به‌نام دین فریب‌مان می‌دهند

روستایی

افغانستانی‌ها یکی از دین‌دارترین ملت‌های جهان‌ هستند. مظاهر دین‌داری در کوی و برزن کشور ما به کثرت مشاهده می‌شود. این موضوع را ناظران بیرونی هم تأیید می‌کنند. طبعاً دین‌دار بودن به ذات خود پدیده نامطلوبی نیست، اما گاهی به مسایلی دامن می‌زند که تبعات ناگوار و ناخوشایند دارد. یکی از این مسایل قرار ذیل است: به دلیل گرایش شدید مردم افغانستان به عقاید و آموزه‌های دینی، عوام‌فریبان و شارلاتان‌ها به‌خوبی می‌توانند با استفاده ابزاری از نام دین و با طرح شعارهای جذاب دینی، آنان را بفریبند و به مسیری سوق دهند که به سود‌شان تمام می‌شود. اگر شما در جامعه افغانستان زنده‌گی می‌کنید روزانه در پیرامون‌تان به موارد زیادی از این دست بر می‌خورید. برای مثال، افرادی هستند که مردم را به زهد و دنیا‌گریزی دعوت می‌کنند، اما در زنده‌گی شخصی خودشان هیچ نشانه‌ای از این آموزه‌ها دیده نمی‌شود.

دین‌دار بودن جامعه افغانستان یکی از تبعات نامطلوبش این است که زمینه را برای عده‌ای فراهم آورده تا با خواندن چند کتاب دینی، به خود اجازه دهند حرف‌های کلان‌کلان بزنند و به‌گونه‌ای رفتار کنند که گویا وظیفه دفاع از ارزش‌ها و تعلیمات دینی بر عهده آنان قرار داده شده و خود را بزرگ‌تر از آن چیزی که در واقعیت امر هستند جلوه دهند. توده‌ها که معمولاً از سواد بالا و فکر وسیع برخوردار نیستند به‌آسانی فریب آنان را می‌خورند و دین را از زبان آن‌ها یاد می‌گیرند؛ دینی که با خرافه و اسطوره و خیال‌اندیشی همراه است و به جای آن‌ که زمینه‌ساز رستگاری و سعادت مردم شود، خواری و جهل و عقب‌مانده‌گی را نهادینه می‌کند.

یکی از همین نیمه‌ملاها که بازارش پس از طالبان رونق یافته و فقط بلد است به زبان توده‌های بی‌سواد صحبت کرده و احساسات دینی آنان را برانگیزد و آن‌ طور که از محتوای سخنانش به دست می‌آید، از دانش دینی لازم بی‌بهره است، در مصاحبه تلویزیونی با افتخار و خوش‌حالی از سه‌زنه بودنش یاد کرد و این‌ که در ظرف دو سال اخیر، دو زن را به حباله نکاح خود در آورده و قرار است اقدام به ازدواج با زن چهارم کند. او بازگشت طالبان را مایه برکت برای خود دانست چرا که زمینه را برای گرفتن زنان متعدد فراهم آورده است. به گفته او، زن دوم و سومش خودشان از او خواسته‌اند که با آنان ازدواج کند.

تصور کنید در وضعیتی که صدها هزار و حتا میلیون‌ها تن در افغانستان از بیکاری رنج می‌برند و برای یافتن لقمه‌ نانی گاهی به مهاجرت به کشورهای همسایه دست می‌زنند و گاهی هم با تحمل هزار سختی در داخل کشور زنده‌گی می‌کنند، آیا این عادلانه است که کسانی از هر طریقی ثروت اندوزند و حرم‌سرایی برای خود درست کنند؟ این تناقض را چطور می‌توان حل کرد که هزاران جوانی که هنرمندتر و کوشاتر از این ملا هستند در وضع بد اقتصادی به‌سر ببرند و با انواع محرومیت‌ها دست‌وپنجه نرم کنند و از سوی حاکمیت طالبان در معرض فشار قرار داشته باشند، ولی این شخص که هنری جز اغفال مردم ندارد و از اندیشه عمیقی هم برخوردار نیست، با خاطر آسوده به مردم درس دین بدهد و گاهی اوقات توهمات شخصی‌اش را به اسم اندیشه دینی به مردم عرضه کند و زنده‌گی آسوده به دست آورد و ثروت قابل اعتنا جمع کند؟

آیا عجیب نیست که این قماش اشخاص با فروخواندن آیات و روایات دینی به گوش مردم، مخاطبان را به فکر رستاخیز و خدا می‌اندازند و به روی‌گردانی از لذت‌های دنیا فرا می‌خوانند، اما خودشان با پولی که از راه تبلیغ دین به دست می‌آورند، برای خود حرم‌سرا دست‌وپا می‌کنند و همسر پشت همسر بر می‌گزینند؟ این تناقض را چگونه می‌توان حل کرد؟ اگر این افراد به این آموزه‌ها باور دارند چرا پیش از دیگران، خودشان به آن‌ها عمل نمی‌کنند؟

به دنبال اِعمال محدودیت شدید و همه‌جانبه طالبان بر زنان، زنان کشور با انواع مشکلات، اعم از مشکلات روانی، اجتماعی و اقتصادی، دست در گریبان هستند. شماری از افراد فرصت‌طلب با استفاده از مجبوریت دختران و زنان، با آن‌ها ازدواج می‌کنند و آنان را بازیچه دست خود می‌سازند. پیشنهاد ازدواج از سوی دختر در فرهنگ افغانستان، امر شرم‌آور و زشت به ‌حساب می‌آید. شما خود حدس بزنید که یک زن چقدر باید درمانده و گرفتار باشد تا حاضر شود دست به چنین کاری بزند. همه مردم افغانستان از برکت حاکمیت طالبان، به نحوی از انحا درمانده و مفلوک شده‌اند، اما زنان این کشور، درمانده‌تر و فلاکت‌زده‌تر هستند.

ملاهای وابسته به طالبان، مکرراً مردان را به چند‌همسری تشویق می‌کنند و خودشان هم به این کار رغبت فراوان دارند. یکی از این ملاها در هرات می‌گفت که اگر کسی یک زن دارد، باید دو زن بگیرد و اگر دو زن دارد باید سه زن بگیرد و اگر سه زن دارد باید چهار زن بگیرد. مقام‌های بلندپایه طالبان هم پس از رسیدن به قدرت، زن دوم و سوم گرفته‌اند. ملا عمر، بنیان‌گذار تحریک طالبان، چهار زن داشت. در فرهنگ روستایی، چند زن گرفتن تا حدودی اشکالی ندارد، اما طالبان کوشیده‌اند این فرهنگ را به شهرها هم انتقال دهند و از زشتی آن در نظر شهرنشینان بکاهند.

پیش از ظهور اسلام، ازدواج یک مرد با زنان متعدد سنت معمول و متداول و فاقد قیدوشرط در جامعه بود. مردان عرب آن‌چنان در این راه افراط می‌کرده‌اند که در گرفتن زنان پرشمار با یکدیگر مسابقه می‌داده‌اند. با نزول قرآن، بالاتر از چهار زن گرفتن ممنوع اعلام شد و همزمان با آن، اگر کسی می‌خواست با بیشتر از یک زن ازدواج کند باید عدالت و مساوات را مراعات کند. البته قرآن تصریح می‌کند که «نمی‌توانید میان زنان عدالت برقرار کنید».

با همه این‌ها، ازدواج یک مرد با بیش از یک زن، به تعبیر فقیهان مسلمان در جمله «مباح» شمرده می‌شود. ازاین‌رو، با توجه به فرهنگ‌ها، سنت‌ها و قوانین هر جامعه می‌توان بر آن قیدوشرط وضع کرد و آن را محدود ساخت. به همین جهت است که در بعضی از کشورهای اسلامی، «چند‌همسری» ممنوع ساخته شده و اگر کسی به این کار مبادرت کند مستوجب پیگرد قانونی می‌شود. غرض این است که کسی حق ندارد با اقدام به تعدد زوجات مدعی شود که کار نیک کرده است. این کار با توجه به عواقب و پیامدهای اجتماعی و اقتصادی‌اش، در شرایط کنونی نه تنها کار نیک نیست بلکه ممکن است کار بد نیز تلقی شود.

شیخ محمد عبده، از مصلحان بزرگ مصر، در مقاله‌ای که تقریباً یک‌ونیم قرن پیش در یکی از نشریات مصری نوشت، به این مساله اشاره کرده است که باید شیوه مدیریت خانواده تغییر کند و پدیده چندهمسری مردان از بین برود. او به این اعتقاد بود که اجرای عدالت میان همسران متعدد ممکن نیست. به گفته محمد عبده، این کار پیامدهای ناگوار دارد و از این جهت، حاکم و قاضی شرع حق دارند که آن را ممنوع اعلام کنند. او حتا این پیشنهاد را مطرح کرد که باید در قانون برای زن هم حق طلاق گنجانده شود.

هر‌از‌گاهی رسانه‌ها از خودکشی یک زن در یکی از ولایت‌های افغانستان خبر می‌دهند. با توجه به خبرهایی که در این باره نشر می‌شود، می‌توان نتیجه گرفت که آمار خودکشی در میان زنان در دو سال اخیر افزایش یافته است. ترویج سنت چند‌زنی به سهم خود زنان را زیر فشار بیشتر قرار می‌دهد و آنان را از حقوق اساسی‌شان محروم می‌کند. با توجه به این‌که زنان امروزی در قیاس با زنان گذشته از آگاهی بیشتری بهره‌مند هستند و به‌آسانی ظلم و بی‌عدالتی را نمی‌پذیرند، تحمیل فشار از سوی طالبان و نهادهای همکار آنان بر زنان، پیامدهای ناگوار اجتماعی دارد و شکاف و بی‌اعتمادی میان زنان و مردان را بیشتر می‌کند. از سوی دیگر، استفاده از متون دینی برای تحت فشار قرار دادن زنان و دختران، باور زنان را نسبت به دین از بین می‌برد و این تصور را در میان آن‌ها القا می‌کند که دین اسلام نه تنها حقوق زنان را تضمین نمی‌کند بلکه ارزش‌های مردسالارانه را در جامعه ترویج می‌دهد. شاید تلاش طالبان برای جذب زنان به‌سوی ایدئولوژی خود با استفاده از مدرسه‌های طالبانی، بخشی از زنان را شست‌وشوی مغزی دهد، اما اکثریت آنان همچنان در برابر این ایدئولوژی مقاومت خواهند کرد.

دکمه بازگشت به بالا