نصاب معارف طالبان چگونه به نظر می‌رسد؟

تصاویر موجودات زنده، حقوق بشر، مخترعان خارجی و انتخابات برداشته می‌شود. نفرت‌پراکنی علیه کشورهای غربی و سایر دیدگاه‌های اصلی طالبان در نصاب‌ معارف جای‌گزین می‌شود.

نویسنده: لاورین آتس
منبع: The Diplomat

تصمیم ایالات متحده برای خروج از افغانستان به روشی که سال گذشته انجام شد، پیامدهای وحشتناکی داشته است. مهم‌ترین آن‌ها ممکن است تغییرات اساسی در نظام آموزشی افغانستان توسط طالبان باشد.

روزنامه ۸صبح افغانستان نسخه‌ای از اصلاحات پیشنهادی طالبان در برنامه درسی مکاتب این کشور را به نشر رسانده است. ترجمه فارسی این‌گونه آغاز می‌شود: «نصاب درسی کنونی تحت مدیریت دولت دست‌نشانده کابل ساخته شده و توسط کشورهای یهودی و تکفیری تمویل شده است.» از لحن سند (لحنی که با توطیه، پارانویا/بدبینی و حالت تهاجمی و خالی از هر گونه آداب تعلیم و تربیت است) طرح پیشنهادی برنامه درسی را می‌شود درک کرد.

گزارش ۱۷ دسامبر ۸صبح خلاصه‌ای مفصل از این سند را ارایه می‌دهد که پیشنهاد حذف کل موضوعات از برنامه درسی و موارد دیگر را در بر می‌گیرد. کتاب‌های درسی از تمام تصاویر موجودات زنده پاک خواهند شد. تصاویری از دختران کوچک و افرادی که ورزش می‌کنند و همچنین تصاویر آناتومی در کتاب‌های درسی مضمون بیولوژی مورد توجه ویژه است. همچنین هر گونه اشاره‌ مثبت به دموکراسی، تشویق صلح، حقوق زنان، آموزش و حقوق بشر ممنوع خواهد بود؛ سازمان ملل متحد براساس این گزارش یک «سازمان شیطانی» ذکر شده، موسیقی، تلویزیون، مهمانی‌ها و جشن‌ها از جمله تولد ممنوع، شخصیت‌های غیرمسلمان، دانشمندان یا مخترعان (مانند توماس ادیسون به‌عنوان نمونه برجسته شده است) تقبیح است. ذکر ماین‌ها و خطرات آن‌ها (به دلیل ارتباط آن‌ها با طالبان) ممنوع است. رادیو، رسانه‌ استعمار است. مدیریت جمعیت و اشاراتی به انتخابات، از موضوعاتی است که ذکرش رفته است.

حتا شخصیت‌های تاریخی و ادبی افغانستان که طالبان آن‌ها را قبول ندارند، مانند شاعران مشهور و شخصیت‌های ملی شیعه، از برنامه درسی حذف خواهند شد. سنت‌های فرهنگی باستانی و مورد احترام افغانستان، از رقص اتن و جشن نوروز گرفته تا آلات موسیقی بومی و لباس‌های سنتی رنگارنگ زنان، باید از کتاب‌های درسی حذف شوند. روایات دیگری را می‌توان ذکر کرد، اما فقط برای توضیح علت شرم‌آور بودن آن‌ها. به‌عنوان مثال، معلمان باید بر «زشتی» بودای غول‌پیکر بامیان تأکید کنند و نابودی چنین بت‌هایی توسط طالبان را جشن بگیرند. «عقاید غیراسلامی» مانند «عشق به همه انسان‌ها» باید حذف شود.

جایی برای حدس و گمان باقی نمی‌ماند، زیرا اهداف آن‌ها به‌وضوح مشخص شده است. اعضای کمیته بازنگری طالبان می‌گویند که هدف از برنامه درسی «حفظ و گسترش منافع ایدیولوژیک طالبان» است و در ارزیابی ۸صبح، «طالبان به دنبال پرورش ایدیولوژی در تضاد با سایر ادیان و فرهنگ‌ها هستند.» به قول ۸صبح، کمیته طالبان توصیه می‌کند که «بذر نفرت علیه کشورهای غربی باید در ذهن دانش‌آموزان کاشته شود.»

برنامه درسی بر «تبلیغ روایت طالبان از تاریخ، تمرکز بر جهان اسلام و نادیده گرفتن جهان غیراسلامی» تمرکز خواهد داشت و ترویج جهاد، بیان توجیهی برای استفاده از خشونت برای پیش‌برد اهداف طالبان و تشویق کودکان به جنگ را در اولویت قرار خواهد داد. کتب درسی باید احکام شرعی کشتار در جنگ، از جمله کشتن موجه سایر مسلمانان برای اهداف معین، قصاص، سنگ‌سار و قطع عضو را توضیح دهند و تشریح کنند که ازدواج کودکان با رضایت پدر قابل قبول است. فقر، بلایای طبیعی و چالش‌های زنده‌گی را باید به‌عنوان «عذاب الهی» تبیین کرد. البته که «به طلاب باید ثواب پرورش اسب در دوران جهاد را آموخت.»

در حالی که سابقه طولانی‌ای از دستکاری حاکمان در برنامه‌های درسی مکاتب برای حمایت از اهداف ایدیولوژیک وجود دارد، برنامه‌های طالبان نمایانگر چیزی است که ممکن است رادیکال‌ترین و نتیجه‌بخش‌ترین نمونه‌ای باشد که جهان تاکنون به خود دیده است.

همه چیز قابل پیش‌بینی بود. در واقع، تجدید نظر طالبان در برنامه درسی و سند اصلی پشتو، به سال ۲۰۲۰ باز می‌گردد، به زمان امضای توافق‌نامه دوحه با ایالات متحده، بیش از یک‌سال‌و‌نیم قبل از این‌که طالبان بر افغانستان مسلط شوند. واضح است که برنامه درسی اولویت بالایی در دستور کار آن‌ها بوده و است.

این اقدام قابل پیش‌بینی بود، زیرا این اولین اقدام طالبان در اداره یک سیستم آموزشی نیست. در حکومت قبلی خود، طالبان سیستم آموزشی افغانستان را به شبکه‌ای از مدارسِ بد‌مدیریت، تبدیل کرد. موضوعات سکولار مانند علم و تاریخ حذف شدند، دختران از تحصیل محروم شدند، ملاها جای‌گزین معلمان آموزش‌دیده شدند، تنبیه بدنی بخشی از الزامات مدرسه بود و آزار جنسی شایع بود. مدرسه مکانی شد که بدن و ذهن کودکان در معرض خطر بود. همان‌طور که یک زن افغان در سال ۲۰۰۰ گفت: «آن‌ها ما را به مکتب راه نمی‌دهند، زیرا می‌خواهند ما مانند آن‌ها بی‌سواد باشیم.» برای پسرانی که می‌توانستند به مکتب بروند، هدف این بود که آن‌ها را به‌شکل طالبان درآورد.

دولت‌های کشورهایی که تا همین اواخر در افغانستان حضور داشتند و ظاهراً به دموکراسی و حقوق زنان در آن‌جا متعهد بودند، باید متوجه خطر حادی باشند که پس از اعمال تغییرات طالبان در برنامه درسی و کودکانی که آن سیستم مکتب را تجربه می‌کنند، ایجاد می‌شود. خطراتی هم در بعد امنیتی وجود دارد (سیستم مدرسه‌ای که نقش مهمی در تبلیغ یک ایدیولوژی خشونت‌آمیز و خطرناک دارد) و هم در بعد بشردوستانه، توسعه و حقوق بشر را نباید نادیده گرفت.

این سیستم آموزشی شهروندانی با دانش و مهارت برای داشتن معیشت مناسب در قرن بیست‌و‌یکم تولید نخواهد کرد. افرادی را تربیت نخواهد کرد که بتوانند افغانستان را به جامعه اقتصادی مدرن تبدیل کنند. در عوض، تغییرات درسی طالبان باعث می‌شود که دانش‌آموزان افغانستان در دنیای مدرن شکست بخورند. دیپلم لیسه از یک مکتب دولتی افغانستان، بی‌ارزش خواهد بود. این یک ننگ در بازار جهانی خواهد بود. شاید مهم‌تر از همه، سیستم آموزشی‌ای که طالبان تدوین می‌کنند، آسیبی عمیق به میلیون‌ها کودک وارد کند که حق اولیه انسانی آن‌ها برای دسترسی به آموزش مناسب و در نتیجه داشتن فرصت‌های زنده‌گی بهتر را نقض می‌کند.

سیاسی کردن سیستم مکاتب دولتی به‌گونه‌ای که اساساً به شاخه‌ای از جناح مبارز طالبان تبدیل شود و جوانانی که با ایدیولوژی منحصر به فرد ضدبشری جهت خون‌ریزی برای طالبان بزرگ شوند، بی‌رحمانه است. آثار این فاجعه همانند یک قتل‌عام یا یک نسل‌کشی، قابل مشاهده نیست؛ اما عواقب آن ممکن است به همان اندازه زشت باشد و تأثیرات آن نه‌تنها برای افغانستان، بلکه برای جهان بسیار شدید و گسترده خواهد بود. جهان قدرت سیستم‌های آموزشی برای پرورش تروریسم و ایدیولوژی‌های خشونت‌آمیز را در زمانی که در دست افراد اشتباه است، دست‌کم گرفته است؛ و طالبان همان افراد اشتباه‌اند.

بنابراین، چه کاری می‌توان انجام داد؟

حضور سازمان ملل متحد در افغانستان، مانع پیش‌برد برنامه‌های طالبان برای اجرای برنامه درسی طالبان در کل سیستم مدارس دولتی نشده است. تمام بیانیه‌های محکومیت دولت‌های دموکراتیک در سراسر جهان در واکنش به ممنوعیت تحصیل دختران، بر تصمیم طالبان برای کشاندن کشورشان به عصر تاریک با محروم کردن دختران و زنان از تحصیل، تأثیری نداشته است. طالبان علاقه‌ای به گوش دادن به توصیه‌های کسی ندارند و به خط‌و‌نشان کشیدن در عرصه بین‌المللی اهمیتی نمی‌دهند. بنابراین جامعه بین‌المللی در مواجهه با این بحران قریب‌الوقوع، چه کاری می‌تواند انجام دهد؟

آن‌ها می‌توانند طالبان را به‌طور کامل دور بزنند و اطمینان حاصل کنند که کودکان و جوانان افغان می‌توانند به آموزش واقعی دسترسی داشته باشند. این را می‌توان از راه‌های مختلفی انجام داد.

یکی حمایت از افغان‌هایی است که افغانستان را به منظور دسترسی به آموزش ترک می‌کنند. تضمین دسترسی به پناهگاه امن (یک حق به خودی خود) و تسهیل فرار از افغانستان زیر سیطره طالبان، یکی از راه‌هایی است که دولت‌ها اکنون می‌توانند از حق آموزش نیز حمایت کنند.

راه دیگر، تأمین مالی و مقیاس‌بندی سیستم‌های آموزشی مستقل و جای‌گزین است، از جمله برخی از مکاتب مجازی متعددی که از آگست ۲۰۲۱ و ممنوعیت تحصیل دختران ایجاد شده‌اند. این مکاتب برای ارتقای کیفیت و دست‌یابی به دانش‌آموزان بیشتر نیاز به حمایت دارند. دولت‌های کمک‌کننده همچنین می‌توانند از مکاتب خارجی‌ای که دانش‌آموزان افغان را از راه دور ثبت نام می‌کنند، با کمک مالی و سایر هزینه‌ها برای سهولت حضور دانش‌آموزان در افغانستان حمایت کنند. این امر به دانش‌آموزان افغان امکان می‌دهد تا به آموزش دسترسی داشته باشند و از یک مؤسسه آموزشی معتبر خارج از کشور خود گواهی کسب کنند، به‌طوری که از فرصت‌هایی مانند دسترسی به مؤسسات معتبر تحصیلات عالی یا مشاغلی که نیاز به شهادت‌نامه لیسه از یک کشور معتبر است، محروم نشوند.

علاوه بر این، دولت‌هایی که علاقه‌مند مقابله با جنایت وحشتناکی‌اند که طالبان بر کودکان و جوانان افغانستان روا می‌دارند، می‌توانند برای دسترسی به آموزش برای افراد آواره سرمایه‌گذاری کنند. در حال حاضر افغان‌ها بعد از سوری‌ها دومین جمعیت بزرگ آواره‌گان را تشکیل می‌دهند، اگرچه شمارش دقیق آن‌ها در حال حاضر مشخص نیست؛ زیرا افغان‌ها سریع‌تر از آمار رسمی خارج می‌شوند. آن‌چه واضح است، این است که میلیون‌ها افغان به این نتیجه رسیده‌اند که زنده‌گی تحت سیطره طالبان اصلاً زنده‌گی نیست.

بسیاری از آن‌ها در شرایط ناپایداری به سر می‌برند که در آن راه حل‌های پایدار برای اسکان مجدد ندارند و در کشورهای به اصطلاح ثالث منتظر‌ند. در آن‌جا، دسترسی به آموزش چالش‌برانگیز است یا به‌عنوان یک اولویت دیده نمی‌شود. سرمایه‌گذاری در بخش آموزش این افغان‌ها، نسبتاً آسان است. نیازی به کار با طالبان یا اطراف آن نیست و سود آن می‌تواند قابل توجه باشد. پناهنده‌گانی که می‌توانند به آموزش دسترسی داشته باشند، انجنیر، پزشک، معلم و رهبر جوامع خود می‌شوند و ممکن است در نهایت یکی از مهم‌ترین سرمایه‌ها در افغانستان آینده پس از طالبان باشند.

بهترین راه برای جلوگیری از جنایات حقوق بشری که اکنون میلیون‌ها کودک افغان را تهدید می‌کند و خطرات امنیتی ناشی از تبدیل شدن مکاتب افغانستان به کمپ‌های آموزشی طالبان، این است که در وهله اول هرگز میانجی‌ای برای رسیدن طالبان به قدرت نشوند که برای آن خیلی دیر است.

اگر دولت‌هایی که در وضعیت سیاسی کنونی افغانستان سهیم‌اند (ایالات متحده و کشورهای ایتلاف که بخشی از آیساف بودند) هنوز ذره‌ای تعهد به ارزش‌هایی دارند که زمانی با صدای بلند در افغانستان تبلیغ می‌کردند، مانند حق آموزش، آن‌ها باید تمام تلاش خود را جهت یافتن جای‌گزینی برای دسترسی هرچه بیشتر کودکان افغان به آموزش واقعی و محافظت از آن‌ها در برابر آسیب‌های آموزش طالبان به کار گیرند. همان‌طور که نیروهای شرور می‌توانند آموزش را برای ایجاد نفرت و خشونت دستکاری کنند، آموزش نیز می‌تواند برای ایجاد صلح دستکاری شود.

دکمه بازگشت به بالا