عشق در سرزمین ما هرازگاهی قربانی میگیرد؛ گهی آینده معشوقه را قربانی میکند و گاه جانش را. سنت حاکم در جامعه بسته افغانستان حق انتخاب را از زنان گرفته است. از همین رو، سرنوشت دختران و زنان به دست مردان رقم میخورد. دختران افغان در هر مرحله زندهگی باید قربانی بدهند تا رضایت خانواده را به دست بیاورند؛ حتا اگر این قربانی به عشق نافرجام منتهی شود و یا آینده دختری را سیاه و تاریک بسازد.
فریده، یکی از دخترانی بود که برای کسب رضایت خانواده از عشق خود منصرف شد، اما این تصمیم، جانش را گرفت و عشقش را نابود ساخت. بامداد چهارشنبه، 4 عقرب، فریده شاید با آرزوهای زیادی چشم باز کرده بود تا برای آینده مبهم، عشق ازدسترفته و زندهگی جدیدش که قرار بود با نامزدش بسازد، برنامه بچیند. بیخبر از اینکه آخرین لحظات زندهگی را سپری میکند و آرزوهایش دستنیافته باقی میماند. شاید گمان نمیبرد که مرد دلباختهاش در پی گرفتن جانش بیاید.
فریده برای مدتی معشوقه جهش بود، اما بهتازهگی با کسی دیگر نامزد شده بود. جهش و فریده به مدت دو سال باهم رابطه عاشقانه داشتند. در این مدت خوب و زشت زندهگی را باهم تقسیم میکردند. جهش که ظاهراً به قول خود نسبت به فریده پابرجا مانده بود، از اینکه فریده با کسی دیگر نامزد شده بود، بهشدت ناراضی بود. این نارضایتی سرانجام به قتل دو دلباخته انجامید.
فریده دختری بود سرشار، شاد، خرم و بیباک. او ۲۲ سال داشت و از مکتب فارغ شده بود. نسرین «مستعار» از نزدیکان فریده که گاه باهم درد دل میکردهاند، میگوید که فریده خیالات زیادی برای زندهگی بهتر با جهش در سر میپرورانید، اما براساس فشار خانواده مجبور شد از او صرف نظر کند. به گفته نسرین، فریده سرانجام همه آرزوهایش را با خود به خاک برد.
نسرین میافزاید: «جهش دو ماه پیش دختر را خواستگاری کرده بود، برایش ندادند. خانوادهاش به یک کوچهگیشان فریده را نامزد کردند. نامزدش هم در خارج است. این بچه بعد از خبر شدن از نامزدی دختر، آمده در کوچه، تفنگچه را کشیده، اول دختر را زده و بعداً خودش را زده.»
جهش ۲۶ ساله که پیشینه کار بازرگانی داشت، پس از آمدن طالبان بیکار شده بود. ظاهراً بیکاری او سبب شده بود تا خانواده فریده از وصلت با او ابا ورزد. گواهان رویداد میگویند که جهش سرانجام با گلوله بر فرق معشوقهاش شلیک کرد. باشندهگان محل در منطقه سیدآباد ولایت کندز این واقعه را تأیید کردند، اما حاضر به گفتوگو با روزنامه 8صبح نشدند.
جامعه افغانستان سنتی و بهشدت بسته است. زنان از محرومترین قشر این جامعه هستند. بیشتر خانوادهها بهویژه در روستاهای دورتر از شهر، پیش از عروسی رضایت دختر را فراهم نمیکنند. مردان خانوادهها بیشتر به این باورند که آنان حق دارند در مورد سرنوشت دختران خانواده تصمیم بگیرند و به این باورند که تصمیم درست را نیز آنها میگیرند. از همین رو، تصمیمگیریهای مردان خانواده درباره ازدواج دختران در بیشتر موارد برای دختران دردسرساز میشود. شماری از دخترانی که برای آینده خود فکرهایی در سر دارند و میخواهند همسر خود را خود برگزینند، پس از نامزدی اجباری، تصمیم به فرار از خانه میگیرند. فریده اما این راه را برنگزید. ظاهراً او میان انتخاب خود و خانوادهاش گیر ماند و از عشق و خانواده، خانواده را برگزید.
نسیمه (نام مستعار) یکی از نزدیکان دیگر فریده، میگوید که بزرگان خانوادهها سبب میشوند که اینگونه به گفته او پرندههای عاشق به هم نرسند. او به این باور است که جهش با کشتن خود و گرفتن جان فریده، خانواده خود و بستهگان فریده را بر گلیم غم و اندوه نشانده و شادیهای هر دو خانواده را برهم زده است. نسیمه توضیح میدهد که از رابطه عاشقانه این دو، بزرگان خانوادههایشان مطلع بودند، اما او نمیداند که چرا خانواده فریده به این پیوند رضایت نداده است. او علاوه میکند: «جهش و فریده دو سال باهم رابطه داشتند. هر دویشان یکدیگر را دوست داشتند. خانوادههایشان هم خبر داشتند از رابطهشان. خانواده جهش و مادرش خواستگاری رفتند، پدر و برادر فریده به آنها دختر ندادند و آخرش این قسم شد.»
این و بسیاری از موارد دیگر از خشونتهایی که از دید رسانهها پنهان میمانند، داستان همیشهگی زنان و روایت زندهگی زیر چتر خانوادههای سنتی و مردسالار است. ازدواجهای اجباری و زیر سن در افغانستان معمولاً به دلایل ناآگاهی خانوادهها از حقوق زنان و دختران طبق قانون و دین صورت میگیرد. همچنان فرهنگها و سنتهای نادرست، فقر و بیکاری از عوامل دیگر ازدواجهای اجباری است.
آمارهای موجود میرسانند که در یک سال گذشته چهار زن در ولایت کندز دست به خودکشی زدهاند. دلیل این رویدادها، خشونتهای خانوادهگی و ازدواجهای اجباری عنوان شده است.
فعالان حقوق زن ضمن ابراز مخالفت با ازدواجهای اجباری، از پیامدهای ناگوار آن ابراز نگرانی میکنند. فرزانه، فعال حقوق زن، از سالها به این سو برای دفاع از حقوق زنان کار کرده است. او ازدواجهای اجباری، خشونتهای خانوادهگی و عدم رضایت دختر و پسر برای عروسی را از عوامل اصلی افسردهگی و خودکشی جوانان عنوان میکند. فرزانه به روزنامه 8صبح میگوید: «بهعنوان یک زن من مخالف ازدواجهای اجباری هستم. ازدواج اجباری باعث میشود که دختران خودکشی کنند و یا به افسردهگی دچار شوند. زنان با ازدواج اجباری چندان میلی به زندهگی نمیداشته باشند و سبب میشود خانوادههایشان همیشه در جنجال بمانند و اساس خانواده به تلخی گذاشته شود. همچنان این باعث میشود کودکان خانواده عقدهای به بار بیایند.»
پایان زندهگی و داستان عاشقانه فریده و جهش نمونهای از خشونتهای خانوادهگی است که جان زنان را میگیرد و شادی خروشان را برای همیشه به غم بدل میکند. اکنون ممکن مانند این دو عاشق بهخونخفته جوانان زیادی در افغانستان باشند که به دلیل ترس از وحشت حاکم در خانواده و رفتار خشن اعضای خانوادههایشان از تشکیل زندهگی مشترک به میل خودشان، دور مانده باشند.