نوروز چرا پایدار است؟

یونس نگاه

سه روز مانده به نوروز، عده‌ای از هم‌وطنان بی‌آن‌که نامی از جشن بگیرند، به دامنه‌‌ها رفته سبزه لگد کردند، در هوای تازه نفس کشیدند، خسته‌گی‌های زمستان را از تن بدر کرده و با دوستان تفریح کردند. این گل‌گشتی و تفریح در سراسر افغانستان رایج است و آنانی که فرصتی و بضاعتی دارند، این روزها در غرب، شمال، مرکز، جنوب و جنوب‌شرق کشور از خانه‌ها بیرون شده به محیط‌های سبز، دشت‌ها و دامنه‌ها می‌روند. با آمدن طالبان موسیقی متاسفانه کم‌رنگ شده و دیگر به‌ندرت و تنها دور از چشم طالبان عده‌ای شاید بتوانند مثل گذشته با دایره، دمبوره، غیچک و تنبور به دامنه‌ها بروند، اما با وجود محدودیت‌ها و تبلیغات بسیار علیه تفریح، نوروز و شادی، مردم پیش از رسیدن نوروز، روزها است که عکس‌های گل‌گشتی و تفریح خود را در رسانه‌های اجتماعی شریک می‌کنند.

دشمنی با نوروز سابقه طولانی دارد. بسیار کوشیده شده این جشن مردمی را با تیغ مذهب حرام کنند و شک و تردیدهای بسیاری در دل انسان‌های مومن کاشته‌اند، اما نوروز همچنان پایدار مانده است. دیروز، جمعه، ملاهای وابسته و هم‌سو با طالبان در مساجد از غیراسلامی بودن نوروز سخن راندند و تجلیل این عید مردمی را گناه شمردند. در رسانه‌های اجتماعی برخی نمازگزاران از این رویه ملاها شکایت کرده و عده‌ای نوشته بودند که با آغاز تبلیغات ضد نوروزی، آن‌ها مسجد را ترک گفته بودند. در همان لحظاتی که ملاهای متعصب مشغول تبلیغ بودند، دامنه‌ها و دشت‌ها بسیار پرتر از برخی مساجد بودند. بسیاری از مومنان، نماز جمعه را در دشت‌ها و روی سبزه‌ها برگزار کردند. ملاها شاید با وصل کردن روایات و تبلیغات مذهبی عده‌ای را از جشن بهاری و میله نوروز بترسانند، اما بسیاری‌ وقتی می‌بینند نوروز در فهرستی از حرام‌هایی چون موسیقی، رقص، تعلیم دختران، آزادی گشت‌وگذار، حق کار، آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی پوشش، رفاه، دموکراسی و امثال آن گذاشته شده، به میله بهاری و نوروز بیشتر دل‌بسته می‌شوند.

در تقویم روز مشخصی نشانی شده و قرن‌ها است که شروع هر سال هجری خورشیدی را نوروز می‌نامند؛ اما نوروز همان‌طوری که در تفسیر ملاهای متعصب نمی‌گنجد، به آن روز قراردادی و تقویمی نیز محدود نمی‌شود. بعد از نیمه‌های ماه حوت که عطر گل و سبزه از دشت‌ها و دره‌ها به خانه‌های مردم می‌آید، ده‌ها میلیون انسان از غرب چین تا شرق اروپا با کاشتن سبزه، پختن غذاهای لذید، پوشیدن لباس نو، پای‌کوبی، پریدن از روی آتش، برگزاری محافل خانواده‌گی و محلی و رفتن به دامنه‌ها و دشت‌ها به پیش‌واز بهار می‌روند. بخش بزرگی از این جشن‌های بهاری با نام نوروز پیوند دارند. چارشنبه سوری، نوروز، میله گل سرخ، سیزده به‌در و مناسبت‌ها و جشن‌های محلی دیگری که در مدت بیش از یک‌ ماه (اواسط حوت تا نیمه‌های حمل) برگزار می‌شوند، بر گرد نام نوروز می‌چرخند.

سابقه نوروز را برخی به آیین‌های زردشتی و تعدادی به آیین‌های باستانی بسیار قدیم‌تر از زردشتی نسبت می‌دهند؛ اما در گذشته نوروز هر رابطه‌ای اگر با آیین‌های مذهبی داشته، اکنون نه مذهبی و نه ضد مذهبی است، بلکه صاف و سچه میله مردمی و جشن استقبال از نوزایی طبیعت است. از این ‌رو نوروز مشروعیتش را از دستورهای نوشته‌شده در کتاب‌ها و حکایات ملاها نمی‌گیرد، بلکه از گردش زمین و خورشید، تحویل فصل و سال، روییدن سبزه و گل، هوای پاک و شادی می‌گیرد. در محیطی که همه‌چیز با خط‌کش مذهب سنجیده شود، میل به داشتن فرصتی که در آن بتوان از چوکات‌های ذهنی تحمیل شده بر زنده‌گی رها گردید و به قاعده طبیعت تن داد، اگر افزایش نیابد، کم نمی‌شود. از همین‌ رو وقتی قمچین ملاها در سال ۲۰۰۱ از سر مردم برداشته شد، نوروز و میله‌های بهاری طبیعی و بدون هیچ‌گونه حمایت دولتی به زنده‌گی مردم برگشت. آنانی که در زمان طالبان با ترس لباس شسته پوشیده به دامنه‌ها می‌رفتند، با سقوط اداره آن گروه با شور و شوق گردهم می‌آمدند، به پارک‌ها و دامنه‌ها می‌رفتند، موسیقی می‌نواختند و پای‌کوبی می‌کردند. چند سال بعد از سقوط طالبان، میله گل سرخ چون زمان‌های پیش از جنگ، به رونق رسیده بود و هر بهار صدها هزار وطن‌دار ما از سراسر افغانستان به مراسم جهنده‌بالای سخی، میله گل‌سرخ مزار و گردش بهاری می‌رفتند. مناسبت‌های دیگری چون میله گل ارغوان، میله گل بادام، میله گل سیب و میله گل نارنج نیز رونق گرفته بود. این میله‌ها با محافل فرهنگی همراه می‌شد و شاعران، ادیبان و هنرمندان آثار خود را با علاقه‌مندان شریک می‌کردند. طالبان با هموار کردن لحاف تفسیر تاریکی که از مذهب و زنده‌گی دارند، برخی از این مناسبت‌ها را تکفیر و دیگران را از رونق انداخته‌اند. حاکمیت تکفیری زنده‌گی را بر مردم تلخ کرده و بدون شک هزینه بسیاری بر باشنده‌گان امروز وطن تحمیل کرده‌ است. نوروز فراگیرتر و ریشه‌دارتر از آن است که طالبان قادر به تخریبش شوند. اما، رنج روزهایی که مردم ما بی‌شادی و بی‌نوروز سپری می‌کنند، جبران‌ناپذیر است. نوروز و محدودیت‌های تحمیل‌شده از سوی طالبان بر تفریح و شادی، ضرورت مبارزه برای آزادی را برجسته‌تر می‌سازد.

فاصله نوروز از مذهب، به پایداری و بقایش کمک کرده است. در افغانستان نوروز جشن همه است. سنی‌ها، شیعیان و آدم‌های غیرمذهبی همه در میله گل سرخ، سبزه لگد کردن و جشن‌های بهاری شرکت می‌کنند. مواجه ساختن مذهب با نوروز، مثل مواجه کردن دین با مکتب و دانشگاه آفت گذرا است و با نورمال شدن اوضاع همان‌طوری که مردم بدون تفکیک قوم و مذهب و زبان به مکتب و دانشگاه خواهند رفت، به میله گل سرخ و جشن‌های بهاری نیز روی خواهند آورد. فراتر از سرزمین ما، نوروز اقوام و ملت‌های گوناگون را پیوند می‌دهد و چون دورانی که مرزهای سیاسی کنونی شکل نگرفته بود، از کاشغر تا قونیه و از اربیل تا سمرقند مردان و زنان بهار را خجسته می‌دارند و از رفتن سرما و کرختی زمستان شادمانی می‌کنند. زمستان سیاسی حاکم بر افغانستان نوروز ما را کم‌رنگ کرده است و تا زمانی که صاحب دولتی مسوول نشویم و به آزادی‌های لازم برای تامین رفاه و آسایش دست نیابیم، متاسفانه همچنان کم‌رنگ خواهد ماند.

دکمه بازگشت به بالا