کابل و پشاور چنان به هم نزدیک است که اگر تحولات چند صد سال اخیر طوری دیگر رقم میخورد، احتمال داشت دو شهر یک ایالت باشد و آنگاه اگر اتفاق ناگواری در پشاور رخ میداد، حاکمان و سیاستمداران ساکن کابل به خشم میآمدند و غمگین میشدند و همینطور اگر اتفاق نیکی در کابل رخ میداد، در پشاور استقبال میشد؛ اما به دلیل سیاست خونباری که از اواخر دهه ۷۰ قرن ۲۰ میلادی در این منطقه جریان داشته، پشاور به مرکز فرماندهی بربادی کابل تبدیل شد و در قولاردوی مشهور آن کسانی چون جنرال فیض حمید، سالها مشغول پرورش تروریسم و چیدن توطیه برای ویرانی شهرها و روستاهای اینسوی خط دیورند بودهاند. در جریان جهاد، آن شهر به قتلگاه روشنفکران و آزادیخواهان وطن بدل شده بود و در ۲۰ سال گذشته پناهگاه و آموزشگاه آنانی شده بود که در افغانستان سرکها را قلبه میکردند، پلها را منفجر میکردند و مکتب و شفاخانه و ورزشگاه و جاده و مسجد را قتلگاه ساخته بودند. متأسفانه این فاصله سیاسی باعث شده که اکثر مردم به خطا تصور کنند که تروریسم، گرسنهگی و عقبماندهگی در این سوی مرز، اثری بر زندهگی ساکنان آنسوی مرز نخواهد داشت و خونی که در آنسو میریزد، به این طرف سرایت نخواهد کرد. به همیندلیل، رسانههای پاکستان در روزهای سقوط کابل جشن داشتند و سیاستمداران آن کشور از آغاز عصر تازهای در منطقه سخن میگفتند. متاسفانه اکنون وقتی به صفحات رسانههای اجتماعی در افغانستان سر میزنیم، نشانههای گسترش ناآرامی و بحران در پاکستان برای تعداد کثیری از وطنداران باسواد و نامونشاندار ما خبر خوش بهنظر میرسد و کسانی ابراز خوشی میکنند. خطر سقوط پاکستان به باتلاق ورشکستهگی و تروریسم برای منطقه ما چندان جدی گرفته نمیشود.
آنچه اینروزها در خیبرپختونخوا رخ میدهد، محصول سیاست تروریستپرور جنرالان و سیاستمداران کوتهبین پاکستان است که با عنوان فریبنده «عمق استراتژیک» پیگیری میشد. آنان تصور میکردند که با ویرانی افغانستان و برگرداندن این سرزمین به دورهای که در آن دره و دستور امیر حکم براند، مکتب و دانشگاه مسدود شود، زنان از زندهگی اجتماعی حذف شوند و اداره کشور به دست افراد عقبماندهای بیفتد که بگویند حکومت مسوول «روزی» مردم نیست و رعیت باید به درگاه خدا برای کسب روزی زاری کند، پاکستان صاحب عمق استراتژیکی خواهد شد که در آن هرچه تروریست تحت مدیریت و بمب خودی لازم داشته باشد، ذخیره خواهد کرد؛ اما افغانستان عمق استراتژیک نه، بلکه صندوقچه گشوده پاندورا شد که از آن انواع بلا بیرون میجهد و بیشتر آن بلاها قبل از هرجای دیگر به پاکستان میریزد.
در اینسوی نیز خطاهای بسیار رخ داده است. دولتداران ما در سایه پول و اسلحه غرب، دچار توهماتی شده بودند و ضرورت همبستهگی ملی و همکاریهای منطقهای را برای ایجاد صلح و ثبات جدی نمیگرفتند. سیاستهای عوامفریبانه، اذهان مردم منطقه را آلوده کرده و بدبینیها و شقاقهای بسیاری به وجود آورده است. ادامه آن مسیر اشتباه، جز ویرانی حاصلی نخواهد داشت. رسانهها، فعالان مدنی و سیاستمداران افغانستان باید پیشگام شوند و برای دادن آگاهی به مردم در مورد ضرورت همبستهگی در برابر تروریسم تلاش ورزند. باید باور کنیم که بدون مبارزه با این بدبینیها و خصومتهای تحمیلی و در نبود حرکت منطقهای در برابر تروریسم، نمیتوان از این بحران به سلامت گذشت.