به یاد دوست قدیمیام رهنورد زریاب
کتابت و نوشتن، در سرزمینهای ما، همیشه ودیعهای گرانسنگ بوده است. دیار ما، دیار کاتبان است و هرچه به آن مینگریم اسفار کاتبان در پیش روی ما است. اکنون که در سوگ یكی از این كاتبان گرانسنگ این حوزه بزرگ تمدنی نشستهایم، اجازه دهید، چند جملهای را به احترام این یار دیرین، رهنورد زریاب، درباره نوشتن و تغییرکردن در مسیر نوشتن، خطاب به جوانان بااستعداد کابلی بگویم.
به عقیده من؛ کافکا درست گفته بود که «نوشتن، بیرون جهیدن از صف مردهگان است». میدانید او همواره در هر بار نوشتن، یکبار زندهتر میشد و جان دوباره مییافت. چرا که هربار نوشتن، مستلزم بارها خواندن است و بارها خواندن کتاب و رساله، نتیجهای که با خود دارد این است: من آماده دانستنم، آماده روشنایی و تغییر.
مطالعه زندهگی بزرگان عرصه علم و فرهنگ به ما نشان میدهد که آنها چگونه خود را در معرض این شکوفایی و البته خودشکوفایی قرار دادهاند. نوشتن برای هیچکس از ابتدا آسان نبوده است، چرا که دستبردن به قلم، مهارتی است که هزاران بار تکرار و تجربه نیاز دارد. بیهوده نیست که از استعارههایی همچون «دود چراغ خوردن» و «استخوان سوزاندن» برای توصیف افرادی که اهل کتابت بودهاند، در طول تاریخ استفاده شده است.
بسیار سادهاندیشانه است که فکر کنیم نوشتن، کاری سهل است؛ اما در عین حال از آنسو این باور هم که فکر کنیم تنها عدهای خاص میتوانند دست به نوشتن بزنند نیز، باور نادرست است. نوشتن، پیش از آنکه مربوط به استعداد افراد باشد، به آموختن مهارتها و ممارست در انجام آن ارتباط دارد. و اینجا همانجایی است که عمدتاً مردم ما دچار غلط فهمی میشوند و با بهانههایی همچون نداشتن استعداد، شانه از برداشتن بارِ نوشتن در زندهگی خالی میکنند. بسیاری از دانشجویان ما هنوز توانایی نوشتن کوچکترین جملات ساده را ندارند و به محض اینکه در موقعیتی قرار میگیرند که باید چند جمله خطاب به کسی یا درباره چیزی بنویسند، گویی روح از کالبد آنها پرواز کرده باشد، چنان هراس به خود میگیرند که دل سنگ برایشان بسوزد.
جهان آینده ما، جهان روابط علمی است. هر زبان و البته هر فرهنگی که نتواند با دیگر زبانها و فرهنگها به گفتگو درآید، خواه، ناخواه دچار اضمحلال خواهد شد. بهترین راه برای ارتباط و گفتوگوی علمی، همانا نوشتن و تولید متون علمی و فرهنگی است. از همین روی است که تک تک شما باید از خود بپرسید که در کجای این رابطه ایستادهاید؟ آیا میتوانید ما را با آینده پیوند بزنید یا نه؟ ما و نسل ما با کمترین امکانات، تلاش خود را کردیم که برای نسل شما یادگاریهایی هرچند اندک، برجای بگذاریم، اکنون نگاهها به شما است. ما بر درگاه تاریخ ایستادهایم تا ببینیم با چه تعهدی این رسالت را بر دوش میگیرید. تا چشم برهم بزنید، باید نوبت را به نسل بعدی بدهید.