چرا پروژهی صلح خلیلزاد شکست خورد؟

نثاراحمد فیضی غوریانی
همان گونه که گمان برده میشد و بسیاری از کارشناسان سیاسی نیز به آن اشاره کرده بودند، پروژه صلح امریکا که حالا به نام زلمی خلیلزاد نماینده ویژه آن کشور برای صلح افغانستان یاد میشود، به شکست انجامید. شکست پروژه صلح که حالا ارگ آن را به خود و حقانیت سیاستهایش نسبت میدهد، به هیچ وجه نتیجهی کارکرد ارگ و افراد خاصی در داخل حکومت افغانستان نبود. بخش قابل توجهی از ارگنشینان نه تنها با حضور طالبان در قدرت سیاسی مخالف نیستند که از سالها برای این گروه، لابیگری میکردند و انتظار داشتند که روزی، طالبان را در کنارشان در قدرت ببینند. رییس جمهور فعلی کشور با حضور طالبان در قدرت مخالف نیست بل با نوع حضور این گروه مخالفت دارد.
آقای غنی گروه طالبان را در آغاز حکومت وحدت ملی گروه سیاسی خواند و تلاشهای زیادی را به خرج داد که این گروه را در قدرت سهیم سازد. شرط آقای غنی در سهیم شدن گروههای دهشتافکن در سیاست افغانستان به رسمیت شناختن او و قدرتش است.
طالبان البته دچار اشتباه استراتژیک در برآوردهای خود شد و دلیل اصلی شکست این گروه در مذاکرات صلح زیادهخواهیهایی بود که هر روز به نحوی در بستههای پیشنهادی آن تبارز میکرد. با آنکه جزییات گفتوگوهای آقای خلیلزاد تا امروز چندان به بیرون درز نکرده، ولی از قراین و گزارشهایی که از سوی منابع مستقل نشر شده، بر میآید که طالبان خواهان امتیازهای بیشتر از آنچه که ممکن است در نتیجهی چنین گفتوگوهای به آنان برسد، توقع داشتهاند. حتا امضای سند توافقنامه به نام امارات اسلامی افغانستان امتیاز بسیار بزرگی برای این گروه بود که از حرص و طمع طالبان ناشی میشود. طالبان خلاف آنچه که برخی از همفکران این گروه گاهی در رسانههای کشور مطرح میکنند، تصور دقیق و واقعبینانهای از قدرت و نفوذ خود در جامعه ندارد. گروه طالبان فکر میکند که کشتار و ویرانگری مهمترین امتیازی است که حقانیت خواستهایش را ثابت میکند، در حالی که به هیچ صورت دهشتافکنی دال بر حقانیت یک گروه نمیتواند باشد. اگر قرار بود که کشتار و قساوت دلیل حقانیت کسی باشد، پیش از طالبان باید حقانیت کسانی که در دهه ۶۰ در افغانستان به حکومت رسیدند، ثابت میشد.
هیتلر و استالین در قرن ۲۰ در آلمان و روسیه بزرگترین جنایات هولناک ضد بشری را به نام خود رقم زدند ولی نتوانستند که بر قلبهای مردمشان حکومت کنند. ایجاد ترس، نفرت میآفریند و نفرت سبب اضمحلال گروههای تمامیتخواه و خودکامه میشود. با شکست مذاکرات صلح خلیلزاد و طالبان مشخص شد، که گروه طالبان در پی تامین صلح و امنیت در افغانستان نیست و حتا نمیخواهد که زمینه برگشت نیروهای خارجی به کشورهایشان فراهم شود. طالبان در جریان مذاکرات صلح نشان دادند که گروه تمامیتخواه و مستبد است که میخواهد از راه زور و تفنگ یکبار دیگر بر سرنوشت کشور حاکم شود.
هیتلر و استالین در قرن ۲۰ در آلمان و روسیه بزرگترین جنایات هولناک ضد بشری را به نام خود رقم زدند ولی نتوانستند بر قلبهای مردمشان حکومت کنند. ایجاد ترس، نفرت میآفریند و نفرت سبب اضمحلال گروههای تمامیتخواه و خودکامه میشود. با شکست مذاکرات صلح خلیلزاد و طالبان مشخص شد که گروه طالبان در پی تامین صلح و امنیت در افغانستان نیست و حتا نمیخواهد که زمینه برگشت نیروهای خارجی به کشورهایشان فراهم شود. طالبان در جریان مذاکرات صلح نشان داد که گروهی تمامیتخواه و مستبد است که میخواهد از راه زور و تفنگ یکبار دیگر بر سرنوشت کشور حاکم شود.
البته در جریان گفتوگوها آقای خلیلزاد نیز نتوانست آن گونه که لازم بود، کارآیی و درایتش را نشان دهد. پذیرش برخی از خواستهای طالبان اگر نگوییم که غیرقابل اجرا بود، اما به اجرا در آوردن آنها نیز کار آسانی نبود. آقای خلیلزاد بیشتر از صلاحیتهایش میخواست که در گفتوگوهای صلح نقش بازی کند و این مسأله چیزی نبود که بتواند قناعت جامعهی افغانستان را در پی داشته باشد. مردم افغانستان از آغاز این گفتوگوها در یک سال اخیر نگران پیآمدهای آن بودند و همواره صدای نارضایتی آنها از طریق رسانهها شنیده میشد. آقای خلیلزاد متأسفانه این تصور را برای طالبان به وجود آورده بود که در فکر برگشت دوباره امارت اسلامیشان باشند؛ چیزی که امروز دیگر نمیتواند پاسخگوی شرایط فعلی کشور و خواست اکثریت مردم باشد. کی آرزو دارد که به نام صلح در زیر چتر حکومتی زندهگی کند که رعب و وحشت در جامعه میآفریند و با آبرو و حیثیت مردم بازی میکند؟
طالبان حتا در زمان حکومتداریشان، موفق به تامین امنیت نشده بودند. امنیتی را که این گروه به مردم هدیه میکرد با زور شلاق، تفنگ، زندان و آبروریزی به دست میآمد. پروژه صلح آقای خلیلزاد به شکست انجامید، چون مردم افغانستان خواهان آن نبودند. شاید در تعاملات سیاسی فعلی نتوان حضور مردم را زیاد اثربخش دید، ولی منکر چنین حضوری هم نمیتوان شد. مردم افغانستان آرزو داشتند که با گفتوگوهای صلح آقای خلیلزاد روزنه امنیت و زمینه گفتوگوهای صلح بین افغانها فراهم شود، ولی دیده شد که این انتظار، انتظار بیش از حد بوده است. طالبان هنوز با تفکرات سالهای حکومتداری خود زندهگی میکنند و چنین میاندیشند که میتوان دوباره به همان نظامی برگشت که ساخته بودند. از سوی دیگر گفتوگوهای صلح آقای خلیلزاد نشان داد که رهبری طالبان آن گونه که مدعی است بر کل افراد و فرماندهان این گروه تسلط ندارد.
گزارشهای فراوانی از گوشه و کنار افغانستان وجود دارد که بسیاری از فرماندهان گروه طالبان گفتوگوهای صلح را تحریم کرده بودند و آن را به نفع خودشان نمیدانستند. عدهای از آنها به گروه داعش پیوسته بودند و عدهای نیز به صورت مستقل به جنگهایشان ادامه میدادند. در چنین وضعیتی سرنوشت گفتوگوهای صلح از همان آغاز مشخص بود.