به نظر میرسد که برخی از قدرتهای منطقهای از تلاشهایی که برای ختم جنگ صورت میگیرد، چندان راضی به نظر نمیرسند. سفیر خلیلزاد باری نوشته بود که تلاش میکند قدرتهای منطقهای را هم با تلاشهایی که هدف از آن ختم جنگ است، همسو کند، ولی شماری از این قدرتها همچنان ناراضی باقی ماندهاند. تلاشهایی که برای ایجاد همسویی میان قدرتهای بزرگ صورت گرفت، تا حدودی نتیجه داده است. چین، روسیه و ایالات متحده در حال حاضر موضع واحد دارند. روسیه که در گذشته از سیاستهای امریکا در مورد افغانستان انتقاد علنی میکرد، امروز حامی تلاشهای ایالات متحده برای پایان جنگ است. روسیه خواستار خروج تدریجی نیروهای ناتو و حل سیاسی جنگ افغانستان بود و به همین دلیل است که با واشنگتن همکاری میکند. چین هم به این تلاشها پیوسته است. آقای خلیلزاد، دو بار با نمایندهگان چین و روسیه دیدار کرد. در پایان این دیدارها، اعلامیههای مشترک صادر شد و تمام شرکتکنندهگان روی موضع واحد توافق کردند.
برای همآهنگسازی نیروهای داخلی هم آقای خلیلزاد تلاشهای جدی انجام داد. آقای خلیلزاد در آخرین سفرش به کابل، بین دفترهای حامد کرزی، رییس جمهور غنی و سیاستمداران غیرپشتون در رفتوآمد بود تا اجماع داخلی در مورد فهرست مذاکرهکنندهگان به وجود بیاید. به نظر میرسد که تا حدودی این اجماع به میان آمده است. برخی از سیاستمداران هنوز هم در مورد فهرست مذاکرهکنندهگان ملاحظه دارند و شماری از جهتها از اعلام نشدن نامهای مذاکرهکنندهگان ابراز نارضایتی کردهاند؛ ولی به نظر میرسد که تا حدی اجماع در این زمینه حاصل شده است. گفتوگوها روی در نظر گرفتن ملاحظات برخی از سیاستمداران نیز جریان دارد. شماری از سیاستمداران به این باور اند که آنان سهم قابل توجه در هیأت ندارند.
ولی در سطح منطقه توافق جدی روی حل سیاسی جنگ افغانستان به وجود نیامده است. نبود توافق منطقهای، اجماع داخلی را هم صدمه میزند. تمام قدرتهای بزرگ و شخص آقای خلیلزاد در مورد میزان نفوذ نامتعارف قدرتهای منطقهای در مناسبات قدرت افغانستان،آگاهی دارد. آقای خلیلزاد سفیر ایالات متحده در کابل بود و بیش از هر دیپلومات دیگر امریکایی میداند که نفوذ قدرتهای منطقهای در مناسبات قدرت افغانستان تا چه حد گسترده است. این نفوذ به حدی گسترده است که روی اجماع داخلی در مورد یک موضوع تأثیر گذاشته میتواند. واقعیت دیگر این است که تأثیر تحولات افغانستان روی قدرتهای منطقهای و برعکس آن بسیار زیاد است. به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، سبب شد که دشمنان هند در اینجا صاحب پایگاه شوند، شورش ضد هند در کشمیر قدرت بگیرد، هواپیمای هندی اختطاف شود و با نابودی پیکرههای بینظیر بودا در بامیان توسط طالبان، تنش مذهبی در جنوب آسیا به وجود بیاید. طالبان حتا یک بار تا مرز رویارویی نظامی با ایران پیش رفتند. در آن زمان دیپلماتهای ایرانی توسط تفنگداران وفادار به طالبان در شهر مزار شریف به قتل رسیدند. اگر میانجیگری سازمان ملل متحد نبود، شاید ایران و طالبان وارد فاز تقابل نظامی میشدند، با آن هم درگیریهای محدود نظامی در آن زمان رخ داد.
به همین دلیل است که نقش منطقه بسیار مهم است. اگر یک گروه یا نیروی سیاسی از کل روند ناراضی باشد، حتماً دست اتحاد به کشورهایی میدهد که نسبت به تلاشهای پایان جنگ ملاحظه دارند. در آن صورت جنگ دوام میکند. اگر یک نیروی کوچک هم از روند حل سیاسی جنگ بیرون بماند، حتماً متحد منطقهای پیدا میکند. پژوهشها نشان میدهد که پول کلان هم برای دوام جنگ در افغانستان نیاز نیست. بنابراین در دیپلماسی پایان جنگ قدرتهای بزرگ باید ایجاد همگرایی منطقهای جا داشته باشد. باید کاری شود که اجماع داخلی، اجماع منطقهای و اجماع جهانی روی روند حل سیاسی جنگ به میان بیاید. ثبات گذشتهی افغانستان هم مدیون اجماع قدرتهای منطقهای، جهانی و نیروهای داخلی بود. حالا هم وقتی ثبات به میان میآید که در سطح جهان و منطقه در مورد افغانستان اجماع وجود داشته باشد.