پایه مشروعیت نظامها در جهان جدید رأی و خواست مردم است و نظامی که از طریق رای مردمی روی کار آمده باشد، دارای حق مشروع برای استفاده از قوه قهریه در جهت اجرای قانون است. طالبان و گروههای بنیادگرای مشابه آنان به رأی و خواست مردم باور ندارند و اطاعت از سلطه خود را جنبه دینی میدهند. آنان برای اجبار مردم بر فرمانبری و تسلیمپذیری به آیه 59 سوره نساء استناد میکنند که گفته است: «خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را.» هدف شان از پیوند زدن این موضوع به تعالیم دینی این است که مردم در برابر امر اعتقادی و ایمانی قرار بگیرد و جایی برای چونوچرا پیدا نکند. اکثر مسلمانان عادی که تخصصی در امور دینی ندارند، در این مورد سردرگم میمانند، زیرا نه میتوانند آموزههای دینی را نادیده بگیرند و نه میتوانند به مشروعیت حاکمیت استبدادی باور داشته باشند.
آیا اطاعت از هرکسی که خود را اولوالامر نامید فریضه شرعی است؟ برای دانستن اینکه اولوالامر کیست باید دید که مفسران قرآن از آن متن دینی چه فهمیدهاند. قرطبی در تفسیر خود گفته است: «عکرمه میگوید که مراد از اولوالامر ابوبکر و عمر است؛ مجاهد میگوید مراد از آن صحابه است؛ اهل تشیع گفتهاند که علی و اهل بیت است؛ جابر گفته است که اهل قرآن منظور است؛ ابنکیسان میگوید که صاحبان خرد و رأی است.» همچنان ابنکثیر در تفسیر خود آورده است: «ابن عباس گفته است که مراد از آن افراد قابل اعتماد و دیندار است.» محمد عبده در تفسیر المنار گفته است: «آنان فرماندهان، قاضیان، دانشمندان، بزرگان سپاه و شخصیتهای متنفذیاند که مردم برای مشکلات و مسایل عمومی به ایشان مراجعه میکنند.» بنابراین، همه کسانی که در زمینهای صاحب نظر و صاحب صلاحیت استند، تصمیمهایشان در چارچوب قانون معتبر است و آنان بخشی از اولوالامر به شمار میروند. این اطاعت جنبه تعبدی ندارد و صرفاً برای ساماندهی به امور همهگانی است.
چنانکه دیده شد کلمه «اولوالامر» در اصل به معنای اهل کار است؛ یعنی کسی که به لحاظ تخصص یا به اساس مکانیسم قانونی به کاری گماشته شده و در آن زمینه صاحب صلاحیت به حساب میرود. این کلمه بسیار عام است و مصادیق بسیار زیادی دارد؛ از حاکم منتخب مردم، تا وزیر گماشتهشده از سوی وی، تا رییسان و مدیران انتخابشده از سوی وزیران، تا فرماندهان لشکر، تا نهادهای دیگری که در عرصه عمومی دارای صلاحیت و مسئولیت هستند. در واقع، این کلمه بر شخص خاصی دلالت نمیکند، بلکه معنای این آیه این است که کارها باید به اهل آن سپرده شود و در زمینهای که اهل آن تصمیم میگیرند، باید به تصمیمشان احترام گزارده شود تا زمینه برای آشفتهگی، هرجومرج و مشاجره مستمر مساعد نشود.
اگر نظامی بر مبنای رضایت مردم شکل نگرفته باشد، حتا اگر نام خود را اسلامی بگذارد مشروعیت پیدا نمیکند و اطاعت از آن واجب نیست. قرطبی نظر یکی از عالمان قدیم به نام ابن خویزمنداد را درباره حاکمان زمانش که مسلمان هم بودند و ظاهراً اولو الامر هم بودند، نقل میکند که گفته است: «نه اطاعت از حاکمان زمان ما روا است و نه همکاری و نه احترامشان.» بهتر است حکومتها به جای استفاده ابزاری از دین به خواست مردم تن بدهند و مشروعیت خود را از آن طریق حاصل کنند. فلسفه پدید آمدن نظام سیاسی و به تعبیر توماس هابز، لویاتان، مبنایی مهم برای فهم دولتداری در عصر حاضر است.