دیری است که سخن از عبور جوامع از وضعیت مدرن به وضعیت پستمدرن است. چیرهگی و غلبه شماری از جوامع بر وضعیت موجود و فتح آنچه «جامعه مدرن» خوانده شده بود، سبب آن گردید تا هدف دیگری برای جوامع بشری تبیین شود تا برای رسیدن به آن رقابت و همکاری کنند. با آنکه امروزه برخی جوامع از حالت مدرن عبور کرده و در حال طی کردن مسیریاند که به پستمدرنیته ختم میشود، برخی دیگر از جوامع حتا هنوز هم بستری برای زمینهسازی خلق جامعه مدرن ندارند.
در عصر کنونی که بعضی از جوامع بشری در پی تقلا برای عبور از مدرنیته به پستمدرنیتهاند، هنوز هم برخی دیگر از جوامع بشری در برابر مدرنیته مقاومت میکنند. تقابل با مدرنتیه و یا عدم استقبال از آن، بعضاً به خود جوامع بشری برمیگردد و بعضاً بهصورت جبری توسط حاکمیتها بر جوامع بشری اعمال میشود. بیسوادی، قبیلهگرایی، مذهبمحوری و ناخردمندی در ناپذیرا بودن مدرنیته موثر است. از سوی دیگر، حاکمیتهای استبدادی و غیردموکراتیک، مذهبی و قومی برای بقای خود در تقلا برای نگهداری جوامع در وضعیت سنتیاند؛ زیرا جوامع سنتی از حقوق بشری و سیاسی خویش بهصورت مطلوب آگاهی ندارند و برای رسیدن به آن، مساعدت لازم را انجام نمیدهند.
یکی از اساسیترین موارد برای عبور جوامع از وضعیت سنتی و گرایش به سوی مدرن شدن، کسب علم و از آن مهمتر نوعیت علم است. بدون تردید تنها یک شاخه از علوم به تنهایی نمیتواند جامعه را از سنتی بودن به سوی مدرن شدن سوق دهد. جوامع برای مدرن شدن، به همه شاخههای علوم نیازمند است؛ زیرا بیتوجهی و یا نادیده گرفتن یکی از علوم میتواند در روند مدرنیته خلل ایجاد کند و یا از سرعت آن بکاهد. از سوی دیگر، اگر همه علوم در یک جامعه مورد خوانش قرار گیرد و از سوی جامعه پذیرفته شود، میتواند منجر به تسهیل مسیر مدرن شدن جامعه و در نهایت تکمیل فرایند مدرنیته گردد. جدا از پذیرش فراگیری علوم توسط جامعه، آنچه اساسی و بنیادی است، نصاب درسی و یا مواد درسی برای فراگیری علم است. بدون اغراق میتوان ادعا کرد که کلیدیترین شاخص فراگیری علم برای مدرن ساختن جامعه، همان نصاب درسی است.
تعطیلی تعدادی از مراکز و نهادهای فراگیری علم و از سوی دیگر، تغییر نصاب و مواد درسی برای دانشآموزان، دانشجویان و طلبهها، جامعه افغانستان را به کدام سمت گسیل میکند؟ مدرن یا سنتی؟ در این نوشته کوشش شده است تا بهصورت اجمالی از نقش آموزش و پرورش در مدرن ساختن جامعه افغانستان و دورنمای آن صحبت شود.
تقابل شاخصهای مدرنیته و سنتی
جامعه افغانستان جزو جوامع سنتی به حساب میآید که با یک نگاه سرسری نیز میتوان مولفههای یک جامعه سنتی را در آن مشاهده کرد. اهمیت سنتها و عرف و عادات، قلت تحصیلکردهگان، فاصله بین مردم و حاکمیتها، افت تحرک جامعه، غلبه کشاورزی و اقتصاد معیشتی بر اقتصاد صنعتی، وابستهگی قبیلهای و اهمیت دادن به جوامع کوچک به جای جوامع بزرگ، مقاومت جامعه در برابر اصلاح وضعیت اجتماعی و موارد دیگر را بهراحتی میتوان در جامعه افغانستان نظاره کرد. بناءً، برای عبور از وضعیت سنتی به وضعیت مدرن، یکی از ریشهایترین موارد، باسواد کردن تخصصی جامعه است. برای این مهم، باید نصاب درسی علمی و جامع فراهم شود؛ زیرا این مهم، شالوده پایههای یک جامعه مدرن است. بنابراین، برای مدرن ساختن جامعه افغانستان، یکی از کلیدیترین موارد، باسواد ساختن جامعه است که باید مورد توجه قرار گیرد و از آن مهمتر، تدقیق کردن در نصاب درسیای است که قرار است تدریس شود. این مسوولیت خانوادهها و حاکمیتهاست که در خصوص نصاب درسیای که قرار است دانشآموزان، دانشجویان و یا هم طلبهها آن را فراگیرند، بررسی و تحقیق کنند. از آنجایی که امروزه حاکمان ابهت و سندیتی برای سواد قایل نیستند و یا هم منفعتشان در سنتی بودن جامعه نهفته است، این وزن تنها بر دوش خانوادهها میماند و بار خانوادهها سنگینتر و مسوولیتشان بیشتر میشود.
بر این اساس، خانوادهها باید در تلاش باشند تا هنگام اعزام فرزندانشان به نهادهای و موسسات علمی و آموزشی، از علمی بودن، اخلاقگرا بودن، عصری بودن و مفید بودن فراگیری علم در آن نهاد یا موسسه و حتا دخیل نبودن مراکز آموزشی به مسایل سیاسی و امنیتی، مطمین شوند. جامعه مدرن نیاز به افراد بامسوولیت دارد؛ زیرا افراد مسوولیتپذیر جامعه مسوولیتپذیر را خلق میکنند که یکی از ویژهگیهای جوامع مدرن است. در جوامع سنتی مردم با پناه گرفتن در جوامع کوچک، خود را در برابر جامعه بزرگ مسوول احساس نمیکنند که همین موضوع یکی از معضلات اساسی در جوامع سنتی است.
برای درک بهتر از این مساله، چند شاخص و ویژهگی مهم را که در خصوص آموزش و پرورش برای مدرن شدن جامعه ضروری است، یادآوری میکنیم که در صورت رعایت، مقدور است تا جامعه مسیر مدرن شدن را طی کند و در صورت عدم رعایت محتمل نیست که جامعه به سوی مدرن شدن به معنای واقعی آن قدم بردارد.
الف) آموزش براساس نصاب علمی و جامع
اولین گام در بسترسازی برای خلق جامعه مدرن، تدوین و نگارش نصاب درسی مدرن و علمی برای دانشآموزان، دانشجویان و طلبههاست. نقش نصاب درسی در آموزش و پرورش کودکان و جوانان به حدی مهم و حیاتی است که در صورت عدم دقت در تدوین و ارایه آن، میتواند برایندهای نامطلوب و ناگواری داشته باشد. بناءً، باید در نظر داشت که اهمیت علم گزارهای است که همه با آن آشنایی دارند، اما عموم جامعه از ارزشمندی مواد درسی آگاهی ندارند. نصاب درسی باید جامع و علمی باشد و از دخیل بودن نظرات شخصی یا نامطلوب و غیرواقعی حذر کرده باشد. در مطالب درسی باید محتویات جامعهپسند درج شده باشد، طوری که خوانندهگان را به احترام متقابل شخصی، خانوادهگی، قومی و یا حتا ملی ترغیب کند. نصاب درسی نباید شامل درونمایه قومی، سمتی، زبانی و یا هم مذهبی باشد؛ زیرا در آن صورت مقبولیتش را نزد عموم جامعه از دست میدهد. مضامین درسی باید همدیگرپذیری را تبیین و به خواننده تلقین کند تا به حقوق دیگران احترام بگذارند.
برای رسیدن جامعه به وضعیت مدرن، علم نردبان است، اما نصاب درسی و علمی پلههای آن نردبان. جامعه مدرن به نصاب درسی مدرن نیازمند است؛ زیرا مقدور نیست که بدون بهروزرسانی در مواد درسی و رشتههای علمی، جامعه را در وضعیت مدرن قرار داد. نصاب درسی باید مداوم و پیوسته با درنظرداشت شرایط و وضعیت موجود، بازنگری شود. آنچه در دو دهه گذشته در مکاتب و دانشگاههای افغانستان در جریان بود و وزارتهای معارف و تحصیلات عالی در خصوص بازنگری در نصاب تحصیلی انجام میدادند، هر چند قابل قبول نبود، اما امیدوارکننده بود. این مهم، امروزه و با سقوط نظام سیاسی و متلاشی شدن نظامهای تعلیمی و تحصیلی کشور در مسیر سراشیبی قرار گرفته است. مواد درسی مدرن نقش بهسزایی در پروراندن نسل موفق و دانشآموختهگان مستعد دارد؛ زیرا رابطه مستقیمی میان کیفیت مواد درسی و باکفایت بودن دانشآموختهگان یک نهاد وجود دارد.
نصاب درسی اهمیت بهسزایی در تعیین شخصیت شاگردان دارد؛ زیرا دانشآموزان، دانشجویان و یا طلبهها براساس آنچه آموزش میبینند، برای خود عقیده و باور میسازند. بر این اساس، اگر نصاب درسی نهادها و مراکز آموزشی افغانستان براساس استندردهای قابل قبول تهیه و تدوین نشود و یا حتا نصاب درسی مکاتب و دانشگاهها از آنچه هست به نفع سنتی شدن جامعه تغییر یابد، وضعیت و دورنمای جامعه افغانستان وخیمتر خواهد شد. در آن صورت، سالها و حتا دهههای دیگر هم امیدی به مدرن شدن جامعه وجود نخواهد داشت. بناءً، خانوادهها باید تا حد ممکن از آموزش فرزندانشان براساس نصاب علمی و جامع مطمین شوند.
ب) آموزش در یک نهاد علمی و بیطرف
نهادها و مراکز علمی باید تا حد ممکن به آرمان و مرامی که برای خود تعریف کردهاند، پایبند باشند و تقلا کنند تا از مسایل سیاسی و جناحبازی دور بمانند. حکومتهای مستبد و یا مذهبی اهتمام میورزند تا از دانشآموزان و طلبهها پیرو و دنبالهرو بسازند و یا حتا هنگام ضرورت و نیاز از میان آنان سربازگیری کنند و برای بقای خویش از آنها استفاده ابزاری نمایند. در این صورت نهادهای آموزشی نباید برای اهداف نظامهای مستبد با آنان همکاری کنند. در تاریخ به کرات شاهد چنین وضعیت هستیم که حکومتها برای اهداف غیرانسانی خویش، از قشر نوجوان و جوان استفاده ابزاری میکنند و به دنبال ترویج عقاید و باورهای خود بر آنان برای تغییر وضعیت جامعهاند. حکومتهای کمونیستی، فاشیستی و حتا مذهبی قرن 20 نمونههای بارز این وضعیتاند.
بنابراین، در وضعیت فعلی که به نحوی اوضاع آشفته و بیسامان است، باید دقت بیشتری در فرستادن نوجوانان و جوانان به نهادها و موسسات آموزشی برای فراگیری علم انجام شود؛ زیرا ممکن است در این آشفتهبازار به جای آموزش علم و دانش، درگیر مسایل غیرعلمی شوند که در آن صورت وضعیت جامعه متشنجتر خواهد شد. برای عبور از وضعیت سنتی و رسیدن به جامعه مدرن، نهادهای علمی و آموزشی نقش بهسزایی دارند و از اهمیت ویژهای برخوردارند. مسوولان چنین نهادها باید با تدقیق و تیزنگری تمام متوجه وضعیت جامعه باشند؛ زیرا آینده جامعه در گرو تصامیم و اجراآت آنهاست.
ج) آموزش براساس فرهنگ بومی و ملی
منظور از جامعه مدرن، پشت پا زدن به فرهنگ بومی و ملی نیست، بلکه ترویج و پاسداری از آن است؛ با این مقاوله که باید آنچه ناپسند و غیراخلاقی است را از فرهنگ بومی و ملی زدود و به جای آن، آنچه مناسب و اخلاقی است را وارد آن فرهنگ ساخت. جامعه مدرن جامعهای است که باید بهطور دوامدار فرهنگ، تمدن و مسایل اجتماعیاش بهروز شود و پدیدههای زشت و غیراخلاقی زدوده و به جایش پدیده نوین و مطلوب جایگزین شود. به همین تناسب، مواد آموزشی و درسی نیز باید بهروزرسانی شود و با الگوبرداری از جوامع مدرن، پدیدههای نوین فرهنگی و علمی وارد اجتماع و جامعه گردد. بناءً، جامعه افغانستان نباید در مقابل ورود علم و یا فراگیری بخشهای نوین علمی مقاومت کند؛ زیرا برای عبور از وضعیت سنتی، فراگیری علوم گوناگون و عصری لازم و ضروری است.
امروزه رشتههای علمی در حال تجزیه شدن هستند تا خود را با نیازهای عصر هماهنگ کنند و بر همین اساس، هر رشته علمی ممکن است هر چند سال یک بار خودش را واکاوی و آنالیز کند تا از بطن آن چندین شاخه دیگر سر بلند کنند. برآیند چنین فرایندی، ارایه علم بهصورت تخصصیتر و حرفهایتر است. در عصر کنونی و با این میزان علم موجود، مقدور نیست تا همه موارد را تنها در یک نهاد و با یک نصاب مشخص فرا گرفت. یک مدرسه یا یک دارالعلوم دینی نمیتواند به تنهایی و تنها با نصاب دینی، نیازهای علمی عصر یک جامعه را مرفوع سازد. چنین کاری از سوی یک مکتب یا دانشگاه هم ممکن نیست.
بنابراین، باید در نظر داشت که برای مدرن ساختن جامعه باید به سیاق عقلانی و معقول از جوامعی که مسیر مدرن شدن را بهدرستی طی کردهاند، الگوبرداری کرد. به این منظور باید برای رشتهها و بخشهای متعدد و ناهمگون مواد درسی و شیوه متفاوتی در نظر گرفته شود. ممکن برای بعضی رشتهها یا حوزههای مطالعاتی، تنها به مطالعات نظری اکتفا شود، در حالی که بعضی بخشهای دیگر مستمند شیوه نظری و عملی باشند.
متاسفانه در شرایط کنونی و از سوی حاکمان فعلی، آموزش و فراگیری علم بهشدت مفروز شده است و فقط چند بخش معدود در نهادها و مراکز علمی تدریس میشود که آن هم از لحاظ کیفی مورد ظن و تردید است. از سوی دیگر، باید سوگمندانه ابراز داشت که حاکمان کنونی برای بقا و حفظ سلطه خود و برمبنای مانیفست و استراتژیهایشان نهتنها راه را برای مدرن شدن جامعه هموار نمیکنند، بلکه موانع عظیمی سد راه جامعه قرار میدهند که جامعه را از آنچه هست، سنتیتر و عقبماندهتر میسازد. بناءً، جامعه افغانستان برای طی کردن مرحله گذار از سنتی به مدرنیته، باید راه خود راه از حاکمیتها جدا کند؛ زیرا حاکمیتهای چند دهه گذشته که بر افغانستان حکم راندهاند، برنامه ملی و منسجم برای عبور جامعه از وضعیت سنتی به مدرن اتخاذ نکردهاند.
د) آموزش براساس مدل و استندردهای پذیرفتهشده
امروزه جهان چون دهکدهای است که همه مردم با آن بلدیت و آشنایی دارند و آنچه در دهکده اتفاق میافتد، از چشم اهالی و مردم دهکده پنهان نمیماند. دیری است که از جهانی شدن و مفاهیم مرتبط به آن سخن به میان است و به نحوی مورد پذیرش عموم قرار گرفته است. این وضعیت با گسترش ارتباطات جمعی و همهگانی شدن فضاهای مجازی، حالت واقعی به خودش گرفته است. امروزه خیلی از دانشگاههای برتر دنیا همواره برای انتشار و گستردن علم به شیوههای مختلف ارتباط برقرار میکنند که این موضوع در خصوص برقراری ارتباط بین مکاتب و مدارس و حتا دیگر نهادهای علمی و پژوهشی نیز به وقوع میپیوندد. دریغا که مراکز و نهادهای آموزشی دولتی که تحت قیود سخت حاکمان قرار دارند، بهآسانی نمیتوانند خود را به استندردهای قابل قبول برسانند و یا حتا برای آموزش بهتر از مدلهای کشورهای دیگر نمونهبرداری کنند. متاسفانه این وضعیت برای نهادها و مراکز آموزشی شخصی نیز حالت قابل توصیف و مطلوبی ندارد.
بنابراین، برای بهتر شدن شرایط زندهگی، مردم و جامعه افغانستان باید اهتمام ورزند تا جامعه از وضعیت سنتی که منفعت عموم در آن نهفته نیست، عبور کند و زمینه خلق جامعه مدرن که قطعاً ساختار اجتماعیاش عدالتمحورتر نسبت به جامعه سنتی است، فراهم شود.