مقدمه
پس از رویداد 11 سپتامبر 2001 که منجر به مبارزه مشترک ایالات متحده و ناتو علیه تروریسم در افغانستان شد، در ظاهر امر، رژیم سیاهاندیش طالبان فروپاشید. اما مطالعه حوادث و آسیبشناسی رویدادهای خونین بیست سال گذشته، مینمایاند که طالبان به منظور تصرف دوباره کابل و برقراری حاکمیت خویش، در پی احیا و بازسازی نیروهای متلاشی شده خویش بودند. چنانکه در 15 آگست 2021 (24 اسد 1401) موفق به تصرف دوباره کابل شدند. ده روز طول کشید تا شهرهای بزرگ یکی پی دیگر به تصرف طالبان درآیند. «موفقیتی» که حتا توسط اطلاعات ایالات متحده هرگز پیشبینی نمیشد. اما متاسفانه دو دهه جنگ علیه تروریسم در افغانستان زمان و فضای کافی را در اختیار طالبان قرار داد تا قدرت خود را در یک دوره زمانی قابل توجه نشان دهند. «برگشت» طالبان بهعنوان نیروی حاکم بر افغانستان، برای اقشار حاشیهنشین کشور، بهویژه زنان، کودکان، اقلیتهای مذهبی، روزنامهنگاران، هنرمندان و غیره مرگبار ارزیابی شده است. از آنجایی که تمرکز این بحث روی زنان افغانستان است، برقعهای آبی که بهندرت در فضاهای باز دیده میشود و اغلب با ترس، سکوت و حتا مرگ همراه است، نباید نادیده گرفته یا فراموش شود.
حدود ۲۱ سال پیش از امروز، نظام طالبانی، پس از پنج سال حاکمیت، فروپاشید؛ اما آرمانهای آنها در هسته جامعه و فرهنگ این کشور باقی ماند. در جامعه سنتگرای مثل افغانستان، تعدادی از مردها باور دارند که زنان فرومایهاند و حق آزادی ندارند. برخی از زنان قربانی قتلهای به اصطلاح «ناموسی» که توسط خانوادههای خودشان انجام پذیرفته، شدهاند. برخی دیگر توسط شورشیان طالب و افراد وابسته به آنها کشته شدهاند. طالبان با مشارکت زنان در نقشهای عمومی و کسانی که برای تحقق حقوق زنان فعالیت میکنند، مخالفت دارند. بنابراین، شرایط اجتماعی ریشهدار باعث شده که بخش زیادی از زنان، در مدت زمان قابل توجه، از گفتمان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی غالب کشور دور بمانند (بهات آچاریا، ۲۰۱۹).
نگاهی به دهه ۱۹۹۰
برای توضیح وضعیت کنونی، نگاهی به بدنامی حاکمیت طالبان در دهه ۱۹۹۰ و رفتار آنها با زنان بسیار مهم است. در طول دهه ۱۹۹۰، طالبان نهتنها به طرز وحشیانه محدودیتهای اجتماعی مانند پوشش برقع اجباری سرتاپا را بر زنان تحمیل کردند، بلکه بهطور عمده و زیانبارتر، دسترسی آنها به آموزش، کار و مراقبتهای بهداشتی را کنترل کردند. بهطور غیرمستقیم، این قانون زنان را از حضور در فضاهای عمومی بدون محرم منع و خانمهای بدون سرپرست و فرزندانشان را به قحطی محکوم میکرد (آلن و فلباب ـ برون، ۲۰۲۰).
زنان و دختران نمیتوانستند آموزشهای مورد نیاز را کسب کنند، کار و فعالیت داشته باشند یا توسط یک پزشک مرد معالجه شوند. اداره طالبان، برای اِعمال شدیدترین نوع محدودیتها بر زنان، در سال ۱۹۹۶ اداره «امر به معروف و نهی از منکر» را ایجاد کرد. این نهاد، مخوفترین و منفورترین نهاد در کابینه دولت طالبان بود. مراقبان آن زنان را به اصطلاح خودشان، به دلیل «زنا» در محضر عام سنگسار میکردند، به دلیل نپوشیدن برقع به شلاق میبستند و انگشتانشان را به خاطر رنگ کردن ناخنهایشان قطع میکردند.
نیروهای طالبان در خیابانها گشت میزدند و زنان را به دلیل معلوم شدن مچ دست، لتوکوب میکردند. از حضور دختران در مکاتب جلوگیری کرده و دسترسی زنان به مراقبتهای بهداشتی را محدود کرده بودند. همینطور بسیاری از اقدامات شرورانه دیگر که این جستار امکان پرداختن به همه آنها را ندارد، ارتکاب یافت.
دوره دوم طالبان و کارشیوه آنها
خلاف دهه 1990، تا حدودی طالبان در حال انجام بازی دوگانهاند. نادرست نیست بگوییم در اولین «دوره» آن، متعصبان در مورد رویکرد ضد زنان خود آشکار و صریح بودند. با این حال، این بار، آنها تلاش دارند وجهه «معتدل» را حفظ کنند، اما شیوههای وحشیانه علامت تجاری آنها از شلاق، ضربوشتم، کشتار و غیره همچنان ادامه دارد.
از زمان امضای توافقنامه دوحه در 29 فبروری 2020، طالبان به وجهه سیاسی بینالمللی دست یافتند. این رویداد شرمآور و ناگوار باعث افزایش جنایات طالبان بر زنان و دیگر گروههای مخالف شده است. اگرچه طالبان همچنان اصرار دارند که زنان تحت حاکمیت آنها «امن» هستند، اما در واقع از دو طریق باعث خشونت علیه زنان میشوند: اول با شلاق و ضربوشتم زنان برقعپوش در مناطق روستایی افغانستان و دوم با هدف قرار دادن زنان کارکن و فعال که در مرکز شهرها صاحب نظر و صدا هستند.
نمیتوان شمارش واقعی چنین حوادث وحشتناکی را بررسی کرد؛ زیرا بیشتر آنها به دلیل ترس از انتقام طالبان گزارش نمیشوند، اما میتوان چند رویداد را بررسی کرد تا متوجه شد که چگونه زنان مستقل و قاطع بهگونه سامانمند هدف قرار میگیرند. در کنار این، به دلیل سیاست فریبکارانه جدید طالبان، این حوادث خشونتآمیز غیرقابل ادعا هستند و در رده مرگ ناشی از دشمنی شخصی قرار میگیرند. چند مورد تاسفبار از کشته شدن زنان عبارت است از:
– یک زن پو لیس باردار به نام بانو نگار در ماه سپتامبر ۲۰۲۱، در فیروزکوه، مرکز ولایت غور، در مقابل چشمان شوهر و فرزندانش مثله و کشته شد (دویسیت، ۲۰۲۱).
– فاطمه ناتاشا خلیل ۲۴ ساله، کارمند کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، در جون ۲۰۲۰ کشته شد.
– ملاله میوند، مجری تلویزیون که با تلویزیون انعکاس کار میکرد، در دسامبر ۲۰۲۰، در جلالآباد به قتل رسید. میوند همچنین نماینده مرکز حمایت از خبرنگاران زن افغان در جلالآباد بود (گزارشگران بدون مرز، ۲۰۲۰).
گذشته از اینها، طالبان، خلاف تعهد حمایت از حقوق بشر، وزارت امر به معروف و نهی از منکر را که در 17 سپتامبر ۲۰۰۱ منحل شده بود، جایگزین وزارت امور زنان کردند. پس از بیست سال تلاش و کار و فعالیت در راستای حمایت از حقوق بشر، طالبان وزارت امر به معروف و نهی از منکر را احیا کردند تا به جهانیان یادآوری کنند که افغانستان دوباره وارد روزهای سیاه وحشت و شکنجه شده است. همه اینها به نام نسخه اسلام طالبان است. مهمتر از همه، این وزارت یادآوری به جهان است که طالبان تغییر نکردهاند.
چرا زنان افغانستانی از خشونت رنج میبرند؟
دلایلی که زنان از خشونت رنج میبرند، پیچیده است و در بیشتر مواقع منجر به خشونت گسترده برای زنان میشود. افغانستان کشوری با ترکیب کشنده از هنجارهای قبیلهای، سنتهای اسلامی و مردسالاری است. این سه عامل ترکیبی، نیروی اصلی پشت جنایاتی است که بر جمعیت زنان کشور انجام میشود. در نتیجه خشونت به طرق مختلف تجلی مییابد.
عوامل مؤثر در این خشونت عبارتاند از عدم برخورد قاطع با عاملان، فرهنگ معافیت از مجازات، تصورات مبنی بر اینکه خشونت علیه زنان «عادی» است، بیسوادی و سطح پایین آگاهی عمومی، الگوهای سنتی ازدواج، فساد و سوءاستفاده از مناصب دولتی، دسترسی محدود زنان به دادگستری، عدم امنیت و ضعف اقتدار دولتی در ولسوالیها و ولایات.
براساس گزارش میانسالی ۲۰۲۱ یوناما، به نظر میرسد که زنان، به دلایل زیر مورد هدف قرار گرفتهاند:
- وابستهگی حرفهای (افسران پولیس، کارکنان زندانها، قضات و متخصصان رسانه)؛
- متهم به حمایت از دولت یا نیروهای امنیتی و جاسوسی برای نیروهای امنیتی؛
- متهم به «رفتار غیراخلاقی» و زنا از سوی طالبان (یوناما ۲۰۲۱).
جایگاه زنان تحت حاکمیت پشتونوالی
گفته میشود که پشتونوالی یا «شیوه زندهگی پشتونها»، شیوه منحصر به فرد و مشترک پشتونها است. رمز پشتونوالی مبتنی بر شرافت (عزت)، جوانمردی (غیرت یا ننگ)، مهماننوازی (ملماستیا)، مرزهای جنسیتی (پرده یا ناموس)، و شورا (جرگه) بهعنوان مرجع قانونگذاری در حوزه عمومی است. با توجه به موقعیت زنان در جامعه قبیلهای، پرده و ناموس از اجزای اجباری پشتونوالی است که با شرافت خانواده، بهویژه زنان مرتبط است. حجاب یا پرده اغلب بهعنوان یک مرز استفاده میشود و فضای زن و مرد را از هم جدا میکند (ناز و رحمان،۲۰۱۱).
براساس این آییننامه، حرمت جنسی و رفتار عمومی زنان از عناصر بسیار مهم برای شرافت مرد است. دختران و زنانی که یک مرد پشتون مسوولیت آنها را برعهده دارد، باید همیشه مطابق سنتهای اجتماعی پشتون عمل کنند (مارگولیس، ۲۰۲۱). طالبان به بهانه حفظ و احترام به این موازین و قوانین عرفی، بار دیگر به خشونت متوسل شدهاند تا قدرت و حضور خود را بر زنان افغانستان نشان دهند. مانند دهه ۱۹۹۰، بار دیگر چهره زنان افغانستان بهصورت عینی، واقعی و استعاری در حال حذف شدن از عرصه عمومی است. درجه عدم تحمل هر روز افزایش مییابد و زنان در قربانگاه قانون پشتونوالی توسط شبهنظامیان طالب قربانی میشوند.
توجیه خشونت به نام اسلام
خشونت علیه زنان ریشه عمیق در تمدن بشری دارد. هر جامعه و کشوری، بهنحوی چنین وحشیگری را تجربه کرده است. آنچه رفتار سخت و وحشتناک طالبان در برابر زنان را متفاوت میکند، توجیه آنها به نام اسلام است. در اروپای قرون وسطا و بخشهایی از ایالات متحده، زنان را به نام شکار جادوگر میکشتند. شبهقاره هند نیز رسم وحشتناک سوزاندن زنان بیسرپرست را با شوهران مردهشان تجربه کرد است. اما دوران این اعمال گذشته و جوامع معاصر چنین جنایاتی را به نام دین توجیه نمیکنند. نسخه اسلام و شریعت طالبان کاملاً ضد زنان است. این نسخه شیطانی برای نشان دادن قدرت طالب شکل گرفته و یک بار دیگر قلمرو خود را در هر ولایت، ولسوالی، شهر و روستای افغانستان مشخص کرده است. قوانین شریعت مبتنی بر جابهجایی و ترکیبی از منابع مختلف از جمله قرآن، حدیث و سنت (گفتارها و اعمال حضرت محمد) است. بنابراین، نسخه افراطی طالبان از قوانین شریعت، اساساً با قوانین شریعت عربستان سعودی یا ایران مطابقت ندارد؛ حتا اگر این دو کشور به سیاستهای ضد زنان خود نیز معروف باشند.
نتیجه
طالبان از روحانیون بنیادگرای مسلمان و پیروان آنها از قبایل پشتون جنوب افغانستان تشکیل شده است. این مردان با توجیه حفظ دین و شیوه زندهگی خود، ویرانی میکنند. پس از ۲۰ سال مواجهه اولیه با دنیای بیرون، زنان افغانستان در وضعیت بدتری نسبت به دهه ۹۰ قرار گرفتهاند. علاوه بر آن، شیوه حکومتداری یا عدالت طالبان، بهنحوی فرهنگ ذاتی را در ساختار قبیلهای افغانستان تقویت میکند. دههها جنگ، بافت اجتماعی کشور را کاملاً ویران کرده است که بهخوبی در رفتار شنیع طالبان با زنان نمایان است. خشونت علیه زنان بهطور کامل توسط طالبان قانونی شده است و ورود مجدد آنها به مرکز سیاسی افغانستان نشاندهنده حمایت گسترده مردمی است که به شبهنظامیان طالب ایمان و پایبندی کامل دارند. حضور رسمی طالبان، خشونت علیه زنان را عادی خواهد کرد. اندازهگیری میزان استثمار و آزار زنان در سراسر کشور دشوار است. حوادث وحشتناک ممکن است پهلوهای پنهان زیاد داشته باشد، اما اکنون یک تنش روزمره در زندهگی بسیاری از زنان افغانستانی رونما شده است.
منابع
آلن، جان آر و واندا فلباب ـ براون (2020)، «سرنوشت حقوق زنان در افغانستان»، مجموعه برابری جنسیتی بروکینگز، https://www.brookings.edu/essay/ سرنوشت حقوق زنان در افغانستان.
بهاتاچاریا، سانچیتا ۲۰۱۹)، «مردان افغان در این جامعه محافظهکار هنوز این دیدگاه را دارند که زنان پستترند و حق آزادی ندارند»، https://www.newageislam.com
https://www.bbc.com/news/world-asia”افغانستان: طالبان متهم به کشتن افسر پولیس حامله“ دویسیت لیز (۲۰۲۱)
گزارشگران بدون مرز (2020) « یک نماینده زن روزنامهنگار افغان در جلالآباد به ضرب گلوله کشته شد» https://rsf.org/en/news/afghan-women-journalists-rep-shot-dead-jalalabad
مارگولیس، ماکسین ال (۲۰۲۱)، « این فقط قانون شریعت نیست: پشتونوالی، طالبان و زنان افغان» https://www.newswise.com
ناز، عرب و حافظالرحمان (۲۰۱۱)، «پشتونوالی و اسلام: تحلیل تطبیقی حقوق زنان در اسلام و نقض آن در دوران پشتونوالی»، مجله بینالمللی علوم انسانی و اجتماعی، دوره 1، شماره 2
یوناما (2021)، «بهروزرسانی میانه سال 2021 افغانستان در مورد حفاظت از غیرنظامیان در درگیریهای مسلحانه»، https://unama.unmissions.org/sites/default/files/unama_poc_midyear_report_2021_26_july.p df