براساس آمارهای اعلامشده، تا پیش از سقوط دولت افغانستان به دست طالبان شمار نیروهای امنیتی کشور به بیش از ۳۵۰ هزار نفر میرسید. این نظامیان در بخشهای مختلف نظام مشغول خدمت بودند و برای میهن خود میرزمیدند. حتا بسیاری در این راه جان خود را از دست داده، پدر و مادر خود را بیفرزند و فرزندان خود را بیپدر کردهاند. تعداد زیادی از آنان یگانه نانآور خانواده خود بودند و با تنخواهی که از نظام میگرفتند، نیازهای خود و خانواده را فراهم میکردند. آرزوی آنان فراهمسازی رفاه و امنیت همیشهگی برای شهروندان کشور بود.
پس از 24 اسد 1400 (روز ورود طالبان) آرزوی آنها همانند امید هزاران شهروند دیگر، مُرد و دفن شد. دهها هزار تن از نیروهای پیشین افغان مجبور به آوارهگی و دوری از میهن و کاشانه شدهاند. برای برخی از سر ناگزیری، نزدیکترین و اولین گزینه برای پناه بردن، ایران بود. اغلب منسوبان نیروهای امنیتی افغان که مجبور به فرار بودند، بهصورت غیرمجاز و شماری دیگر بهطور مجاز عازم ایران شدند.
شمار نظامیان افغان در ایران خیرهکننده است، بهطوری که امروز در میان هر 10 مهاجر کارگر در ایران، پنج تن آنان را نظامیان پیشین افغانستان شکل میدهند. بیشتر این افراد بهگونه غیرقانونی و از ترس جان خود، وارد این کشور شده و شامل کارهای ساده و شاق هستند. در این گزارش به بخشهایی از وضعیت زندهگی شماری از نظامیان پیشین افغان در ایران پرداخته شده است؛ البته به رضایت و توافق خودشان که گویای رنج بیشمار آنان است.
بخشالله، یکی از نظامیانی است که حدود نُه سال سرباز ارتش ملی و در یک سال آخر جمهوری، سرباز نیروهای ویژه (کماندو) بود. از زندهگی خود در ایران چنین میگوید: «بعد از سقوط افغانستان، راهی جز آمدن به ایران نداشتم. اگر در افغانستان میبودم، باید از جان خود میگذشتم؛ چون سالها با طالبان جنگیده بودم و به عفو عمومی هم باور نداشتم.» بخشالله میافزاید: «با زن و فرزندانم بهصورت قاچاقی وارد ایران شدم. در اول ورود به این کشور با فامیل بودم و پول هم نداشتم و با سختیهای زیادی مواجه شدم؛ چون با آمدن ما زمستان هم رسیده بود و کمکاری در ایران بیداد میکرد. با سرگردانی زیاد، کاری پیدا کردم که مزد کم داشت، اما جای زندهگی برایم پیدا کرده بودم و همین را شکرگزار بودم.»
این نظامی پیشین بیشتر توضیح میدهد: «حدود یک سال و دو ماه میشود که از ساعت 8:00 صبح باید سر کار باشم تا 8:00 شب و جمعه و رخصتی را نمیشناسم. با وجود تمام خستهگیهای کاری، شبها خواب ندارم. فکرهای زیادی هست که خوابم را از من گرفته است؛ ترس از اخراج شدن از ایران و افتادن به دست طالبان، آینده نامشخص خودم و مهمتر از همه دور بودن کودکانم از تعلیم و آموزش. حتا اگر رد مرز نشوم، آینده ما چه میشود؟ آینده کودکانم که مکتب نمیتوانند بروند، چه؟ مساله مهمی است که با وجود تمام خستهگیهای کاری، نمیگذارندم که شبها بخوابم.»
شماری از نظامیان پیشین که در بخشهای «قوای خاص» جمهوریت وظیفه اجرا کرده بودند، توانستهاند در برنامههای ویژه مهاجرتی که در برخی از کشورها از جانب ایالات متحده امریکا راهاندازی شده است، شامل شوند؛ اما این برنامهها که زمان زیادی را در میگیرد، ایران را تحت پوشش قرار نداده و این مسأله سبب هراس سربازان و منسوبان نظامی مهاجر افغان در ایران از آینده است.
ایران به دلیل سختگیریهای شدید دولتش در برابر مهاجران افغان، حتا به برخی کودکان مهاجر اجازه آموزش و پرورش را نمیدهد. شماری از شهروندان افغانستان که وضعیت مالی بهتری دارند، در مکاتب خصوصی کودکانشان را شامل میکنند، اما شمار این مهاجران بسیار ناچیز و انگشتشمار است.
هیچ کشوری از شمار کشورهایی که در روند تخلیه از افغانستان شامل بودند، تاکنون تصمیمی درباره سرنوشت سربازان پیشین افغانستان مهاجر در ایران نگرفته است. اگر زندهگی را در ایران از دید یک نظامی پیشین ببینید، کوهی از نگرانی است. بخشالله خاطرنشان میسازد: «بودن و زندهگی کردن در کشوری که همیشه مانند مهمان ناخواسته همراهتان رفتار میکند، اخراجت در کوتاهترین زمان، ممکن است. اگر به خانه برگردی، باید فقط قبرستان بروی. اگر اخراج نشوی، باید روزانه بیش از 12 ساعت کار کنی تا گرسنه نمانی و شب هم راجع به آینده کودکانت که هر روز بزرگتر میشوند و خبری از آموزش و پرورششان نیست، فکرهای بیانتها و بینتیجه کنی.»
اینهمه اوضاع ناگوار برای نظامیان مهاجر افغانستان در ایران، اندوهبار و نگرانیآور است؛ اما باز هم از بودن در افغانستان و پذیرفتن همه خطرات ممکن، بهتر است. با مزد کم و در تورم بزرگ ایران کار میکنند و برای کودکانشان یک لقمه نان فراهم میکنند، هرچند خطر نفسگیر اخراج، نقش سایه سر خانوادهها را بازی میکند.
جوان دیگری که با او صحبت کردم، یفتلی و باشنده اصلی ولایت بدخشان است. او زندهگی نظامی و مهاجرتیاش را با زبانی که در جریان آموزشهای نظامی آموخته بود، توضیح میدهد: «بنده نظر به علاقهمندی خودم به مسلک مقدس نظامی، بعد از زحمات زیاد تکمیل تعلیمات دوره ثانوی و نیمه گذاشتن مقطع لیسانس در رشته حقوق و علوم سیاسی دانشگاه دعوت، علاقه زیادی که به نظام، خدمت به وطن و مبارزه علیه تروریسم داشتم، نظر به لایحه سال ۱۳۹۲ هجری شمسی براساس نمرات کانکور سال شامل بخش معاون دکتری اکادمی علوم طبی نظامی کابل قوماندانیت صحیه ستردرستیز وزارت دفاع ملی جمهوری اسلامی افغانستان شدم.» او میافزاید: «بعد از دو سال تحصیل در بخشهای نظری، عملی نظامی و طبی در سال ۱۳۹۵ فارغ و در بعضی از ولایتهای افغانستان تعیین بست و مصدر خدمت به سربازان قهرمان کشورم شدم. مدتها بعد با سپری نمودن آزمونهای دشوار عملی و نظری قطعات خاص اردوی ملی افغانستان، شامل کورسهای مسلکی این قطعات شدم و از سال 1396 تا سقوط در قطعات مختلف نیروهای خاص ارتش وظیفه اجرا کردم.»
این نظامی جوان خاطرنشان میسازد، نظر به علاقهمندیهای زیادی که داشته، برای یک آینده روشن و برای افتخارآفریدن رزمیده و تا حد امکان با کوشش و زحمات فراوان خود را به بخشهای خاص و نخبه نظامی افغانستان که بخش قطعات ویژه ارتش بود، رسانده بوده است. در همان حال از آن فرصتها استفاده کرده و به تحصیلات عالی در دانشگاههای خصوصی در رشته طب ادامه میداده تا به گفته خودش بیشتر به سربازان میهنش خدمت کند. او زمانی که دانشجوی سال چهارم رشته طب یکی از دانشگاهها بوده، دولت سقوط کرده است.
یفتلی توضیح میدهد: «در افکار ما جز پیشرفت کشور و نظام کشور، دیگر هیچ فکری موجود نبود. به دستاوردها و افتخارات ۲۰ سال اخیر خود فخر کرده، به راه مقدسمان ادامه میدادیم و هرگز فکر معامله شدن خون جوانان و میهنمان را نداشتیم. بعد از اینهمه معاملهگریها، دلسرد شدیم از وطن، سیاست، از بزرگان کشور، حتا از مردمان کشورمان. در بعضی از مناطق جنوب و مشرقی هنگام انجام وظایف، آنها سنگ و چوب را به ما پرتاب میکردند. به آنها طوری فهمانده شده بود که ما کافر هستیم یا هم مزدور کافران.»
این نظامی پیشین پس از روز سوم سقوط کابل به دست طالبان، با دوستان نظامیاش که رتبههای مختلفی داشتهاند، به شمول سرباز، بریدمل، بریدمن، تورن و حتا دگروال، بهشکل قاچاقی روانه ایران میشوند. او در کنار سایر دشواریهایی که تحمل کرده، اضافه میکند: «یک دوست ما افشا شد و توسط طالبان پاکستانی بین مرز افغانستان و پاکستان دستگیر شد و ما را حرکت دادند. آن صحنه هرگز فراموشم نمیشود.»
شماری از منسوبان نیروهای امنیتی برای اینکه از خطر اخراج فرار کنند، مسیر ترکیه را انتخاب میکنند. آنجا هم دشواریهای بیپایانی برای خودش دارد. یکی از نظامیان پیشین که از کابل به ایران و سپس به ترکیه رفته بود، اما به خاک افغانستان رد مرز شده و اکنون در ایران است، میگوید: «بعد از هشت روز به تهران رسیدیم که این هشت روز هم داستانهای خود را دارد. بعد از مدت 10 روز روانه ترکیه شدیم و بعد از تحمل ظلم و شکنجه قاچاقچیان ایرانی و ترکی، بالاخره تا شهر تاتوان رسیدیم. گرفتار پولیس ترکیه شدیم و بعد از آن شکنجههایی که توسط پولیس مرزی ترکیه و دزدهای چالدران ایران شدیم، به هزار مشکلات به یک منطقه ایران رسیدیم و به دست پولیس ایران افتادیم.» او توضیح میدهد که نیروهای نظامی ایران بهعنوان هممسلک، آنان را مجازات نکرده، اما به اسلامقلعه هرات ردمرزشان کردهاند. این نظامی پیشین میافزاید: «زمانی که به اسلامقلعه هرات رسیدیم، به بودن در وطن شکر کردیم و با امید، منتظر ماندیم که وضعیت خوب خواهد شد؛ اما نه. هنوز طالبان و آیاسآی پاکستان به دنبال ما بودند و منحیث پرسونل قطعات ویژه ما را جستوجو میکردند.»
این نظامی پیشین با گرفتن ویزا دوباره وارد خاک ایران شده و از شش ماه به این سو با شماری از اعضای خانوادهاش در این کشور زندهگی میکند. او به کارهای شاق مشغول است تا بتواند مخارج زندهگی خانوادهاش در ایران و بازماندهگانش در افغانستان را تأمین کند. او اضافه میکند: «هرچند وضعیت ایران حتا برای شهروندان خودش هم قناعتبخش و امیددهنده نیست، ما که مهاجر هستیم، وضعیت بد اقتصادی ایران و افزایش عمومی قیمتها زندهگی سخت ما مهاجران را سختتر کرده است. هر قدر تلاش میکنم، یک ما، دو نمیشود و از مخارج خودمان خارج نمیشویم تا به فامیلمان پول بفرستیم.»
نظامیان پیشین افغان در ایران میگویند هرگز فکر این را نمیکردهاند که بهعنوان سربازان کشوری که دهها همکار بینالمللی داشت، تا این حد بیچاره شوند. هیچ کشوری در جهان حال و احوال سربازان افغانستان را نمیپرسد، بهویژه امریکا که سالها این سربازان را تربیت کرد و از حامیان بزرگ این سربازان بود. میگویند حالا نمیدانند که گناه ما چیست.
براساس آمارهای موجود، در حال حاضر کمابیش پنج میلیون شهروند افغانستان در ایران زندهگی میکنند. شماری از این مهاجران بهگونه قانونی و عدهای بهگونه غیرقانونی وارد این کشور شدهاند و در اینجا امرار معاش میکنند. از سوی دیگر، نیروهای انتظامی ایران روند اخراج مهاجران غیرقانونی را سرعت بخشیدهاند. براساس گزارشها، در 10 روز گذشته بیش از 20 هزار شهروند افغانستان از خاک ایران اخراج شدهاند.