از وقتی که طالبان در ماه اسد 1400 قدرت را به دست گرفته، همواره برخی از رسانهها و افراد -چه در غرب و چه در شرق- به این تصور دامن زدهاند که طالبان امروز طالبان دیروز نیستند و این بار این گروه معتدلتر شده و آهسته آهسته تا حدودی از خشونت و زنستیزی و مقابله با مظاهر زندهگی مدرن دست میکشد. سوالی که در ذهن خلجان میکند، این است که این ادعا که بیشتر ناشی از تمایل سازمانها و دولتها و افراد برای تعامل با وضع موجود براساس واقعگرایی سیاسی است، تا چه حدی درست است و آیا عملکرد طالبان در نُه ماه گذشته جایی برای امیدواری در مورد تغییر طالبان باقی میگذارد؟
پیروزی سریع و برقآسای طالبان و فروپاشی ناگهانی نظام جمهوری موجب غافلگیرشدن مردم و ناظران اوضاع شد و حتا خود این گروه را نیز شگفتزده ساخت. از همین جهت، در چند ماه نخست، رهبران طالبان طوری رفتار کردند که گویا از گذشته درس آموختهاند و برخلاف سابق این بار میخواهند از رفتارهای قرون وسطایی دست بکشند. اما به محض اینکه این گروه قدرتش را در سراسر کشور تحکیم بخشید، همه جهانیان مشاهده کردند که تغییر چندانی در افکار و کردار طالبان به وجود نیامده و هنوز هم میخواهند به همان منوال گذشته پیش بروند، حتا در مواردی غرور کاذب برخاسته از این باور که امریکا را در افغانستان شکست دادهاند، این گروه را خشنتر و لجوجتر و هارتر ساخته است. با اینهمه، جنبه مثبت داستان این است که از برکت پیشرفت فناوری، بخشی از خشونت و سبعیت و تلاش این گروه برای تحمیل قوانین و دستورهای قرون وسطایی بهسرعت در جهان پخش شد و بسیاری از افرادی را که تصور خوشبینانه نسبت به آن داشتند از خواب غفلت بیرون کرد و متقاعدشان ساخت که در قضاوتشان اشتباه میکردهاند.
با آنکه در ابتدای تصاحب دوباره قدرت، رهبر طالبان از عفو عمومی سخن زد، اما در این چند ماه گزارشهای مستند پرشماری از شکنجههای وحشتناک و نیز کشتن تعداد زیادی از منسوبین ارتش و پولیس ملی حکومت پیشین و نیز افراد ملکی در رسانههای جهانی و بومی منتشر شده است. احتمال دارد ارقامی که از قتل و شکنجه افراد ملکی یا نظامیان پیشین در رسانهها پخش میشود، فقط قسمتی از ماجرا را منعکس کند و به علت فشارهای مضاعفی که حکومت فعلی بر رسانهها و خبرنگاران اِعمال میکند، بسیاری از پروندهها در این زمینه تا هنوز مکتوم باقی مانده باشد.
کارنامه طالبان در دوران جدید در زمینه حقوق زنان نیز کارنامه سیاه است. از ممنوعیت آموزش برای دختران بالاتر از صنف ششم و ممنوع قرار دادن سفر زنان بدون محرم گرفته تا اجباری ساختن چادری یا نقاب بر زنان و برکنار کردن زنان شاغل از ادارات دولتی بخشی از این کارنامه سیاه و غیر قابل توجیه است. طالبان به حدی در این زمینه راه افراط پیمودند که حتا صدای حامیان قطریشان را نیز بلند کردند. وزیر خارجه قطر در واکنش به ممنوع قرار دادن آموزش دختران بالاتر از صنف ششم گفته بود: «این تصمیم طالبان، آنها را شوکه کرده است.» با آنکه حمایتگران بیرونی این گروه همواره میکوشیدند، نشان دهند که طالبان امروز طالبان دیروز نیستند، اما فرمانهایی که از مرکز تصمیمگیری طالبان در قندهار در این اواخر صادر شده، همه این کوششها را نقش بر آب کرده است.
کارنامه طالبان پس از به قدرت رسیدن دوباره حکایت از این دارد که طالبان امروز همان طالبان دیروز اند و علیرغم میل عدهای برای سفیدسازی این گروه، دگردیسیای در طرز فکر آن به وجود نیامده است. گروه مزبور هم در زمینه رعایت حقوق بشر و محدود ساختن آزادیهای فردی و سیاسی به صورت عموم و هم راجع به رعایت حقوق زنان به صورت خاص، همان روش و طرز فکری را دارد که در دهه نود میلادی داشت و تحولات زمانه بر رفتار آن تاثیر ملموس به جا نگذاشته است.
پرسش این است که آیا ممکن است گروهی همانند طالبان گرفتار دگرگونی شود و اگر طالبان نخواهند قوانین سختگیرانه شریعت بر مبنای برداشت بدوی خود را در معرض اجرا بگذارند و آزادیها و حقوق انسانها را به رسمیت بشناسند، چه چیزی از آنان باقی خواهد ماند؟
حقیقت امر آن است که طالبان نه برنامه توسعهای برای بهبود اوضاع دارند و نه از عهده مدیریت دولت مدرن برمیآیند و نه دوست دارند از دیگران در این زمینه کمک بگیرند. از این رو، طالبان درک کرده که با ابزارهای مدرن نمیتوانند بر چالشها پیروز شوند و افراطگرایی و خشونت دینی تنها حربهای است که با آن میتوانند از یک جهت سلطهشان را بر جامعه استوارتر کنند و از سوی دیگر آن عده از سربازانشان را که بار اصلی بر دوش آنهاست و خاستگاه روستایی دارند و با ظواهر مدرن سر سازگاری ندارند، راضی نگه دارند و در میان آنها مشروعیتش را تضمین کنند و نیز خود را در نزد جماعتها و دولتهایی که در دل از الگوی حکومتداری طالبان خوششان میآید، مجاهد و مسلمان واقعی جلوه دهند.
چند روز پیش کتاب وحید مژده را میخواندم که «افغانستان و پنج سال سلطه طالبان» نام دارد. چاپ 1382 هـ. ش. مرحوم مژده از کارمندان بلندرتبه وزارت خارجه در دوران اول طالبان بوده و روایتی از نزدیک و دست اول از وقایع آن دوره ارایه کرده است. اگر تاریخهای درجشده در این کتاب را نادیده بگیریم به این گمان میشویم که این کتاب از طالبانِ 2021-2022 حرف میزند. گویا افغانستان تنها جایی در جهان است که حوادث پس از دو دهه میتواند مو به مو روی دهد و سناریوها به همان شکل گذشته دوباره تطبیق شود. گذر زمان در اینجا معنایش را از دست داده است.
به نظر میآید که استراتژی طالبان عجالتا بر رفتار کجدار و مریز و القای این تصور به جهانیان که طالبان تغییر کرده، استوار خواهد بود، حال آنکه در عمل هیچ اتفاقی نیفتد تا بدین وسیله جامعه جهانی را فریب دهند و برای خود زمان بخرند و امتیازاتی از طرف مقابل به دست آورند. از بعضی قراین پیداست که این روش تا هنوز جواب نداده و مجامع بینالمللی به مرور زمان متوجه شده که طالبان در پی اغفال آنها استند. از همین جهت است که تا کنون هیچ کشوری حاضر به برقراری روابط رسمی دیپلماتیک با این گروه نشده است.
در حال حاضر هیچ دولتی حاضر نیست به صورت فعال در برابر طالبان بایستد، اما آهسته آهسته برخی از کشورها به این نتیجه رسیدهاند که تحمیل انزوا بر آنان بهترین روش است، چون هیچ کشور متمدن جهان حاضر نیست با گروهی رابطه برقرار کند که تاریکاندیش است و به شهروندانش احترام نمیگذرد و هیچ تعهدی نسبت به آنها ندارد و به صورت نظاممند حقوق بشر را نقض میکند.
بعضی از رسانهها در تلاشاند ثابت کنند که در میان طالبان جناح معتدلی وجود دارد که زبان جهان را میداند و از مقتضیات عصر جدید آگاه است و ممکن است روزی به صحنه بیاید و جناح افراطی را به حاشیه ببرد و سیاستهای طالبان را تعدیل کند. لیکن واقعیت این است که اگر در داخل طالبان جناح معتدل وجود خارجی داشته باشد به آن اندازه از توان و قدرت نرسیده که برای رهبری طالبان در قندهار چالش خلق کند. تجارب گذشته نمایانکننده این حقیقت است که احتمال دارد برخی از افراد و عناصر در میان طالبان از دیدگاههای خشن خوششان نیایند و دوست داشته باشند پارهای از مشی سیاسی طالبان تغییر کند، اما ساختار فعلی طالبان به گونهای است که در برابر هر تغییری مقاومت میکند. قدرت در ساختار طالبان بهشدت متمرکز و دیکتاتورمآبانه است و تصمیمگیری اصلی به دست رهبر طالبان در قندهار است و دیگران صلاحیت و جرأت تعدیل این تصمیمها را ندارند. رهبر طالبان در قندهار از زاویهای خاص به جهان نگاه میکند و وقتی اراده کند اتفاقی بیفتد، دیگر بزرگان طالبان حتا اجازه نفس کشیدن را ندارند چه رسد به مخالفت.