بخش دوم و پایانی- از نوخسروانی تا سهگانی

شریف سعیدی در مقدمه کتاب «جانماز چینی» از سرایش نخستین سهگانی داکتر علیرضا فولادی این گونه یادآوری میکند: «او سهگانی و تعریف از این ژانر را پنج سال پیش ارایه کرد و درست در همان وقت من به استقبال این قالب رفتم و نام من بهعنوان دومین سهگانیسرا ثبت شد. اولین سهگانی من بهتاریخ یک شنبه، بیستوسوم خرداد ۱۳۸۹ [جوزا] و به استقبال اولین سهگانی دکتر علیرضا فولادی سروده شد:
این سهگانهها همه یگانهاند
ای مسیح نام دیگرت محمد است
نامها همه بهانهاند»
جانماز چینی، ص ۵
بربنیاد گفته سعیدی، تاریخ آغاز سهگانی میرسد به ۱۳۸۴خورشیدی که عمر کوتاهی است. همانگونه که گفته شد، هنوز بسیار زود است که در پیوند به ماندگار شدن این قالب تازه در کنار قالبهای نهادینه شده در شعر پارسی دری سخن گفت. جز این که این قالب بتواند توجه شاعران بیشتری را بهسوی خود جلب کند.
هرچند نوخسروانیهای اخوان تا جایی در ایران ادامه یافت؛ اما نتوانست به قالب مطرحی بدل شود. حال شاید این گوناگونی سهگانی (عروضی، نیمایی و سپید) بتواند نسبت به نوخسروانی بیشتر توجهبرانگیز شود. شاید سهگانی در قالبهای نیمایی و شعر سپید بتواند به هستی خود ادامه دهد.
در هر حال، پیدایی و ایجاد یک قالب تازه در شعر یک زبان، امر نیکو و پسندیده بوده و بیانگر تحول شعر در آن زبان است. با درنظرداشت همین تعریفی که از علیرضا فولادی در پیوند به سهگانی ارایه شد، میتوان نمونههای سهگانی را در شعر شاعران دیگر هم دید که سالها پیش از سهگانیسرایی او سرودهاند.
مسافران شکیبا مسافران خوش
دلم زگردش آرام این قطار گرفت
در ایستگاه حوادث پیاده خواهم شد
واصف باختری، سفالینهای چند بر پیشخوان بلورین فردا، ۱۳۸۳، ص ۲۴۵
نمونه دیگر:
حرفهای واژه مرگ نقطه ندارد
من هیچگاه اشکی نیفشاندهام
از هراسش، یا از بهر سپاسش
همان، ص ۳۱۸
برلبان تشنه تبر
واژه رهایی درخت را نوشتهاند
جنگل ستبر سربلند را خبر کنید
لطیف ناظمی، سایه و مرداب، ۱۳۶۵، ص ۹۹
سهگانی واصف باختری در وزن عروضی و از ناظمی در وزن آزاد عروضی سروده شده است؛ اما هر دو قافیه ندارد. این هم نمونهای از منوچهر آتشی:
دیوار آرامشی در من فرو ریخت
چونان بنای سست و باران خورده در شب
و پای موذی و ویرانگر در تاریکی از من گریخت
مجموعه اشعار، ۱۳۸۶، ص ۱۱۰
نمونهای از شفیعی کدکنی:
این نه اگر معجزهست، پاسختان چیست؟
در نفس اژدها چگونه شگفته است
این همه یاس سپید و نسترن سرخ؟
گزینه اشعار، ۱۳۵۰، ص ۱۱۹
گاهی هم در یک شعر بلند، یک تصویر شعر میتواند شکل سهگانی به خود گیرد. باز هم نمونهای از کدکنی:
آن یوسف گمگشته آمال بشر را
گامی دو برون نامده تا مرز حقیقت
بُردید و بدان گرگ سپردید.
همان، ص ۲۰۲
دو دلجو مهربان باهم
دو غمگین قصهگوی غصههای هردوان با هم
خوشا دیگر خوشا عهد دو جان مهربان با هم
اخوان/ قصه شهر سنگستان، ۱۳۶۱
پرنده گفت: «چه بویی، چه آفتابی، آه
بهار آمده است
و من به جستوجوی جفت خویش خواهم رفت»
فروغ فرخزاد، دیوان اشعار، ۱۳۹۷، ص ۴۰۰
این که چرا سعیدی در این اواخر بیشتر به کوتاهسرایی و بهگونه جدی به سهگانیسرایی روی آورده است، او خود در مقدمه «جانمار چینی» چنین میگوید: «این که چرا قالب سهگانی را انتخاب کردم دلایل زیادی دارد. شعر پارسی بعد از قالب سهخشتی، خسروانی، دوبیتی و نوخسروانی که قالبهای کلاسیک برای کوتهسرایی بوده، در عرصه قالب کوچک نو دچار پریشانی شد و هیچ یک از قالبهای تجربه شده، نه تعریف علمی شدند و نه هم دریچهای برای تجربههای گسترده. مهدی اخوان ثالث سعی کرد قالب نوخسروانی را غالب کند؛ ولی مورد اقبال قرار نگرفت. شاملو و سایه و دیگران طرح را تجربه کردند؛ اما تعریف علمی نکردند.»
جانماز چینی، ص ۶
در پیوند به این گفتههای سعیدی نیز میتوان چیزهایی را مطرح کرد. نخست این که هیچ گونه و قالب شعری در پارسی دری بربنیاد تعریف شکل نگرفته است. وقتی شاعران در قالب دوبیتی، رباعی، خسروانی، سهخشتی و قالبهای دیگر کوتاهسرایی کردند، آنان پیشاپیش تعریفهای بستهبندی شدهای از این فرمها را نداشتند.
حتا در مورد مکتبهای شعری نیز میتوان گفت که این مکتبها در پارسی دری بربنیاد تعریفها و تیوریپردازیهای نخستین شکل نگرفتهاند؛ بلکه شاعران در یک دوره معین سرودند، بعدها ویژهگیهای این آفرینشها را شناسایی کردند، دستهبندی کردند و در نهایت نامی بر آن نهادند.
اصل همین است. اما در مکتبهای غربی، در مواردی ممکن در آغاز معیارها و موازین را وضع کرده باشند تا در چارچوب از پیش مشخص شدهای بنویسند؛ اما تجربه نشان داده است که این گونه مکتبسازیهای ادبی راه به پیروزی و ماندهگاری نبرده است.
گذشته از این، بسیاری از قالبهای کوچک از خود تعریف و مشخصههایی دارند. بهگونه مثال، چهارگانی یا رباعی و دوبیتی که همه ویژهگیهای این دو قالب و سرگذشت آنها روشن است. شکل، وزن و چگونهگی کاربرد قافیه و موضوعاتی که در این دو قالب بیان شدهاند یا بیان میشوند نیز روشن است.
هرچند هنوز پرسشهایی در پیوند به نخستین قالب کوتاهسرایی پارسی دری وجود دارد، با این حال بربنیاد پژوهشهایی که مهدی اخوان ثالث، ملکالشعرای بهار و شفیعی کدکنی در این مورد انجام دادهاند، ما شناختی از خسروانیها داریم و میدانیم که سرودهای خسروانی شعرهای هجایی دوران ساسانیان بوده است.
پس از حمله تازیان، هم موسیقی خسروانی از نفس افتاد و هم شعر خسروانی. با این حال، چنین باوری نیز وجود دارد که دستکم این گونه شعری تا سده سوم در میان مردم وجود داشته است. این احتمال وجود دارد که سهخشتی همان خسروانیسرایی در یکی از لهجههای زبان کردی بوده باشد.
مهدی اخوان ثالث همچنان در پیوند به نوخسروانی اطلاعات مفیدی ارایه کرده، وزن، قافیه و ساختار آن را روشن ساخته و این که چرا خواسته است نوخسروانی را بربنیاد خسروانی ایجاد کند، سخن گفته است.
«طرح» هیچگاهی بهگونه یک قالب شعری در شعر مدرن پارسی دری مطرح نبوده است؛ اما شماری از شاعران بخشی از سرودههای کوتاه یا کوتاهههای خود چه نیمایی و چه سپید را در دهه چهل و پنجاه خورشیدی زیر نام طرح به نشر رساندهاند.
این که شاعران مدرن در آغاز چرا چنین شعرهای خود را زیر نام «طرح» به نشر میرساندند، شاید یک دلیل این بوده باشد که کوتاهسرایی را بسیار جدی نمیگرفتند. آن را شاید مانند بیت نخست یا دوم یک غزل تجلی یک الهام میدانستند که یکی و یک بار بر زبانشان جاری میشد. اگر توجه کنیم، شعر آزاد عروضی یا نیمایی در ایران و بعدها در افغانستان بیشتر با شعرهای بلند یا دراز آغاز شده است. دستکم در افغاستان این پندار وجود داشته است که شاعر توانمند کسی است که میتواند شعرهای بلند یا دراز بسراید.
به گمان من، با ایجاد یک راه و شیوه و یا با ایجاد یک قالب شعری که هنوز آینده آن روشن نیست، نباید تمام تجربههای گذشته را ناکام انگاریم یا بخواهیم بر تجربههای گذشته یکی و یک بار خط بکشیم. اگر یک شیوه ادبی، یک قالب ادبی و طرز ادبی ریشه در گذشته نداشته باشد، محکوم به نابودی است. برای آن که هیچ چیری از هیج به وجود نمیآید و هر پدیده نو ریشه در گذشته دارد. جهان در تمام عرصهها و زمینهها جریان گسستناپذیر نو شدن است و این نو شدن از درون کهنه سر برون میآورد که سهگانی نیز از چنین قانونی نمیتواند برکنار بماند. سخن آخر این که سهگانی بیشتر میتواند ادامه همان نوخسروانی یا سهخشتی باشد تا یک فرم ابداعی.