ارتش آذربایجان، سهشنبه، ۱۹ سپتامبر سال روان، به منطقه قرهباغ کوهستانی حمله نظامی کرد و آن را عملیات ضدتروریستی نام داد. حمله پس از آن آغاز شد که هفت نیروی نظامی آذربایجانی در نتیجه انفجار مین کارگذاریشده در قرهباغ کشته شدند. همچنان، مقامهای باکو ادعا کردند که هدف از این عملیات، بیرونراندن نظامیان ارمنستان از قرهباغ بوده است؛ ادعایی که ارمنستان رد کرده و از عدم حضور نیروهایش در منطقه خبر داده است. براساس گزارشها، این حمله نظامی به قتل ۲۷ نفر و جراحت ۲۰۰ نفر منتهی شده است. همچنان، هزارها تن ارمنیتبار ساکن قرهباغ متواری شده و با عالمی از دشواری راهی کشور ارمنستان شدند. حمله نظامیان باکو که کمتر از ۲۴ ساعت دوام کرد، ارمنیهای جداییطلب ساکن قرهباغ را به امضای توافقنامه آتشبس که خلع سلاح آنان را به دنبال دارد، وادار کرد. عدم دخالت ارتش ارمنستان و نیروهای حافظ صلح روسیه، سبب شد تا عملیات نظامی باکو زودتر به موفقیت نایل شود. ارمنستان این بار نه تنها از ارمنیهای مسلح در قرهباغ حمایت جدی نکرد، بل در امضای توافقنامه آتشبس میان طرفین درگیر مشارکت نداشت. البته نقش مسکو در ترتیبات آتشبس برجسته بود.
بحران قرهباغ، منبع داخلی، منطقهای و جهانی دارد که در ذیل بدان اشاره میشود:
۱- منابع داخلی بحران قرهباغ
بحران جاری در قرهباغ جدید نیست، بل قدامت تاریخی دارد که سر از حوادث نزدیک به جنگ جهانی اول درمیآورد. ولی قرهباغ زمانی به میدان منازعه خونین میان آذربایجان و ارمنستان تبدیل شد که اتحاد جماهیر شوروی سابق فروپاشید و این دو کشور به ترتیب در آگست و سپتامبر ۱۹۹۱ به استقلال دست یافتند.
قرهباغ منطقهای است که عمدتاً ارمنیتبارهای مسیحی در آن زندهگی میکنند. کشور ارمنستان از ارمنیهای ساکن قرهباغ و مطالبات آنان تا این دم حمایت کرده است. ولی آذربایجان کشوری است که آذریتبارهای مسلمان عمدتاً شیعیمذهب در آن زندهگی میکنند. ازاینرو، یکی از عواملی که قوغ بحران قرهباغ را تازه نگه داشته، برجسته بودن مساله دین است. ارمنیها بیش از ۸۰ درصد ساکنان قرهباغ را تشکیل میدهند و آذریها در اقلیت قرار دارند.
پس از فروپاشی شوروی، ارمنیهای ساکن قرهباغ اعلام کردند که در بهترین حالت به جمهوری مستقل تبدیل میشوند و یا به کشور ارمنستان میپیوندند؛ خواستی که با واکنش شدید آذربایجان مواجه شد: شروع جنگ اول قرهباغ. این جنگ که در فبروری ۱۹۸۸ شروع شد، شش سال به درازا کشید و در مارچ ۱۹۹۴ پایان یافت. طبق گزارشها، رقم کشتههای این جنگ، نزدیک به ۳۰ هزار تن بوده و پیداست که رقم زخمیها و آوارهشدهگان نیز بلند است. این جنگ که به «جنگ اول قرهباغ» معروف است، کفه ترازو را به سود ارمنیها و دولت ارمنستان سنگین کرد و شکست سختی نصیب آذربایجان شد. قدرتهای بزرگی چون ایالات متحده امریکا، روسیه و فرانسه در قامت میانجی وارد میدان شدند و با ارایه طرح آتشبس به جنگ پایان دادند.
نتیجه جنگ، اعلان جمهوری خودخوانده در قرهباغ بود که به «جمهوری آرتساخ» معروف است. هیچ دولتی در دنیا هنوز آن را بهرسمیت نشناخته است. ارمنیها نام قرهباغ کوهستانی را «آرتساخ» میگویند، ولی آذریها بهنام «قرهباغ» یاد میکنند. همینطور، ارمنیها، مرکز قرهباغ را «استپاناکرت» میخوانند و آذریها «خان کندی».
آذربایجان، ارمنستان و ارمنیهای قرهباغ برای حل بحران قرهباغ نگاه متفاوت و حتا متناقض دارند. باکو، اصل «تمامیت سرزمینی» را معیار قرار میدهد. به این معنا که قرهباغ در خاک آذربایجان واقع است، به آن تعلق دارد و جداییطلبی قابل پذیرش نیست. البته که چنین است و جامعه بینالمللی نیز آن را جزء خاک آذربایجان میداند. اما ارمنستان و ارمنیها اصل «حق تعیین سرنوشت» را معیار میدانند. به این معنا که ساکنان قرهباغ عمدتاً ارمنیتبارند و اگر همهپرسی به راه انداخته شود، نظر اکثریت ایجاد دولت مستقل و یا پیوستن به ارمنستان خواهد بود. از این منظر، حل بحران، بعد حقوقی پیدا میکند و اتخاذ تصمیم منصفانه و همهپذیر شاید ساده نباشد. برای فعلاً که به نظر میرسد قرهباغ بهگونه کامل تحت سلطه آذربایجان قرار گرفته است، این کشور اعلام کرده که حقوق ارمنیها را محفوظ میدارد و نباید به ارمنستان متواری شوند، ولی آنان آوارهگی را بر ماندن در سایه حاکمیت باکو ترجیح میدهند؛ چون خطر پاکسازی قومی را هر دم متصور میبینند.
طرفین به توافقنامه آتشبس که در نیمه اخیر دسامبر ۱۹۹۴ امضا شده بود، پابند نماندند و جنگ دیگری را در سپتامبر ۲۰۲۰ رقم زدند که شش هفته طول کشید و به «جنگ دوم قرهباغ» معروف است. این بار، آذربایجان دست بالا داشت و توانست ضمن سرکوب ارمنستان، مناطق زیادی از اطراف قرهباغ را که قبلاً از دست داده بود، از نو تصرف کند. این جنگ خونین بود و بیش از ۶۵۰۰ کشته داشت که البته متضرر اصلی، ارمنستان و ارمنیها بودند. در نهایت طرفین با میانجیگری روسیه تن به پذیرش آتشبس دادند. روسیه در منطقه هزاران سربازش را بهحیث نیروی حافظ صلح مستقر کرد تا از بروز مجدد خشونتها و احتمال شکستن طرح آتشبس جلوگیری کنند.
در پیروزی باکو بر ایروان عوامل گوناگونی موثر بود. جمعیت باکو روز تا روز افزایش پیدا میکرد، در حالی که ارمنیها که احساس میکردند ممکن است هر دم در معرض پاکسازی قومی قرار گیرند، بیشتر به پناهندهگی به کشورهای امن میاندیشیدند. همینطور، وضع اقتصادی آذربایجان بهبود یافت که این محصول ذخایر نفت و گازی است که در خاک آن پنهان است. همچنان، حمایت ترکیه از باکو را نمیتوان در پیروزی آن نادیده گرفت. انقره از حامیان جدی و سرسخت جمهوری آذربایجان بوده و از گذشته تا حال تمامقد در حمایت از آن ایستاده و در بزنگاههای دشوار تنهایش نمانده است.
عاملی که منجر به تشدید تنشهای جدید در قرهباغ شد، بستن گذرگاه لاچین از سوی آذربایجان است. این مهمترین معبری است که قرهباغ را به ارمنستان وصل میکند. باکو در دسامبر ۲۰۲۲ بر این گذرگاه محدودیت وضع کرد و در نهایت بهگونه کامل آن را بست. این تنها معبری است که با استفاده از آن به قرهباغ مواد غذایی، سوخت و کمکهای بشردوستانه ارسال میشود. ظاهراً دلیلی که مقامهای باکو اعلام کردند، این است که ارمنستان گویا با استفاده از این گذرگاه، سلاح و مهمات برای ارمنیهای جداییطلب ارسال میکند؛ ادعایی که مقامهای ایروان رد کرده و باکو را به نقض حقوق بشردوستانه متهم میکنند. نهادهای بینالمللی و بسیاری از کشورها، بارها از آذربایجان خواستار بازگشایی گذرگاه لاچین شدند، ولی به خواستشان ترتیب اثر داده نشده است.
منابع منطقهای و بینالمللی بحران قرهباغ
مهمترین عاملی که به بحران قرهباغ پروبال میدهد، دخالت قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی است. چند قدرت بزرگ منطقهای و جهانی در حوزه قفقاز جنوبی فعالند که باکو و ایروان را علیه یکدیگر بر میانگیزانند و بحران قرهباغ را تازه نگه میدارند:
۱- روسیه
روسیه مهمترین قدرت مداخلهگر در بحران قرهباغ است. این کشور که خود را میراثبر شوروی سابق میداند، میخواهد قدرت مسلط و بلامنازع در قفقاز جنوبی باشد. مسکو نمیتواند حضور هیچ قدرت مداخلهگر دیگری را در قفقاز تحمل کند. رابطه مسکو با هر دو کشور گرم است، ولی با ارمنستان نسبت به آذربایجان رابطهاش عمیقتر و راهبردیتر است. سخن روسیه برای هر دو کشور حایز اعتبار است که نمونه آن تندادن طرفین به پذیرش نتایج پادرمیانی مسکو میباشد. همچنان، ارمنستان عضویت سازمان پیمان امنیت جمعی به رهبری روسیه را دارد که برخی از جمهوریهای آسیای میانه نیز عضو آن هستند. اما مسکو آن گونه که از ادعای مقامهای ایروان فهمیده میشود، ارمنستان را در برابر حملههای آذربایجان حمایت نکرده است. در حالی که اصولاً براساس مفاد سازمان پیمان امنیت جمعی، مسکو ملزم به حمایت از ایروان است. نادیدهانگاری ارمنستان از سوی روسیه شاید ریشه در بحران اوکراین داشته باشد که همه توش و توان مسکو را به خود معطوف کرده است. ارمنستان برای فعلاً از روسیه ناخرسند است و آن را متحد راهبردی و قابل اعتماد نمیداند. برای نمونه، پس از شروع درگیریهای اخیر در قرهباغ، نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان، همکاری امنیتی با روسیه را اشتباه راهبردی خواند و از کاهش نقش مسکو در منطقه سخن زد؛ اظهاراتی که واکنش مقامهای روسی را به دنبال داشت: «ارمنستان از اعتماد سایر کشورها به غرب عبرت بگیرد.» همچنان، ارمنستان و ایالات متحده امریکا رزمایش مشترک نظامی ده روزه به راه انداختند که میتواند حکایت از چرخش ایروان به سمت غرب داشته باشد.
۲- ترکیه
پس از روسیه، ترکیه قویترین بازیگر در قفقاز جنوبی بهویژه در زمینه بحران قرهباغ است. این کشور از حامیان جدی و سرسخت آذربایجان است و همینطور با ارمنستان رقابت روشن و غیرقابل انکار دارد که حتا به قطع رابطه دیپلماتیک انجامیده است. ترکیه که توان نظامیاش در وضع بهتری قرار دارد و همچنان، عضویت ناتو را دارد، توانسته در تقویت توان نظامی ارتش آذربایجان کمک کند. دقیقاً در پس هر پیروزی باکو، نقش پای انقره دیده میشود. ترکیه، قرهباغ را جزء جداناشدنی خاک آذربایجان میداند و سرکوب جداییطلبهای ارمنی را راه پایاندادن به بحران میخواند. عامل مهم نارضایتی ترکیه از ارمنستان این است که ارمنیها، ادعای نسلکشی علیه امپراتوری عثمانی مطرح میکنند؛ ادعایی که ترکیه فعلی تا کنون زیر بار آن نرفته است. مساله «پانترکیسم» برای ترکیه بهویژه دولت حزب عدالت و توسعه اهمیت دارد و آذربایجان، عضویت شورای موسوم به «شورای کشورهای ترکزبان» را دارد که در سال ۲۰۰۹ به ابتکار رجب طیب اردوغان، رییس جمهور فعلی ترکیه، ایجاد شده و از سوی او رهبری میشود. همچنان، نفت و گاز آذربایجان برای ترکیهای که محروم از آن است، طمع خوب تلقی میشود. انقره بهمثابه بازیگر مهم، نقش میانجی را بازی نکرده، بل خواسته تا یک طرف قضیه باشد: حمایت بیچونوچرا از آذربایجان. برای نمونه، مشاور رسانهای و روابط عمومی وزارت دفاع ترکیه، در واکنش به درگیریهای اخیر قرهباغ، گفت: «ما از اقدامات آذربایجان برای حفاظت از تمامیت ارضی آن حمایت میکنیم.» همچنان، در بحبوحه درگیریهای اخیر، اردوغان با الهام علی اف، رییس جمهور آذربایجان، در منطقه نخجوان دیدار کرد و از حفظ رابطه گرم میان دو کشور سخن زد.
۳- ایران
ایران نیز تمایل به بازی در میدان قفقاز جنوبی دارد، ولی فضا برایش چندان مساعد نیست. چیزی که ضرورت بازیگری ایران و ترکیه را در قفقاز جنوبی قابل درک میسازد، اسیر شدن روسیه در دام جنگ اوکراین است. به این معنا که با پاکشدن نقش پای روسیه از زمین قفقاز، ایران و ترکیه قدرت بدیل خواهند بود. لذا، تهران ممکن است برای جانشینی آمادهگی داشته باشد. موضع ایران در ظاهر تاکید بر فصل خصومت از طریق مذاکره بوده، اما در نهان با ارمنستان بیشتر خوشوبش دارد. این در حالی است که رقم شیعیان در آذربایجان بلند است و همچنان، چند میلیون شهروند ایران را آذریها تشکیل میدهند. اما چرا تهران از موضع باکو در حوزه قفقاز ناخرسند است؟ آذربایجان در چند سال گذشته با اسراییل پیوند محکم برقرار کرده و از حمایت نظامی و استخباراتی آن بهرهمند است. تهران گمان میکند که اسراییل از آذربایجان در کنار سایر کشورهای عرب سنی بهحیث نیروی موازنهساز بازدارنده علیه ایران استفاده میکند. همینطور، رابطه ایران با روسیه گرم است و حمایتش از ارمنستان میتواند متاثر از رویکرد مسکو نسبت به ایروان باشد. تهران همچنان از پروژه پانترکیسمی که کشورهای ترکزبان بهویژه ترکیه و آذربایجان دنبال میکنند، هراس دارد تا مبادا در دل آذریهای ایران، شور و شرر ایجاد کند.
عامل دیگری که ممکن است ایران را بیشتر وارد بازی در میدان قفقاز کند، گشودن کریدور زنگزور از سوی آذربایجان و ترکیه از طریق خاک ارمنستان است. گشودن این گذرگاه به همان پیمانه که به آذربایجان و ترکیه سود میرساند، ایران و ارمنستان را متضرر میکند؛ چون مرز مشترک میان این دو کشور آسیب میبیند. در دیدار اخیری که مقامهای ترکیه و آذربایجان داشتند، مساله گشودن کریدور زنگزور مطرح شد و اردوغان ادعا کرد که سیگنالهای مثبت در زمینه از جانب ایران دریافت کرده است. این در حالی است که جمهوری اسلامی مخالفتش را با تغییرات در مرزهای رسمی بینالمللی اعلام کرده است. این تلاش اردوغان نیز برای تحقق پروژه پانترکیسم است؛ چون میخواهد با استفاده از کریدور زنگزور، ترکیه و آذربایجان به کشورهای ترکتبار آسیای مرکزی وصل شوند.
۴- ایالات متحده امریکا
تلاش امریکا این بوده تا آذربایجان و ارمنستان را توامان در کنار خود داشته باشد، ولی ترجیحش آذربایجان بوده است؛ چون ترکیه که عضو ناتو است، متحد راهبردی باکو است و بر موضع امریکا خالی از تاثیر نیست. روشن است ارمنستان که متحد امنیتی روسیه است، نمیتواند دوست امریکا باشد. ولی در این اواخر، موضعگیریهای ارمنستان روشن ساخت که دهلیز ارتباط از این کشور بهسوی غرب گشوده شده است. امریکا با اصرار ترکیه و اسراییل، هوای آذربایجان را داشته، ولی دولت ارمنستان بهویژه ارمنیهای ساکن قرهباغ را نیز نوازش کرده است. ارمنیها که مسیحی هستند، حفظ حقوقشان برای امریکا ظاهراً اهمیت دارد. همچنان، تصویر نسلکشی آنان در گذشته از سوی عثمانیها، پیش چشم امریکا خودنمایی میکند.
ارامنه چون یهودیان، لابیگران زیادی در امریکا دارند که بر دم و دستگاه دولتی این کشور صاحب نفوذ هستند. لابیگران ارامنه در امریکا سه هدف عمده را دنبال میکنند: ۱- بهرسمیتشناسی نسلکشی ارامنه از سوی دنیا؛ ۲- بهرسمیتشناسی جمهوری خودخوانده آرتساخ از سوی دنیا؛ ۳- جذب حمایت مالی و بشردوستانه کشورهای غربی برای ارمنیهای قرهباغ و ترغیب امریکا به سمت حمایت از ارمنستان و مخالفت با آذربایجان. لابیگران ارامنه در زمینه شناسایی کشتار ارمنیها بهعنوان نسلکشی و جذب کمکهای مالی موفق بودند، ولی در زمینه تبدیل جمهوری آرتساخ به دولت مشروع ناکام ماندهاند. برای نمونه، دولت جو بایدن بهمناسبت یکصدوششمین سالگرد یادبود از کشتار ارامنه توسط عثمانیها، از آن بهنام «نسلکشی» یاد کرد که با واکنش شدید ترکیه و آذربایجان مواجه شد. همینطور نقش لابیگران در زمینه جذب حمایتهای مالی نیز برجسته بوده است که نمونه تازه آن، سفر سامانتا پاور، رییس اداره توسعه بینالمللی امریکا، با معاون وزیر خارجه این کشور به ارمنستان و اعطای کمک ۱۱ میلیون دالری به ارمنیهای متضرر از جنگ میباشد.
روشن است که تضعیف نقش روسیه در قفقاز جنوبی آرزوی دیرینه امریکا است، ازاینرو به حل زودهنگام بحران قرهباغ چندان نمیاندیشد. در شرایطی که روسیه در منگنه جنگ اوکراین گیر کرده است، اگر جنگ دیگری در بیخ گوش روسیه کلید بخورد، برای امریکا جای خرسندی دارد. اگر قرار بر برچیدن بساط روسیه از زمین قفقاز جنوبی باشد، امریکا، ترکیه و ایران را مجال جانشینشدن نخواهد داد؛ چون میخواهد بهجای اسلام سیاسی، ارزشهای لیبرالدموکراسی را در این منطقه گسترش دهد. همچنان، نفت و گاز آذربایجان برای امریکا حایز اهمیت است و میتواند از وابستهگیاش به منابع طبیعی خلیج فارس تا جایی بکاهد.
۴- اتحادیه اروپا
کشورهای اروپای غربی نیز در زمین قفقاز جنوبی بازی میکنند، ولی نقش منفعلانه دارند. گروه «مینسک» که برای ختم بحران قرهباغ در سال ۱۹۹۲ ایجاد شد، به ابتکار سازمان همکاری و امنیت اروپا بود. امریکا، فرانسه و روسیه اعضای اصلی مینسک هستند و بعداً آلمان، ایتالیا، سویدن، هالند، فنلاند، ترکیه، آذربایجان و ارمنستان نیز شامل شدند. ماموریت مینسک پایاندادن به بحران قرهباغ بهگونه مسالمتآمیز بود که موفق نشد؛ البته که در امضای طرح آتشبس در جنگ اول قرهباغ از سوی طرفین، نقش موثر داشت. برای فعلاً گروه مینسک کارایی خود را از دست داده و طرفین بحران بهویژه آذربایجان روی موثریت آن حساب نمیکند. در میان کشورهای اروپای غربی، فرانسه و آلمان بیشتر میکوشند با ارمنیها همدلی نشان دهند و نسلکشی ارامنه توسط عثمانیها را نیز در کنار برخی کشورهای دیگر بهرسمیت شناختهاند.
اتحادیه اروپا در خصوص بحران قرهباغ در گفتار حمایتش را از ارمنیهای قرهباغ ابراز داشته، ولی موضعش در برابر آذربایجان نیز نرم بوده است. مهمترین علت، نیازمندی این اتحادیه به ذخایر گاز باکو است. پس از شروع جنگ اوکراین و کاهش صدور گاز از روسیه به اتحادیه اروپا، این اتحادیه بهدنبال کشف گزینه جاگزین برآمد که آذربایجان یکی از آن است. البته اتحادیه اروپا قبلاً نیز از آذربایجان گاز وارد میکرد، ولی در این اواخر، میزان واردات گاز را به ۲۰ میلیارد مترمکعب تا سال ۲۰۲۷ افزایش داده است. پارلمان اروپا بهدنبال اعمال تحریمها علیه باکو است، ولی کشورهای عضو اتحادیه تا این دم نتوانستهاند به اتخاذ تصمیم مشترک نایل شوند. البته که برخی از مقامهای اتحادیه اروپا از جمله جوزپ بورل، مسوول سیاست خارجی آن، از بستهماندن گذرگاه لاچین و بروز خطر قحطی علیه ارمنیهای قرهباغ هشدار داد که واکنش مقامهای باکو را در پی داشت.
پس، بهصورت بسیار فشرده میتوان به این نتیجه رسید که عوامل داخلی، منطقهای و بینالمللی سبب شده است تا ریشه بحران قرهباغ نه تنها نخشکد که همچنان در آب بماند.