای دیگران اعتنایی نمیکند. حتا احتمال دارد اصرار بیشتر جامعه جهانی در راستای بازگشایی مکاتب ثانوی دخترانه در افغانستان، لجاجت و خیرهسری طالبان را بیشتر کند و چانس بهرهمند شدن دختران از آموزش را کاهش دهد. طالبان بارها ثابت کردهاند که انسانهای قابل پیشبینی نیستند و رفتارشان در چارچوب تحلیلهای متعارف نمیگنجد.
طالبان در حال حاضر بهشدت سرگرم تأسیس «مدارس جهادی» در هر ولسوالی افغانستان هستند. تخمین زده میشود که هماکنون دهها هزار تن در این مدارس مشغول فراگیری علوم دینی به روایت طالبان هستند. طالبان با تأسیس این قبیل مدارس میخواهند به گمان خودشان رسوبات فکر غربی را از ذهن جوانان بزدایند و آنها را آماده زندهگی در سایه نظام طالبان و در صورت نیاز آماده دفاع از کیان نظام امارتی بسازند. از منظر طالبان، مکاتب عصری بهصورت کل، در این پروسه خلل وارد میکنند و مانع تحقق غربزدایی کامل میشوند. اکنون وضعیت مکاتب پسرانه در پایتخت و ولایتها بهصورت رقتباری آشفته است و تقریباً این مکاتب در حالت تعطیل قرار دارند. گویا طالبان از روی تعمد توجه چندانی به این مکاتب ندارند، چه رسد به اینکه به مکاتب دخترانه توجه کنند و به فکر راهاندازی دوباره آنها باشند.
رهبری طالبان در قندهار محور اصلی تصمیمگیریها است و نقش دیگرانی که بیرون از حلقه رهبری قندهار قرار دارند، حاشیهای و ثانوی است. قندهار یکی از محافظهکارترین مناطق افغانستان است و زنان در آن ساحت جغرافیایی بهکلی از زندهگی غایباند. طبعاً رهبرانی که از چنین محیطی برمیخیزند، بهآسانی نمیتوانند حقوق و آزادیهای زنان و ارزشهای شهری را به رسمیت بشاسند. بخشی از معضل افغانستان در تاریخ معاصر ناشی از کشمکش میان شهر و روستا بوده است. مشخص نیست چه زمانی شهر و روستا در این کشور باهم به مصالحه میرسند.