فرار نخبهگان از افغانستان
حشمتالله اسلمی

پس از سقوط جمهوریت و رویکارآمدن طالبان در افغانستان، شاهد موجهای بزرگی از فرار و آوارهگی مردم بودهایم. این روند هنوز هم ادامه دارد. در جریان ۲۰ سال جمهوریت در کشور، زمینه درس و تحصیل برای جوانان دختر و پسر تا حدی مساعد شد و بیشتر جوانان هم که از زندهگی در خارج از کشور به دلایل مختلف خسته بودند، برگشتند. تا حدودی آزادیهایی هم به نهادهای خصوصی داده شد و صدها مرکز تعلیمی و دانشگاه در کشور تاسیس شدند. زمینه دسترسی مردم به درس و تعلیم بیشتر شد و تا حدی توانستند از لحاظ تحصیلی به مدارج متوسط خود را برسانند. با وجودی که مشکلاتی در دوره جمهوریت وجود داشت، ولی از لحاظ فراهمآوری زمینه تحصیلی، دستاوردهای انکارناپذیری نیز داشت. در واقع درخشانترین دستاورد آن دوره، تربیت نیروی قابل توجه تحصیلکرده و آشنا با مهارتهای فنی بود. هزاران زن و مرد در دانشگاههای معتبر جهانی آموزش دیدند و به وطن برگشته مشغول کار شدند و همچنان در آموزش نیروهای بشری بیشتر سهم گرفتند. دانشگاههای دولتی و خصوصی بسیاری رونق گرفتند و رقابت مثبتی بین جوانان در پیمودن مدارج عالی تحصیلی راه افتاد. افغانستان تا حدودی آماده پیمودن مسیر پیشرفت شده بود و در صورتی که آن جریان ادامه مییافت و اصلاح میشد، یعنی کموکاستیهایش بهتدریج رفع میگردید، کشور میتوانست وارد میدان رقابت منطقهای در عرصه تحصیل، تولید و سیاست شود و به عضو فعال و بازیگر موثر بدل گردد. توقف آن روند و برگرداندن پیشرفتهای محدود کشور به عقب، هزینههای بسیاری روی دوش مردم ما خواهد گذاشت. متاسفانه در دو سال گذشته خروج تحصیلکردهگان و افراد صاحب مهارت، بدون توقف ادامه داشته است. اکنون صنفهای مراکز تحصیلی بسیار خالیتر از گذشته شده و استادان ماهر و توانایی که صاحب تجربه طولانی بودند، کشور را ترک گفتهاند. گزارشی که بهتازهگی از وضعیت کادری دانشگاه کابل نشر شده، تکاندهنده است. گفته میشود که در دو سال گذشته حدود ۴۰۰ تن از استادان آن دانشگاه معتبر کشور، وطن را ترک گفتهاند. اما مساله تنها استادان نیستند. ترک تحصیل محصلان پسر به دلیل فقر، توقف تحصیل دختران، خروج گروهی جوانانی که بعد از حاکمیت طالبان به کشورهای همسایه و غرب پناه بردهاند، مسدود شدن فعالیتهای اقتصادی و خدماتی فراوان از جمله رسانههای کشور همه را اگر کنار هم بگذاریم، تصویر بسیار تیرهای به دست میآید.
فرار نخبهگان افغانستان با وضعیت بحرانی این دو سال، با آنچه معمولاً در کشورهای رو به انکشاف رخ میدهد، تفاوت داشته است. در حالت نورمال نخبهگان بهتدریج و برنامهریزیشده کشور را ترک میکنند و در عین حال رابطه خود را برای مدت طولانی با کشور حفظ میکنند و در مواردی بهخصوص اگر در کشور اول مشوقهایی برای این اشخاص در نظر گرفته شود، برمیگردند. اما نخبهگان ما برای حفظ جان و بدون برنامه وطن را ترک کردهاند و گاه سالها خلاف رشته تحصیلی و مهارتی که دارند در بازارهای منطقه و یا کشورهای دور سرگردان میشوند. اکنون کشورهای ایران و پاکستان میزبان هزاران متخصص افغانستان هستند، در حالی که اکثر آنان در کارخانهها و کارگاهها با حداقل دستمزد خلاف رشته کاری خود مشغولاند و یا حتا از آن فرصتهای حداقلی نیز محروماند. تعداد معدودی که به غرب و کشورهای پیشرفته راه یافتهاند، اگر بهتدریج بتوانند در آن جوامع راه یابند و فرصتهای شغلی مناسب به دست آورده دوباره به رشته تحصیلی و تخصص خود برگردند، در بهترین حال در آن جوامع جذب خواهند شد، بدون آنکه تماس موثری برای انتقال تجربه به هموطنان خود داشته باشند.
اینگونه فرار نخبهها، کشور را تقریباً فلج ساخته است؛ چون در میان آنها خبرنگاران، شاعران و نویسندهگان، استادان دانشگاه و مکاتب، نخبهگان، افراد مسلکی و متخصصان بخشهای مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و نظامی بیشتر بودهاند که بالای آنها پولهای هنگفتی جهت ساختن آینده کشور هزینه شده بود. گمان میرود که فرار این قشر از کشور، افغانستان را به صدها سال عقب خواهد راند و آسیب آن جبرانناپذیر است.
همه انسانها حق دارند آزادانه و سعادتمند زندهگی کنند. آنها حق دارند شغلهای مناسب را اختیار کنند تا کرامت انسانیشان محفوظ بماند. انسانها حق دارند محل زندهگی خود را آزادانه انتخاب کنند و هیچ کسی نمیتواند آنها را مجبور به اقامت در محلی خاص کند. فرار نخبهها اما فرار سرمایههای نیروی انسانی است که با صرف هزینه به دست آمدهاند. معمولاً جامعه به تخصص، دانش و مهارت فنی این نیروها نیاز دارد. نیروی انسانی مهمترین دارایی یک کشور است که افغانستان بهسختی به دست آورد و بهآسانی از دست داد.
متاسفانه در دو سال اخیر به دلیل مشکلات اقتصادی، سیاسی و… بسیاری از نخبهگان افغانستان به کشورهای دیگر پناهنده شدهاند. یقینا نبود و کمبود اشخاص متخصص و ورزیده در جامعهای همچو افغانستان، زودتر احساس میشود، به دلیل اینکه نیروی متخصص و کدر خیلی کمتعداد بود. یک جامعه فقیر بیش از هر عاملی به تخصص نخبهگان و متفکران نیازمند است. مهمترین و اصلیترین راهکار برای رفع فقر، ارتباط بیشتر با نخبهگان و کدرها است.
آنهایی که رفتهاند، در شرایط کنونی برنمیگردند و آنهایی که ماندهاند، هم به رفتن میاندیشند. در آن صورت، جامعه بیشتر از وجود افراد متخصص و نخبه خالی خواهد شد. بنابراین، برای جلوگیری از خروج نخبهگان باقیمانده، باید امنیت جانی و شغلی آنها فراهم آید و از آنها در امور مدیریتی در سطح کلان کشور کار گرفته شود تا احساس مفید بودن به آنها دست دهد. امروز مشاهده میکنیم که درس و تعلیم کمرنگ شده است، حق تحصیل از یک قشر فعال جامعه گرفته شده است، زمینه کار برای مردم مساعد نیست و آینده جوانان روشن نیست. از این لحاظ جوانان هم کمتر به درس و تعلیم و ماندن در کشور علاقه دارند. ادامه به حاشیه راندن آنها از سوی طالبان، سرمایههای بیشتری را از دسترس خارج خواهد کرد.