برای مقابله با خشونت‌گرایی به نام دین چه کار کنیم؟

مهران موحد

سید جمال‌الدین افغانی، مصلح نامدار اجتماعی، کتابی به زبان عربی نوشته تحت عنوان «تتمه البیان فی تاریخ الافغان». او در این کتاب، از اوضاع سیاسی، دینی، فرهنگی و اجتماعی ساکنان افغانستان به تفصیل سخن زده است. تمرکز اصلی وی در این کتاب بر شرح تاریخ و اوضاع کنونی پشتون‌ها در این کشور است و در خصوص دیگر اقوام به صورت گذرا نوشته است. یکی از بخش‌های جالب این کتاب، آن بخشی است که از فرهنگ دینی مردم افغانستان سخن به میان می‌آورد. او گاهی با لحنی که در آن شگفت‌زده‌گی دیده می‌شود، از سنت‌ها و عنعنات مردمان این سرزمین حرف می‌زند. خواندن این کتاب برای افرادی که قصد دارند از اوضاع افغانستان در بیش‌تر از صد سال پیش آگاه شوند، سودمند و راه‌گشا است؛ چون شخصی آن را به رشته تحریر در‌آورده که از نگاهی ثاقب برخوردار و از نزدیک گواه اوضاع و تحولات بوده است. سید جمال‌الدین افغانی در جایی از این کتاب و در مقام بیان عقاید و عادت‌های دینی افغان‌ها می‌نویسد: «هر فرد افغان گمان می‌کند بهترین انسان‌ها است؛ چون افغان است. نیز هر افغان تصور می‌کند که ایمان کامل و اسلام بی‌پیرایه جز در دو قوم افغان و عرب یافت نمی‌شود.»

گمان می‌کنم این از خود‌‌راضی بودن و حق و حقیقت را در انحصار خود دانستن و دیگران را از آن محروم دانستن، هنوز هم در میان افغان‌ها، عمومیت و رواج دارد و تا هنوز هم تغییر ژرفی در این زمینه به وجود نیامده است. فرقی هم نمی‌کند که کلمه افغان را که سید جمال به کار گرفته به معنای پشتون ترجمه کنیم و یا آن را به همه اقوام افغانستان تعمیم دهیم؛ هرچند به نظر می‌آید که مراد سید جمال از کلمه «افغان» همان «قوم پشتون» است. این دیدگاه هنوز هم در میان مردم این آب و خاک رایج و راسخ است که مسلمانی همان چیزی است که از گذشته به ما رسیده که طبعاً محصول انحطاط و عقب‌مانده‌گی مزمن جامعه است و هر آن‌چه خلاف آن است انحراف از اصول دین است. آن عده اشخاص یا نهادهایی هم که می‌خواهند در این جامعه نفوذ و رخنه کنند، کوشش می‌کنند خود را دست‌کم در ظاهر شبیه و همرنگ مردم بسازند و به این طریق بتوانند از عواطف مردم به نفع خود استفاده کنند.

جامعه افغانستان اقوام، زبان‌ها و مذاهب مختلف را در خود جای داده و بهره‌مند از تنوع از هر لحاظ است و بنا‌بر‌این، انتظار برده می‌شود که در برداشت‌های دینی این گروه‌های قومی، زبانی و مذهبی اختلاف‌ها و تفاوت‌هایی وجود داشته باشد. با این‌ همه، زمانی که به عمق مسأله نگاه می‌کنیم، دگرسانی‌های جدی در میان برداشت‌های متفاوت دینی احساس نمی‌شود و همه آن‌ها به انسان و جهان مثل هم نگاه می‌کنند. قشری‌گرایی، تکیه بر ظواهر دینی و مناسک‌گرایی در غالب این قرائت‌ها به خوبی به چشم می‌خورد. به همین علت، تظاهر به دین‌داری و ریاکاری دینی در این جامعه بیشتر از هر جامعه دیگری به چشم می‌خورد. متدینان متظاهر بدون این‌که به باطن و عمق آموزه‌های دین کاری داشته باشند، می‌کوشند از دین استفاده ابزاری کنند.

زمانی که شخص یا گروهی گمان کند که مالک حقیقت است و دیگران از آن بهره‌ای ندارند، طبعاً در تعاملش با دیگران با توجه به این اصل برخورد می‌کند و همین امر عامل خشونت‌گرایی و نفی دیگران می‌شود. کارل پوپر به این عقیده است که میان اعتقاد به پیدایی و قابل دسترس بودن حقیقت با تعصب‌ورزی رابطه وثیق وجود دارد. زمانی که شما تصور کنید حقیقت اظهر من الشمس است، در آن صورت کسی را که آن را منکر شود می‌توانید متهم به انواع رذایل کنید و حتا ممکن است با او بجنگید.

راه‌کارهای متعددی را می‌توان برای مقابله با پدیده انحصار‌طلبی و دگم‌اندیشی دینی پیشنهاد داد. یکی از اقدام‌هایی که در درازمدت می‌تواند جلو رشد بیشتر خشونت‌گرایی و جزم‌اندیشی را در جامعه بگیرد، آموزش آموزه‌های مذاهب و ادیان مختلف در مکتب‌ها و دانشگاه‌ها است. باید برای همه مکاتب و دانشکده‌ها مضامینی در نظر گرفته شود که در آن‌ها با سعه صدر و همدلی و بدون ترس و هراس، از آیین‌ها و مذاهب زنده و مرده دنیا بحث صورت گیرد و گزارشی منصفانه از باورهای آن‌ها ارایه داده شود. این‌که ما تصور کنیم مطالعه ادیان و مذاهب دیگر ممکن است موجب انحراف جامعه شود، بیانگر ضعف اعتماد به نفس ما است و نشان می‌دهد که منطق ما ضعیف و پایه باورهای ما سست و بی‌بنیه است.

یکی از کارهای مهم دیگری که باید انجام شود تا ایده انحصارگرایی دینی و مذهبی از سطح جامعه برچیده شود، تبلیغ این نکته است که قرآن و سایر متون دینی قابل تأویل و تفسیرند و در همین چارچوب است که می‌توان اختلاف مسلمانان در طول تاریخ را فهم کرد و تنوع و تعدد در برداشت‌ها را به رسمیت شناخت. هر شخصی که از بُن دندان به تأویل‌پذیری قرآن یا سنت معتقد شود، امکان ندارد که نسبت به برداشت‌های گوناگون از متون دینی ذهنش گشوده نباشد و در برابر آن‌ها موضع خصمانه بگیرد و بکوشد آن‌ها را از رده خارج کند.

گرایش‌ها و نحله‌هایی در میان مسلمانان، چه در گذشته و چه اکنون، حضور داشته و دارند که به تکفیر اهل قبله (مسلمانان) دست می‌زنند یا بخشی از مسلمانان را متهم به بدعت‌گذاری در دین می‌کنند. باید بنیادهای کلامی و اصولی‌ای را که تکفیری‌ها ایده‌های خود را بر آن سوار کرده‌اند مورد نقد موشکافانه قرار داد تا زمینه این‌که هر کس مدعی شود «اسلام راستین» را فقط او در اختیار و انحصار دارد از میان برداشته شود. خوش‌بختانه در تاریخ اسلام، شخصیت‌هایی شبیه امام ابوحنیفه حضور دارند که با تکفیرگرایی به مقابله پرداخته‌اند و بر مدارا و نرمش علیه مخالفان فکری تأکید ورزیده‌اند.

نقش و عملکرد دولت‌ها نیز در این زمینه از اهمیت بالا برخوردار است. دولت‌ها باید مفهوم شهروندی را نهادینه کنند و در تعامل با مردم، تأمین مساوات در امتیازات و فرصت‌های شغلی را ملاک قرار دهند و از مذهب و آیین خاصی علیه آیین‌ها و مذاهب دیگر استفاده نکنند. در این راستا، شایسته است در تعریف هویت ملی عنصر کیش و مذهب را دخالت ندهند و با پیروان همه ادیان و مذاهب، علی‌السویه و براساس حقوق شهروندی، رفتار کنند. برخورد دوگانه با پیروان مذاهب یا ادیان گوناگون، نفرت و فاصله میان افراد یک ملت را افزایش می‌دهد و به شقاق و کشمکش دامن می‌زند.

جامعه ما بیش از هر جامعه دیگری در روی کره زمین، از خشونت‌ و به ویژه خشونتی که به نام دین صورت گرفته، آسیب دیده است. از این‌رو، عقلای قوم باید همه راه‌های ممکن را بپیمایند تا برای خشونت و مخصوصاً خشونت دینی نقطه پایان بگذارند. چهل سال تباهی و آشوب، به قدر کفایت برای همه ما تجربه‌های تلخی را تحمیل کرده که فراموش‌نشدنی است. راه‌کارهای متعددی وجود دارد تا از تداوم این تجربه‌های تلخ و خونین جلوگیری کند. به کار بستن هر یک این راه‌کارها می‌تواند ما را یک گام به هدف نزدیک‌تر کند.

دکمه بازگشت به بالا