افغانستان از جمله کشورهایی است که بیشترین تعداد کارگران را دارد؛ اما همین طبقه کارگر در وضعیت بیکاری، فقر و تنگدستی به سر میبرند. کارگران روزمزد، دهقانان، کشاورزان، کارگران کارخانهها و زنان کارگر، همه امروزه در وضعیت ناگواری قرار گرفتهاند. از سویی هم، شمار کودکان کار نسبت به گذشته افزایش یافته است. این شرایط در حالی است که تحت سلطه طالبان، آینده کشور تاریک است و افق روشنی برای بیرونرفت از این منجلاب دیده نمیشود. خلاف دیگر کشورها که در اول ماه می از روز کارگر به گونههای متفاوت تجلیل به عمل آمد، در برخی کشورها کارگران در تعطیلی به سر بردند و در بعضی کشورها هم اتحادیههای کارگری تظاهرات داشتند و مطالبات خویش را مطرح کردند، در افغانستان غم نان به کارگران اجازه تعطیلی را نداد و نیز این طبقه در افغانستان نه اتحادیه کارگری برای تجمعات خود دارد و نه تریبون مشخصی که از طریق آن صدای خود را بلند کند.
اگر چه وضعیت کارگر افغانستان از گذشتههای دور ـ از زمان درگیریها و جنگهای داخلی ـ به دلایلی چون ناامنی و نرخ بیکاری بالا، خوب نبود، اما تسلط دوباره طالبان بر کشور سبب سرعت بخشیدن به ناگواری وضعیت کارگران و بیکاری آنها شده است. امروزه نرخ بیکاری در افغانستان به بیش از ۳۰ درصد افزایش یافته است. ۲۳ میلیون تن نیازمند کمکاند و بیش از شش میلیون تن در گرسنهگی و قحطی به سر میبرند. این شرایط بیش از هر قشری، کارگران افغانستان را بهمراتب متضرر کرده و میلیونها خانواده کارگر را به مرحله گرسنهگی رسانده است. وزارت اقتصاد و وزارت کار و امور اجتماعی طالبان نیز در مورد بحران موجود، جز تشدید آن، کاری نکردهاند.
دهقانان
نزدیک به ۸۰ درصد مردم افغانستان در بخش کشاورزی مشغولاند، اما فقدان رشد متوازن، استفاده از وسایل سنتی کشاورزی، نبود سردخانه و نبود امکانات نگهداری از محصولات کشاورزی، باعث جامد ماندن شرایط و بهتر نشدن وضع آن عده کارگرانی شده است که مصروف فعالیت کشاورزیاند. از این رو، گفته میتوانیم دهقانانی که صاحب زمین هم هستند، در وضعیت شغلی آسیبپذیری قرار دارند. از سویی هم، کشاورزی در افغانستان یکفصلی است. خلاف دیگر کشورها، کشاورزان افغانستان مجبورند محصول خود را با هزینه ناچیز و در فرصت کم برای اینکه خراب نشود، به فروش برسانند. در عوض اما همان محصول در فصل بعدی از کشورهای خارجی با هزینه بسیار بلند وارد بازار میشود، طوری که حتا خود کشاورز هم توانایی خرید آن را ندارد.
علاوه بر آن، خشکسالی و افزایش قیمتهای بذر، کشاورزان را در تنگنا قرار داده است. سازمانهای حکومتی در راستای توزیع بذر اصلاحشده مورد ضرورت کشاورزان اقدامی نکردهاند و کشاورزان نیز به دلیل بلند بودن قیمت آن توانایی خرید را ندارند. از طرفی، افزایش بهای تریاک سبب شده است که کشاورزان به کشت خشخاش و مواد مخدر اقدام کنند. براساس گزارش روزنامه 8صبح، سال گذشته در تعدادی از ولایات، عدهای از کشاورزانی که نتوانستند در کشت بهاری عاید خوبی حاصل کنند، قصد کشت کوکنار و خشخاش را در خزان داشتند.
هرچند طالبان کشت کوکنار را به ظاهر منع کردهاند، اما این روند همچنان به دلیل فقر شدید، جریان دارد. ناداری و بیکاری سبب شده است که کارگران و کشاورزان برای زنده ماندن به کشت خشخاش بپردازند و با حاصل درآمد آن روزگار خود را پیش ببرند. براساس یافتههای پژوهش دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد(UNODC) در سال گذشته کشت خشخاش و تریاک ۳۲ درصد افزایش یافته است. از آگست ۲۰۲۱ به این طرف قاچاق مواد مخدر از افغاستان بدون وقفه جریان داشته که در نتیجه آن، مواد مخدر افغانستان حدود ۸۰ درصد از کل مواد مخدر جهان را تامین میکند.
زحمتکشان روزمزد
وضعیت کارگران روزمزد و اجارهای مثل کراچیوانها، کارگران یدی و «مزدورکار»ها بغرنجتر از دیگر کارگران است. این عده کارگران کمترین درآمد شغلی با پایینترین امنیت شغلی را دارند. براساس گزارش شبکه تحلیلگران افغانستان در سال ۱۳۹۹، مزد کارگران روزمزد افغانستان در حد «بخور و نمیر» است و آنها نان خوردن خود را بهسختی میتوانند پیدا کنند. این در حالی است که نه در گذشته دولت برای بهبود وضعیت و اشتغالزایی برای این دسته کارگران کار موثری انجام داد و نه امروزه طالبان توجهی به این دسته کارگران دارند.
با سلطه مجدد طالبان و گسترش فقر و بیکاری، از یک سو تعداد کارگران روزمزد افزایش یافته است و از سویی هم نرخ دستمزد آنها پایین آمده است. با آنکه این کارگران نیروی زیاد برای کار دارند، اما شغل دوامدار و باثباتی وجود ندارد که به آن بپردازند. از این رو، مجبورند مدتها زیر آفتاب سوزان در چهارراهیهای شهر منتظر بمانند تا کاری برایشان پیدا شود. در بیشتر اوقات هم از صبح تا شام منتظر کار میمانند، ولی با دستان خالی به خانه برمیگردند. این حالت سبب خستهگی روان کارگران شده و آنها را به انسانهایی تبدیل کرده است که صبح تا شام به فکر پیدا کردن لقمهای نان هستند، با رنج روزگار خو گرفته و هیچ اعتراضی در برابر وضعیت موجود از خود نشان نمیدهند.
بیکاری زنان
زنان بهعنوان قشری که نصف جمعیت کشور را شکل میدهد، تبدیل شدن آنها به نیروی کار سبب بهبود وضعیت زندهگی زنان و رونق اقتصادی کشور خواهد شد. در بیست سال گذشته، زنان با آزادیای که دموکراسی به ارمغان آورده بود و حمایت جامعه جهانی، توانستند در عرصههای مختلف در جامعه کار کنند و بخشی از نیروی کار را شکل دهند؛ اما تسلط طالبان سبب افول یکباره حضور زنان در بازار کار شده و ممنوعیت کار زنان از سوی طالبان سبب همهگیری بیکاری میان آنان شده است.
امروزه زنان کارمند، معلم، قاضی، پولیس، کمکرسان و دیگر کارگران، حق کار را ندارند. گزارش سازمان کار نشان میدهد که در ۲۰۲۲ بیش از ۸۰۰ هزار تن در افغانستان بیکار شدهاند و این آمار مربوط به زمانی است که زنان هنوز حق اجازه کار در سازمانهای خصوصی را داشتند. با ممنوعیت کار در سازمانهای خصوصی، نرخ بیکاری بیشتر از پیش هم شده است. همچنان، زنانی که سرپرست خانوارند و یا نانآوری خانواده برعهدهشان است، بیکاری آنها تمام خانواده را در معرض گرسنهگی و فقر شدید قرار داده است. این وضعیت موجب افزایش فقر میان زنان و ازدیاد زنان دستفروش و گدایان زن در جادهها شده است.
کودکان کار
هرچند به دلیل فقر، کار کودکان در افغانستان پدیده همیشه موجود بوده، اما در زمان جمهوری حداقل این پدیده غیرقانونی بود و با گستردهگی امروزین جریان نداشت. تسلط طالبان، سبب افزایش کودکان کار شده است. کودکان به جای اینکه به مکتب بروند، به کارهای روی بازار و شاقه رو آوردهاند تا دستمزدشان را به خانه ببرند. با یک جستوجوی ساده در انترنت، میتوان به گزارشهایی از ولایات مختلف افغانستان دست یافت که سخن از افزایش کودکان کار دارند. این مورد اما درباره دختران متفاوت است. دخترانی که قبلا به مکتب میرفتند، امروز به دلیل بسته بودن دروازههای مکاتب به کار روی آوردهاند. براساس گزارش بنیاد حفاظت از کودکان در دسامبر ۲۰۲۲، دانشآموزان دختر که اجازه رفتن به مکتب را ندارند، به کودکان کار تبدیل شدهاند. این در حالی است که ممنوعیت کار زنان در سازمانهای مرتبط به سازمان ملل نیز به بیکاری زنان و افزایش کودکان کار انجامیده است.
کارگران افغانستان بدون استثنا همه در شرایط نابهسامانی قرار گرفتهاند. روز جهانی کارگر برای مردم افغانستان که از بیکاری و فقر روز ندارند، مبارک و میمون نیست. درست است که کارگران ستون فقرات جامعه را شکل میدهند، اما به نظر میرسد که این ستون در افغانستان شکسته است و فقر و بیکاری سبب شده است که کارگران بیانگیزه شده و توانایی ایستادن برای خودشان را از دست دهند. دهقانی که روی زمین بیل میزند، کمتر از زحمتش محصول دریافت میکند. کارگر روزمزد که هر روز ناامیدتر از گذشته به شهر برای یافتن کار میرود. وضعیت زنان که از هر گوشه مسالهدار است. کودکان کار نیز همه قربانی سیاستهایی شدهاند که سبب نابودی نیروی جامعه شده است.