از ابوالبلدیه کابلی روایت شده که در سنه ألف و أربعمائة و اثنان و أربعون قمرية در بلاد جابلقا مجذوبی زیستن کردی که میلی فراوان به گریستن داشتی. او را شیخ مبین گریانوک گفتندی. شیخ گریانوک در صفحه توفیتر از برای خویشتن به زبان فرنگیان «اکونتی» باز کردی و در آنجا گریههای خویشتن را ثبت تاریخ کردی. او را مریدان زیادی بودی که کارشان خندیدن بر گرییدن شیخ مبین گریانوک بودی. قضا را روزی در توفیتر خویشتن نوشتی که هناك مثل هذا التأخير في بلدية كابول. اليوم اضطررت للوصول إلى القيادة. الترجمه: همانا که تاخیر در پرداخت معاش من از شاروالی کابل، باعث فرود قیامت بر بندهگان شود. مریدان گفتند: یا شیخ، تو که از فارسی مقادیر زیادی قرضداری، از بهر چه عربی نویسی؟ بفرمود: خدا (گوگل ترانسلیت) را جاودان داشته باشد. دعایی کردم به جان کوتوال شهر که خدا عمرش را چون نوح کند؛ ولی از آنجا که گوگل ترانسلیت در دسترس همهگان بودی، کوتوال شهر دورگوی آیفون چهارده پلاس خود را درآورده و اندر اپلیکیشن ترجمات توفیت شیخ مبین گریانوک را ترانسلیت کردی و متوجه شدی که وی خواهر و مادر زیردستان کوتوال را در چهارچوب شریعت مورد عنایت قرار دادی. پس غضب بر چهره مبارک کوتوال نشستی و فیالفور شیخ نجیبالله باربر، دبیر کوتوالی را فرمان دادی تا به سوی رییسالوزرا پل بزند و مواقع به سمع آن جناب رساند. شیخ الخاموش و المدهوش حسن الاخوند رییسالوزرا چون نامه کوتوال را برخواند، در کمال غضب شد و چنین مرقوم فرمود:
البیت:
شنیدم که چون مور کشیدی پر و بال
درون توفیتر شدستی تو سمبال
ترا چهار دفعه به زندان فکندیم
که دایم به ریش کثیفت بخندیم
اگر بار دیگر توفیتت ببینم
خود من بیایم به قبرت (گل آرم)
پس چون نامه شیخ الخاموش والمدهوش به دست مبین خان گریانوک رسید، گریبان تا به دامان چاک کرد. آهی از دل دردکشیدهاش برکشید و قلم و دوات گرفت و در حالی که چون ابر بهاران زارزار گریستی، چنین نوشتی:
البیت:
ای رییس الوزرا ای شیخ وادیی خموش
از چه گیر دادی به من چون گربهای از بهر موش
هر توفیت من هزار و شصت و هشت ریپلای گرفت
مهر من در سینهی ایلان ماسک هم جای گرفت
گر توفیت را بار دیگر بستنی از پیش من
فالورهایم نمیخندند دگر بر ریش من
زان پس شیخ مبینک گریانوک نامه را بوسیدی و بستی و با اشک دیده بدرقه کردی به سوی شیخ الخاموش. رییس الوزرا چون نامه برخواند، حاجبان را گفت: این مردک زبونتر از آن است که او را به زندان افگنیم یا سیاستش کنیم، بهتر است تا مسند دلقک دربار خویشتن بر وی دهیم، تا هر زمانی خاطر همایونی ما را افسردهگی پیش آید، وی با توفیتهایش ما را بخنداند.
پس فرمان داد که دگر مبینک گریانوک را کاری نداشته باشید که وی مجذوب عالم است و به حرف زدن و سخن گفتن و نبشتن خویش آگه نباشد. همان بود که مبینک به لطف 485 هزار فالورش اندر توفیتر، لقب دلقک دربار را دریافت کرد و پس از آن برای اینکه از شر غضب رییسالوزرا در امان باشد، از شکمبه خویش چیزی ننوشتی، بلکه توفیتهای دیگران را ریتوفیت کردی.