سقوط جمهوریت و چالش‌های زنان دیپلمات

نگاره میرداد

۱۵ آگست ۲۰۲۱، روزی سیاه در تاریخ افغانستان به شمار می‌رود؛ روزی‌ که آرمان‌های یک نسل نقش بر آب شد و دموکراسی جایش را به افراطیت و تفکر طالبانیسم داد. سقوط سراسیمه‌گی‌های زیادی ایجاد کرد. دستگاه دیپلماسی تا چند ماه در حالت بی‌سرنوشتی به سر می‌برد. هیچ‌کسی نمی‌دانست چه کند. از طرف دیگر فرار رییس جمهور سبب شد که جمهوریت افغانستان، بدنام‌ترین چهره را در جهان از آن خود کند. تجربه وحشت‌ناکی بود. از آن‌جایی‌ که دشواری‌های زیادی سر راه دیپلماتان قرار گرفت، با سوالات زیادی روبه‌رو بودند. روایت‌های زیادی ایجاد شده بود. نماینده‌گی از مردم، ارایه خدمات کنسولی، حفاظت از اماکن دیپلماتیک و موارد دیگر. مشکلات نماینده‌گی‌ها با کوهی از مسوولیت روبه‌رو بود. من و همکارانم در پولند، در اولین روزهای پس از سقوط به این فکر کردیم که چگونه می‌توانیم در چنین شرایطی و با آن مسوولیت، کاری برای مردم‌مان انجام بدهیم. تصمیم گرفته شد که حداقل تا شش ماه بدون معاش کار کنیم و صدای آن‌هایی باشیم که اجازه سخن گفتن ندارند. همین تصمیم تا فردای نامعلوم تمدید شده است. این حس مسوولیت‌پذیری ما را اجازه خروج نمی‌دهد. شما زمانی که به ماموریت رسمی مقرر می‌شوید، بخش مهم کارها از طرف دفتر اجرا می‌شود، اما حالا که ما حکومت نداریم و کشور ما هم در حاکمیت گروهی به ‌سر می‌برد که اکثریت مردم در منطقه و جهان، آن‌ها را به‌عنوان گروه تروریستی می‌شناسند، پرسش این است که دیپلمات از طرف کی و کدام دولت؟ در اروپا زمانی که شما صاحب خانواده بزر‌گ‌تری هستید، همچنان ماموریت رسمی‌تان نامعلوم است و پاسپورت افغانستان را دارید، پیدا کردن سرپناه شاید مشکل‌ترین بخش کار و زنده‌گی‌تان باشد. این‌جا بود که درک کردم متاسفانه در بیست سال گذشته، حکومت و دستگاه دیپلماسی قادر به ایجاد اطمینان و اعتبار نشده بود. این وضعیت ناشی از زد‌و‌بندهای سیاسی در داخل و مخصوصا هفت سال اخیر جمهوریت بود که رابطه ارگ و وزارت خارجه پر‌تنش، سلیقه‌ای و دوسیه‌سازی علیه کارمندان این وزارت بود.

اعلام طالبان مبنی بر این‌که «زنان حق کار را ندارند»، بی‌تاثیر بر دستگاه دیپلماسی نبود. آن‌جا چهره‌های زن‌ستیزی که سال‌ها در لباس جمهوریت از حقوق زنان حرف می‌زدند، به‌خوبی قابل تشخیص بودند. من خوش‌بختانه با آن چهره‌ها روبه‌رو نشدم. همکاران من باورمند به ارزش‌های دموکراسی بودند، اما در نماینده‌گی‌های دیگر، هم‌مسلکان ما با برخورد یک‌سان رو‌به‌رو نشدند. متاسفانه بعضی از آن‌ها مجبور به ترک وظیفه شده‌اند. بعد از اخراج زنان با همکاران سابق که در اروپا پناهنده بودند، قرارداد صورت گرفت و به‌حیث ماموران جدید در سفارت استخدام شدند.

بعد از سقوط جمهوریت، یکی از همکارانم از کابل برایم پیامی فرستاد که حاوی یک متن و یک ویدیو بود. متن اشاره به حرام بودن کار کردن زنان داشت و یک مفتی در ویدیو توصیه می‌کرد: «زمانی که زنان از خانه بیرون می‌روند، مرتکب گناه کبیره می‌شوند. بهترین امور برای زن، خانه‌داری است.» بیش از ۱۴ سال بود که این آقا را می‌‌شناختم. مثلا همین دیپلمات‌ها سال‌ها دیپلماسی را تمثیل کرده بودند. یکی از همکارانم برایم نقل کرد که همکارانی که سال‌ها در یک دفتر با آن‌ها کار می‌کردیم و هم‌دیگر را به‌خوبی می‌شناسیم، پس از سقوط هر روز برای من توصیه می‌کنند که ادامه کار برای شما به درد بخور نیست و «به فکر آینده‌ات باش، طالبان به شما اجازه کار نمی‌دهند.» نقل قول‌های زیادی هست. همکار دیگری که به‌حیث کنسول ایفای وظیفه می‌کرد، حکایت داشت که فضای دیپلماتیک برایش تنگ شده است و حتا فکر می‌کند که در «سفارت طالبان» کار می‌کند. این خانم ناخواسته به یکی از سازمان‌های حقوق بشر درخواست کار داد و آن‌جا از او استقبال صورت گرفت. در جریان کارش در سفارت اعتماد به ‌نفسش را از دست داده بود و فکر می‌کرد کارمند درجه دوم است.

مبارزه زنان فقط در برابر طالبان خلاصه نمی‌شود، بلکه باید با تفکر طالبانی حتا در بیرون از افغانستان جنگید. دستگاه دیپلماسی افغانستان مستثنا از دیگر ادارات نبود. در این دستگاه، زنان با فراز و نشیب‌های زیادی روبه‌رو بودند. در صد سال پس از تاسیس وزارت خارجه، زنان دوشادوش مردان کار کرده‌اند، اما هیچ‌گاهی به درجه تصمیم‌گیری راه نیافته‌اند. حتا زنانی که تجربه نزدیک به بیست سال کار در دستگاه دیپلماسی را داشتند، به بست‌های تصمیم‌گیری راه نیافتند. سه تن از همکاران ما به بست‌های اول در وزارت پیشنهاد شدند، ولی تا سقوط جمهوریت سرپرست باقی ماندند. در بست‌های بیرونی هم، کارمندان زن به‌ندرت توانستند در بست‌های اول و دوم راه پیدا کنند.

کارمندان زن در وزارت به چند بخش تقسیم می‌شدند:

۱- زنانی که به‌عنوان متخصص از طرف ارگ و زورمندان به وزارت خارجه معرفی شده بودند، کار را از کارمندان بست چهار و پنج می‌آ‌موختند و به بلند‌ترین بست‌ها ارتقا می‌کردند. بیشتر آن‌ها دو‌تابعیته بودند.

۲- زنانی که به واسطه زورمندان برای بیرون شدن از کشور و پناهنده شدن در کشور دوم، شامل وزارت خارجه شده بودند. یک تعداد آن‌ها نظر به تجربه، شایسته‌گی کار در وزارت را داشتند، اما متاسفانه بعد از سفر‌های رسمی و یا ختم ماموریت دیپلماتیک، به کشور برنمی‌گشتند.

۳- زنانی که در بخش‌های اداری خیلی فعال بودند و با مشکلات زیاد خانواده‌گی نتوانسته بودند در برنامه‌های ارتقای ظرفیت شرکت کنند؛ آن‌ها حتا توان دفاع از خود را هم نداشتند و حق‌تلفی زیادی در حق‌شان صورت می‌گرفت.

۴- زنانی که مرحله‌به‌مرحله پیش رفتند و تا سقوط جمهوریت به بست‌های بلندتری راه نیافتند؛ نه به ‌دلیل این‌که لیاقت نداشتند، بلکه چون تصمیم‌ها خیلی سیاسی شده بود. حتا مقرری‌های بیرونی که جزو اصلی کار ماموران وزارت خارجه، نه به‌عنوان امتیاز بل به‌عنوان مسوولیت بود، مستحق این مقرری‌ها شناخته نشدند. زنانی که بیش از ۱۶ سال کار کرده بودند، حتا به بست‌های سه و چهار در بیرون از کشور راه نیافتند. شمار اندکی که راه‌ یافته بودند، به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسید. اما یک تعداد با تجربه ناکافی توانستند به بست‌های بالا برسند. دو معین زن که به وزارت خارجه معرفی شدند، هیچ رابطه‌ای با زنان وزارت خارجه نداشتند. آن‌ها تا پایان ماموریت‌‌شان زنان وزارت را نمی‌شناختند و برخورد و تعاملات‌شان با کارمندان وزارت خارجه، هیچ تفاوتی به گفته خودشان از یک تفنگ‌سالار نداشت. آن‌ها بین ساعات ۱۰:۰۰ تا ۱۱:۰۰ با چندین نگهبان به دفتر حاضر می‌شدند. این کار آن‌ها حتا در سطح وزیر و معین وزارت نیز پیشینه نداشت. به‌طور مثال داکتر عبدالله یکی از وزیران خارجه دوره حکومت مجاهدین بود، اما هیچ گاهی با نگهبان دیده نشده بود. آن‌ها کارمندان را به دید شهروندان درجه دو می‌دیدند. جالب توجه است که در پایان کار اقرار کردند که ما با بودن در وزارت خارجه، مسایل زیاد کاری را آموختیم. آن‌ها از طرف کارمندان وزارت خارجه «نازدانه‌های جمهوریت» نامیده می‌شدند. به ‌جز گرفتن امتیاز، هیچ نوع رابطه کاری با زنان همکار در وزارت خارجه نداشتند.

پس از سقوط، تعداد زنان در نماینده‌گی‌های افغانستان در بیرون، تقلیل یافته بود و بیشتر آن‌ها در بخش‌های اداریِ منطقه، در حال انجام ماموریت بودند. در تمام نماینده‌گی‌ها فقط دو سفیر زن بودند که یکی در امریکا و دیگری در اروپا بود. بقیه ماموران در بست‌های مستشار وزیر، مختار مستشار و سکرتر اول، دوم و سوم کار می‌کردند. خانم عادله راز، سفیر افغانستان در امریکا، از آن‌جایی ‌که رابطه نزدیک با اشرف غنی و همسرش داشت، مطمینا پس از سقوط حس بدی در کنار همکاران داشت.

طوری ‌که در جریان هستیم، وظیفه دیپلمات زنانه و مردانه ندارد. دیپلمات شخصی است که برای انجام مذاکرات رسمی و حفظ و گسترش روابط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی توسط دولت یک کشور تعیین می‌شود تا از منافع آن کشور در کشور میزبان نماینده‌گی و حمایت کند. دستگاه دیپلماسی افغانستان خالی از دیپلمات‌های مجرب و ورزیده نبود، اما متاسفانه این دستگاه آله‌ دست سیاست‌مداران افغانستان شده بود و روز‌به‌روز به جهت نزولی سوق داده می‌شد. جامعه مردسالار و زن‌ستیز حتا دستگاه دیپلماسی‌اش هم عاری از خشونت و حس برتری نسبت به زنان نبود.

با این حال، سفارت‌‌خانه‌های ج.ا. افغانستان در بیرون براساس لزوم‌دید کشو‌رهای میزبان، با ارایه خدمات کنسولی برای شهروندان افغانستان که در شرایط بسیار ناگوار از وطن بدون هیچ نوع اسناد کشیده شده‌اند، کار می‌کنند. آن‌ها همچنان در ۱۸ ماه گذشته صدای رسای مردم افغانستان بوده‌اند. با وجود تمام مشکلات داخلی، توانسته‌اند پایگاه‌های مقاومت‌های سیاسی، مدنی و حقوق بشری را علیه نظام نامشروع طالبان شکل بدهند. هر چند این فرصت به همکاران ما در منطقه مهیا نشد. به دلیل فشار کشورهای میزبان و تعامل‌ آن کشورها با طالبان، یک تعداد از این دیپلمات‌ها مجبور شده‌اند وظیفه را ترک کنند و یک تعداد هم با طالبان وارد تعامل شده‌اند.

از نظر من به‌عنوان یک زن، در شرایط فعلی در مبارزه مدنی علیه طالبان، بهترین صدا‍، صدای زنانه است. توقع دارم که بگذارند زنان خودشان دردشان را فریاد بزنند و حق خود را مطالبه کنند. چنان‌چه شاهد هستیم، زنان در طول تاریخ افغانستان مبارزات نفس‌گیر داشته‌اند و همواره نه‌تنها برای حقوق خود، که برای افغانستان عاری از جنگ و خشونت نیز مبارزه کرده‌اند. از حمایت مردانی که در کنار ما ایستاده‌اند، قدردانی می‌کنیم، اما این حمایت‌ها نتوانسته‌ است یک اجماع بزرگ را در حمایت از زنان شکل بدهد. مشکلات زیادی در بین گروه‌های زنان نیز وجود دارد، اما با آن‌که حقوق زنان از سوی گروه حاکم سلب شده، اجماع بزرگی از اتحاد زنان شکل گرفته و باعث شده که انقلاب زنانه، اعلام حضور کند.

برای سال ۲۰۲۳ امیدواری‌هایی ایجاد شده است. ما بیشتر متوجه مسوولیت‌مان شده‌ایم و فکر می‌کنم که فرصت‌ها و سکوهایی را هنوز در اختیار داریم. زمینه تعامل با کشورها و نهادهای بین‌المللی و تحقیقاتی نسبت به‌ سال گذشته بیشتر شده و دستگاه دیپلماسی جایگاهش را دوباره به ‌دست آورده است. این امیدواری از نگرانی حضور نماینده‌گان در نبود مدیریت از سوی دولت مشروع، کاسته است. همچنان لابی‌گری دستگاه دیپلماسی سبب حفظ کرسی افغانستان در ملل ‌متحد شده است. در این مدت، جمع کثیری از سفیران و رییسان نماینده‌گی‌ها توانسته‌اند با یک اجماع کلی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی افغانستان را تمثیل کنند.

گفتنی‌ است که در یک‌و‌نیم سال گذشته، رسانه‌ها در ایجاد فضا و نشر پیام‌های دستگاه دیپلماسی ج.ا. افغانستان نقش سازنده داشته‌اند که قابل قدر است.

با تلاش و پشت ‌کار، می‌توان با اطمینان گفت که انقلاب «نان، کار، آزادی» برنده جنگ جهل و روشنایی است.

دکمه بازگشت به بالا