عبدالله از کدام عدالت و وطن سخن می‌گوید؟

داکتر عبدالله عبدالله، رییس شورای عالی مصالحه ملی پیشین، پس از  یک‌ونیم ماه از هند به افغانستان برگشته است. او در میدان هوایی کابل از سوی افراد طالبان و فضل‌هادی مسلم‌یار، رییس مجلس سنای پیشین، پذیرایی شد. آقای عبدالله ابراز امیدواری کرد که همه مردم به وطن برگردند و در عدالت و آرامی به سر ببرند. در حالی که او از وضعیت وطن و مردم به‌خوبی آگاهی دارد و می‌داند که مردم چه رنج و سختی‌های طاقت‌فرسایی را بر دوش می‌کشند و در مدت ده ماه گذشته دچار چه مصیبت‌های هولناک و تکان‌دهنده‌ای شده‌اند. در پنجشیر، اندراب و ورسج دهقانان و کهن‌سالان سر بریده شده‌اند و همه‌روزه تیرباران می‌شوند. مردم فرزندان خود را از شدت گرسنه‌گی و فقر در بازارها به فروش می‌رسانند. صدها تن از نیروهای پیشین امنیتی کشته و شکنجه شده‌اند. فساد اداری افزایش یافته است و اقتصاد کشور در اوج بحران قرار دارد. نهادهای دولتی لغو و کارمندان آن‌ها به قافله بیکاران افزود شده‌اند. بساط فقر در کل کشور سیطره افگنده است. زنان از سپهر عمومی حذف شده‌اند. دروازه نهادهای آموزشی به روی دختران مسدود شده است. بازجویی بدنی و عقیدتی همه‌روزه صدها جوان را به سلاخی‌گاه‌ها و شکنجه‌گاه‌های طالبان می‌برد. رسانه‌ها در زیر تیغ سانسور جان می‌دهند. فضای عمومی را یأس و ناامیدی فرا گرفته است و هیچ‌کسی در هیچ جایی مصون نیست. در چنین وضعیتی، عبدالله به‌گونه‌ای از برگشت به وطن سخن می‌زند تو گویی وطن گل‌وگلزار است. آیا عبدالله نمی‌داند که وطن یک مشت خاک نیست، بلکه جایی است که در آن‌ انسان‌ها حس مالکیت و تعلق داشته باشند، حقوق شهروندی و آزادی‌های مدنی به رسمیت شناخته شود، با همه به‌صورت یک‌سان رفتار صورت بگیرد و تبعیض و برخورد قومی وجود نداشته باشد؟ آیا در نظام طالبانی چنین تعریفی از وطن وجود دارد؟ مسلماً که در تفکر طالبانیسم، وطن فقط مشتی خاک و اطاعت بی‌چون‌و‌چرا از چند چماق‌به‌دست است‌. به رغم وضعیت نابه‌سامان و آشفته کنونی، برخورد طالبان با مردم و زنان را عدالت الاهی می‌دانند و مخالفان خود را واجب‌القتل می‌خوانند. اگر طالبان به وطن به‌عنوان مهم‌ترین عامل حس مالکیت همه شهروندان می‌نگریستند، در طول حاکمیت‌شان یک روز دست از شکنجه، تحقیر، توهین و حذف زنان و مردان بر‌می‌داشتند و اعلام می‌کردند که همه شهروندان و نهادهای سیاسی آزادند که فعالیت کنند و در نظام مشارکت داشته باشند. برنامه‌ای برای اقتصاد و فقر‌زدایی ارایه می‌کردند. چنین امری اما در حاکمیت این گروه با تفکر تکفیریسم‌شان، هرگز تحقق‌پذیر نیست.

براساس همه مولفه‌ها و ارزش‌های مدرن، وطن جایی است که دولت بر‌بنیاد آرای مردم به وجود آمده باشد، قانون حاکمیت کند، حقوق شهروندی و عدالت اجتماعی به رسمیت شناخته شود، عرضه خدمات صورت بگیرد و مردم از هراس دولت سوراخی برای مخفی شدن نجویند. چیزی که اکنون بر افغانستان می‌گذرد، کابوس خطرناک و ویرانگری است که میلیون‌ها تن را آواره، افسرده و بی‌خانمان ساخته‌ است. همه‌روزه بی‌عدالتی و ستم بیداد می‌کند. مکتب‌ها از دانش‌آموز و استاد تهی شده است. نهادهای تعلیمی و تحصیلی ظاهراً بازند ـ به جز مکاتب دخترانه ـ اما در ماهیت فلج شده‌اند و مردم کرایه موتر از یک ایستگاه به ایستگاه دیگر را ندارند. کشور سخت‌ترین آزمون‌ تاریخش را می‌گذراند و یکی از تاریک‌ترین دوره‌های حیات خویش را سپری می‌کند. هر روز که می‌گذرد، فضا برای آزادی تنگ‌تر و زنده‌گی برای مردم دشوارتر می‌شود. از ده ماه به این سو پیوسته نخبه‌گان طیف‌های مختلف از افغانستان کوچ کرده‌اند و کشور اکنون به زندانی بزرگ تبدیل شده است.

طالبان تاکنون این‌همه ستم و بیداد را نه‌تنها نادیده گرفته‌، بلکه عین عدالت نیز خوانده‌اند. پرسشی که مطرح می‌شود، این است که آیا عبدالله عبدالله وضعیت موجود را نمی‌بیند؟ واضح است که می‌بیند و بر اوضاع اشراف دارد. ممکن برای به رسمیت شناسی طالبان و آجنداهای دیگر منطقه‌‌ای از خون این خلق گرسنه می‌گذرد تا دل‌ یار به دست آورد و خاطر حامیان خارجی خود را آزرده نسازد؛ ورنه غبار تلخ و زهرآگینی که زنده‌گی جمعی را به کابوسی وحشتناک تبدیل کرده است، دل هر سنگی را به ناله می‌آورد و هر سیاست‌مداری را برای پیکار و رهایی فراخوان می‌دهد. در واقع عبدالله با رفت‌وآمد خود تنها ساده‌سازی رفتار خشونت‌بار طالبان در قبال مخالفان سیاسی را انجام می‌دهد؛ ورنه حضور او در مدت هشت ماه، هیچ تاثیری بر سیاست طالبان برجا نگذاشت و پس از این نیز حضور او بر زنده‌گی و تامین عدالت هیچ اثری نخواهد گذاشت.

طالب به‌عنوان یک ایدیولوژی و بستر فکری، مانیفیست فکری خود را دارد و چیزی که تازه از سوی رییس دادگاه عالی آنان بیرون داده شده، به‌روشنی حکم می‌کند که نظام‌‌شان از دل کتاب و سنت آمده است و جمهوریت که براساس حقوق شهروندی و مشارکت به وجود می‌آید، حاصل تفکر سیاسی مدرن است و برای مسلمانان روا نیست‌.

حکومتی می‌تواند افغانستان را به ‌سوی عدالت هدایت و راهنمایی کند که از جنگ‌ و خون‌ریزی جلوگیری کند. نظامی که در کورسوهای تاریک استخباراتی طرح و دیزان شده و به پیروزی رسیده باشد، هرگز نمی‌تواند روحیه انعطاف و آسان‌گیری پیشه کند و از عدالت و عرضه خدمات سخن بزند. بنابراین عدالت و وطن را که عبدالله عبدالله در حال حاضر از آن سخن می‌زند، هیچ تفاوتی با عدالت و وطن طالبانی ندارد.

دکمه بازگشت به بالا