چندی قبل در نشستی که با حضور وزیران دفاع کشورهای عضو سازمان شانگهای در دهلی نو برگزار شده بود، سرگئی شویگو، وزیر دفاع روسیه، بیان داشت که «گروههای افراطی مستقر در افغانستان فعالیتهای خود را در جمهوریهای همسایه افزایش دادهاند.[1]» شاید این اولین بار باشد که یک مقام بلندرتبه روسی نگرانی این کشور را مبنی بر فعالیت گروههای تروریستی در افغانستان آن هم در یک نشست منطقهای با لحن صریح اعلام میکند. این اظهارات خشم طالبان را برافروخت و ذبیحالله مجاهد، سخنگوی این گروه، با نشر پیامی در رد این اظهارات گفت: «کشورهای منطقه اجازه ندهند تا تخریبکاران وارد خاک افغانستان شوند.[2]» اظهارات مقام روسی تند بود، ولی واکنش طالبان تندتر از آن. مقام روسی به نحوی طالبان را متهم کرد که در برابر گروههای تروریستی فعال در افغانستان سکوت اختیار کردهاند و سخنگوی طالبان، کشورهای منطقه را متهم کرد که جلو ورود شهروندانشان به افغانستان را نمیگیرند. از اظهارات مقام روسی میتوان اینگونه استنباط کرد که روسیه دارد وضعیت حاکم بر افغانستان را فعالانه رصد میکند و حضور گروههای تروریستی در مرزهای جمهوریهای آسیای میانه برای این کشور قابل تحمل نیست.
اما در نشست شورای وزیران کشورهای عضو سازمان شانگهای که به تاریخ ۱۶ ثور ۱۴۰۲ در دهلی نو برگزار شده بود، سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، در پیوند به موجودیت گروههای تروریستی در افغانستان گفت: «امریکا از گروههای تروریستی باقیمانده در خاک افغانستان بر ضد طالبان حمایت میکند.[3]» اظهارات این مقام روسی خلاف آن مقام روسی تا جایی نرم و نوازشکننده و موافق طبع طالبان بود. میان اظهارات وزیر دفاع و وزیر خارجه روسیه نهتنها پیوندی دیده نمیشود، بلکه تناقض هم هست. وزیر دفاع، طالبان را به اهمال و غفلت در برابر گروههای تروریستی مستقر در افغانستان متهم کرد، ولی وزیر خارجه، طالبان را به نحوی برائت داد و به جای این گروه، امریکا را مسوول قلمداد کرد. از گفته وزیر خارجه روسیه اینگونه میشود استنباط کرد که درست است که گروههای تروریستی در افغانستان فعالیت دارند و تهدیدی برای امنیت روسیه به شمار میآیند، ولی این گروهها از سوی قدرت بزرگی چون امریکا در برابر طالبان حمایت میشوند. به نظر میرسد که وزیر خارجه روسیه با این اظهارت خود در پی سه هدف باشد: ۱- اظهارات تند وزیر دفاع به نشانی طالبان را که واکنشبرانگیز شد، به نحوی خواسته است تلطیف کند؛ 2- طالبان را تنها مقصر قلمداد نکند تا رابطه میان این گروه و روسیه به تیرهگی نگراید؛ 3- میان طالبان و امریکا شکاف ایجاد کند و از سقوط طالبان به دامن این کشور جلوگیری نماید؛ یعنی روسیه میخواهد به طالبان القا کند که این گروه در نظر امریکا عنصر نامطلوب است و بایستی برانداخته شود، حتا به بهای حمایت از گروههای تروریستی.
اظهارات متناقض مقامهای روسی نشان میدهد که این کشور تا هنوز دیدگاه منسجم، واحد و ثابتی در قبال وضعیت جاری افغانستان اتخاذ نکرده است. مقامهای مسکو، گاهی با گفتههای خود طالبان را نوازش میکنند و گاه سرزنش. گاهی تعامل با طالبان را توجیه میکنند و گاه هم این گروه را متهم به عدم اجرای تعهداتی میکنند که به این کشور دادهاند. با توجه به گرفتاریهایی که روسیه در محیط پیرامونی خود دارد، به نظر میرسد وضع جاری در افغانستان این کشور را شدیداً نگران و دستپاچه ساخته است که نمیتواند رفتار واحدی را در برابر طالبان در پیش گیرد. در پیوند به نگرانیهای روسیه چند نکته شایان تذکر است:
۱- حضور گروههای تروریستی در شمال افغانستان برای روسیه نگرانی جدی و بزرگ است. روسیه هراس دارد که حضور این گروهها در شمال افغانستان منجر به بیداری گروههای افراطگرای اسلامی در تاجیکستان، اوزبیکستان و قفقاز شمالی (چچن و داغستان) میشود. به باور مقامهای روسی، جماعت انصارالله (طالبان تاجیکستانی)، حرکت اسلامی اوزبیکستان و همینطور جداییطلبان چچنی در شمال افغانستان مستقرند و تسلط طالبان بر افغانستان این گروهها را مبنی بر هراسافگنی در خاک جمهوریهای آسیای میانه مصممتر ساخته است. البته، حضور و فعالیت این گروهها در افغانستان زمانی میتواند به معضل بزرگتری برای روسیه تبدیل شود که با القاعده و داعش درهم آمیزند که در این صورت امنیت روسیه مستقیماً معروض خطر قرار میگیرد.
۲- روسیه به امریکا مشکوک است؛ مشکوک به اینکه یکی از اهداف امریکا این است که پس از خروج از افغانستان، روسیه را با محیط پیرامونیاش درگیر سازد. قویترین نمونه آن میتواند جنگ اوکراین باشد که روسیه در تله آن افتاده است. همچنان فعالیت گروههای تروریستی در همسایهگی جمهوریهای آسیای میانه، نمونه دیگری از درگیری روسیه در محیط پیرامونیاش میتواند باشد که تا اکنون بهگونه روشن کلید نخورده است. هدف امریکا از درگیر ساختن روسیه با محیط پیرامونیاش، میتواند این باشد که این کشور مصروف پرداختن به محیط فراپیرامونیاش شود و مزاحمتی برای امریکا نیافریند.
۳- روسیه امنیت جمهوریهای آسیای میانه را به پیمانه امنیت ملی خود مهم میداند. این کشور پس از درگیر شدن در بحران اوکراین و همینطور خروج امریکا از افغانستان، بار سنگینی را روی دوش خود حس میکند. از یک سو میخواهد در جنگ اوکراین عقب رانده نشود و از دیگر سو میخواهد جمهوریهای آسیای میانه را از گزند حملات هراسافگنانه ایمن نگه دارد. روسیه و سه جمهوری آسیای میانه (تاجیکستان، قزاقستان و قرغیزستان) عضویت سازمان «پیمان امنیت جمعی» را دارند. براساس مفاد این پیمان، اگر امنیت یکی از کشورهای عضو در معرض تهدید قرار گیرد، بقیه اعضا بایستی به کمک آن بشتابند. مسوولیت روسیه در این پیمان سنگین است؛ چون ضمن آنکه رهبری این پیمان را برعهده دارد، قدرت بزرگ منطقه نیز به شمار میرود و امنیت آسیای میانه متکی بر آن است.
۴- روسیه فکر میکند که امریکا به دنبال خلق ناامنی در آسیای میانه است و گروههای تروریستی فعال در افغانستان میتواند در معرض استفاده این کشور قرار گیرد. به زعم مقامهای روسی، امریکا از خلق ناامنی در آسیای میانه دو هدف را دنبال میکند: یکی اینکه ناتوانی روسیه را در تامین امنیت این منطقه برملا سازد تا کشورهای این منطقه از روسیه روی برگردانند و به امریکا رجوع کنند؛ دوم اینکه امریکا به بهانه تامین امنیت در آسیای میانه میخواهد پایگاههای نظامی خود را در این منطقه مستقر سازد و روسیه را در حلقه محاصره قرار دهد. تحرکات گروههای تروریستی از یک سو و تحرکات امریکا از دیگر سو، بر اضطراب و دستپاچهگی مقامهای روسی افزوده است.
۵- روسیه به طالبان بهمثابه شریک قابل اعتماد نگاه نمیکند. مقامهای روسی تنها وجه مشترک میان خود و طالبان را دشمنی با داعش میدانند. میتوان گفت دشمنی با داعش است که روسیه و طالبان را کنار هم نگه داشته است، نه عوامل دیگر. اگر عوامل دیگری هم در کار باشد، دشمنی با داعش موثرترین آنها است. زمانی که جمهوریت در افغانستان برقرار بود، آقای ضمیر کابلوف، نماینده ویژه روسیه در امور افغانستان، اظهار داشته بود: «منافع روسیه با منافع طالبان همخوانی دارد؛ چون برای هر دو طرف سرکوب داعش در اولویت است.[4]» تاکید روسیه بر تعامل با طالبان بیشتر نهفته در ضرورت برانگیختاندن این گروه در جهت سرکوب داعش است. روسیه در باریکه خطرناکی راه میرود و میخواهد گروه طالبان را که از روی ناگزیری با آن در تعامل است، تبدیل به دشمنی نکند که از هوس حمله داعش به آسیای مرکزی حمایت کند.
۶- روسیه در زمره کشورهای «تجدیدنظرطلب» قرار دارد. این کشور از آن رو تجدیدنظرطلب است که احساس میکند در معرض مخاطرات امنیتی قرار دارد. کشور تجدیدنظرطلب، هوای براندازی وضع موجود را در سر دارد و میخواهد به جای آن وضع مطلوب خود را نشاند. روسیه نظم جهانی به رهبری امریکا را برنمیتابد؛ چون تداوم این نظم را به زیان امنیت ملی خود میداند. کشورهای تجدیدنظرطلب از آنجایی که در معرض مخاطرات امنیتی قرار دارند، بیشینه کردن قدرت برایشان دغدغهای بزرگ است. این کشورها، برای آنکه بتوانند نگرانیهای امنیتی خود را مرفوع بسازند، سیاست تهاجمی در پیش میگیرند. یک کشور تجدیدنظرطلب، به مار زخمی میماند که فقط با نیش زدن آرام میگیرد. برای نمونه، حمله روسیه به اوکراین را میتوان در همین راستا معنا کرد. روسیه گمان کرد که از چند سو در محاصره نیروهای رقیب قرار گرفته است و امنیت ملیاش در معرض مخاطره قرار دارد. از این رو، برای بیشینه کردن قدرت و تامین امنیت، به اوکراین حملهور شد؛ حملهای که تا ایندم پایانی برای آن متصور نیست و همچنان به قطع نمیتوان گفت که امنیت را به مرزهای روسیه برمیگرداند یا نه.ی که
سخن را با تاکید بر نکته ششم پایان میدهم. از آنجایی که روسیه عمیقاً نگران امنیت مرزهای خود است و سیاست تهاجمی اختیار کرده است، دشوار بتوان گفت که تعامل این کشور با طالبان عمر طولانی داشته باشد. روسیه دیر یا زود با طالبان درخواهد افتاد؛ چون نگرانیهای امنیتی را که این کشور دارد، طالبان نه توان برآورده کردن آن را دارند و نه هم اراده آن را. برای روسیه، اقتصاد، تجارت و ارزشهای مردمسالاری نسبت به نگرانیهای امنیتی در رتبه پایین قرار دارد. به نظر میرسد که این کشور در خصوص نگرانیهای امنیتی خود نمیتواند شوخی را تحمل کند؛ چنانکه در اوکراین نکرد. آینده ممکن است شاهد آبستن تقابل گرم میان روسیه و طالبان باشد.
[1] . ر. ک: https://sputnik.af/20230428
[2] . ر. ک: https://didpress.com
[3] . ر. ک: https://www.irna.ir/news/85102735