صلح برای رسیدن به چی؟

دور دهم سفرهای آقای خلیل‌زاد با هدف ادامه مذاکرات با طالبان آغاز شده است. رییس جمهور و وزارت خارجه امریکا از پیش‌رفت‌ها ابراز خوش‌بینی کرده‌اند. ایالات متحده اراده جدی برای توافق با طالبان دارد؛ توافقی که برای ترمپ دست‌آورد بزرگی است تا آن را به رای‌دهنده‌گان امریکایی بفروشد و در مقابل آرای قسمتی از شهروندان امریکایی را به نفع خویش به صندوق‌ها هدایت کند؛ توافقی که بزرگ‌ترین دغدغه‌اش تهدید نشدن مواضع و منافع امریکایی‌ها از خاک افغانستان است؛ همان توافقی که گویا قصد دارد به گروه تروریستی نامشروع و جنگ‌طلب طالبان، مشروعیت حضور اجتماعی و مشارکت سیاسی بدهد. مذاکراتی که امیدواری و خوشایندی‌اش برای آقای خلیل‌زاد است، چرا که می‌تواند به واسطه این دست‌آورد جایگاه بهتری در چیدمان سیاست خارجی ایالات متحده پیدا کند. اما سهم مردم افغانستان از این مذاکرات چه خواهد بود؟ ما مردم افغانستان که صدمه‌دیده‌گان اصلی جنگ، انتحار و وحشت بوده‌ایم، از برآیند این مذاکرات قرار است چه به دست آوریم؟ آیا حقیقتاً افغانستان پسا‌صلح با طالبان، کشوری عاری از جنگ و کشتار و صاحب امنیت سراسری خواهد بود؟ ما واقعاً برای چه صلح می‌کنیم؟ آیا طالب تنها گروه تروریستی موجود است؟ اگر نه، تکلیف گروه‌های دیگری که مطابق مبانی جهادیسم جهانی در خاک افغانستان می‌جنگند، چه خواهد شد؟ با تهدیدی که از جانب داعش، القاعده و سایر گروه‌های هراس‌افکن تروریستی متوجه این جغرافیا و مردمانش است، چه کنیم؟ آیا ضمانت عملی ‌و معتبر وجود دارد که طالبان پس از صلح دست از کشتار مردم بردارند و با سایر گروه‌های تروریستی نیز هم‌نوایی نداشته باشند؟

در چند ماه گذشته حداقل چهار حمله تروریستی به وقوع پیوست که هیچ گروهی مسوولیت آن را نپذیرفت. آخرین مورد حمله به دفتر روند سبز مربوط به امرالله صالح، چهره شناخته‌شده ضد طالبانی و مخالف سیاست‌های طالب‌پرور پاکستان بود. پس از آن حمله مرگ‌بار بر یک مراسم عروسی در هوتل شهر دبی در کابل اجرا شد که داعش با افتخار مسوولیت آن را پذیرفت، با این توجیه که شیعیان افغانستان برای داعش مباح‌الدم هستند و باید از بین بروند! سوال این است که آقای خلیل‌زاد و همکارانش چه مکانیزمی روی دست دارند که این همه باعث خوشحالی و امیدواری است، در حالی که بعد از توافق صلح هم این سناریو می‌تواند ادامه داشته باشد.

حرف اساسی این است که توافقات دو‌جانبه ایالات متحده با طالبان نوید چندانی برای ختم جنگ در افغانستان به دنبال نخواهد داشت؛ با وصف موجودیت گروه‌های تروریستی دیگری هم‌چون القاعده، خلافت اسلامی-داعش، حرکت اسلامی ازبیکستان، جنبش اسلامی ترکستان شرقی و چندین نام دیگر که شاید تعدادشان به بیست گروه برسد. چگونه می‌توان به بازمانده‌گان جنگ افغانستان نوید صلح و آرامش داد وقتی جنگ و کشتار با یک نام دیگر مانند داعش نه تنها می‌تواند ادامه داشته باشد، که حتا اوضاع امنیتی کشور نسبت به آن‌چه فعلاً است هم می‌تواند آشفته‌تر شود. پس ایالات متحده و همکاران جهانی‌اش برای چه این همه سال در افغانستان حضور داشتند؟ مگر نه این‌که امریکا با شعار مبارزه با تروریسم و تقویت نظام جمهوری و توان‌مندی زنان، حضور خود در افغانستان را برای جهان توجیه کرد؟ اگر روایت حضور ایالات متحده این بود، امروز با توجه به کدام دست‌آورد در حوزه نابودی تروریسم افغانستان را ترک خواهد کرد؟ آیا ایالات متحده خود پذیرفته است که در مبارزه با تروریسم شکست خورده و در حال حاضر تنها به دنبال یک خروج نسبتاً آبرومندانه است تا در مقابل رأی‌دهنده‌گان امریکایی کم نیاورد؟ خروجی که برای طالب دست‌آورد بزرگی است، به دلیل این‌که جنایات و کشتار تمام این سال‌ها را با توجیه جهاد فی سبیل‌الله در برابر اشغال کشور توسط خارجی‌ها حداقل برای خودشان و حامیان روایت‌شان توجیه خواهد کرد و نیز در پایان این خروج غرور پیروزمندانه‌ای نصیب طالبان خواهد شد، چون توانسته‌اند به «اشغال خارجیان» پایان دهند. با این وصف سهم ایالات متحده و طالبان از این توافق مشخص است، اما آن‌چه هنوز مجهول و مبهم است، سهم مردم افغانستان به عنوان حقیقی‌ترین مالکان صلح و اصلی‌ترین صدمه‌دیده‌گان و قربانیان جنگ است.

البته  تصور این‌که مردم آرام خواهند نشست و هر آن‌چه طالب برای‌شان دیکته کنند را خواهند پذیرفت، رؤیایی است که محقق شدنش با وجود نسل پسا‌طالبان، بعید و غیر‌ممکن است. سرانجام کار، طالبان باید با همین نظام و همین ملت به توافق برسند و راهی جز این نخواهند داشت. معنای توافق، به هیچ عنوان تحمیل خواست‌های تحجرگرایانه و غیرمنطقی طالبانی در عصر کنونی نخواهد بود.

رویینا شهابی

دکمه بازگشت به بالا