جامعه اطلاعاتی امریکا
جامعه اطلاعاتی، یک برنامه یکپارچه متشکل از 17 سازمان و آژانس بخش اجرایی است (به طور کلی به عنوان «عناصر جامعه اطلاعاتی» یاد میشود). این سازمانها فعالیتهای گوناگون اطلاعاتی را انجام میدهند و برای ارتقای امنیت ملی با یکدیگر همکاری میکنند. «دیانای[1]»، رهبر جامعه اطلاعاتی است و توسط استراتژی اطلاعات ملی، اولویتهای استراتژیک جامعه اطلاعاتی را تعیین میکند. هر عضو در جامعه اطلاعاتی با اجرای مأموریت سازمانی خود مطابق با مسوولیتهای قانونی همکاری میکند. (استراتژی اطلاعات ملی امریکا، 2019: 42- 45)
جامعه اطلاعاتی از 17 عنصر زیر تشکیل شده است:
دو سازمان مستقل (دفتر مدیر اطلاعات ملی[2] و سازمان اطلاعات مرکزی سیا[3]).
هشت سازمان دفاعی -آژانس اطلاعات دفاعی[4]، آژانس امنیت ملی[5]، آژانس اطلاعات هوافضا[6]، اداره شناسایی ملی[7] و واحدهای اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی- واحد اطلاعات نیروی هوایی ایالات متحده امریکا، واحد اطلاعات نیروی دریایی ایالات متحده امریکا، واحد اطلاعات ارتش ایالات متحده امریکا و واحد اطلاعات تفنگداران دریایی ایالات متحده امریکا که راهنمایی و نظارتهایی را از معاون وزیر دفاع برای اطلاعات[8] دریافت میکنند.
بیشتر بخوانید:
سیاست خارجی و جامعه اطلاعاتی امریکا در قرن ۲۱، تحولات و علل آن
هفت اداره و آژانس دیگر -اداره اطلاعات و ضداطلاعات وزارت انرژی، اداره امنیت اطلاعات و تحلیل و واحدهای اطلاعات گارد ساحلی ایالات متحده، ادارات تحقیقات فدرال یا پولیس فدرال امریکا و سازمان مبارزه با مواد مخدر دفتر اطلاعات امنیت ملی، اداره اطلاعات و تحقیقات وزارت امور خارجه و اداره پشتیبانی اطلاعاتی وزارت خزانهداری، علاوه بر گردآوری، تجزیه، تحلیل و تولید عناصر جامعه اطلاعاتی، در بخشهای دیگر ایفای نقش میکنند. مدیران اجرایی روی یک اصل اطلاعاتی یا قابلیتی خاص، نظارت و هماهنگی دارند و دیانای را به اجرای عملکردش در سازمانهای داخلی جامعه اطلاعاتی یا خارج از آن ترغیب میکنند. مدیران اطلاعات ملی به عنوان مشاوران اصلی دیانای در تمام ابعاد به گردآوری، تجزیه و تحلیل اطلاعات و ضداطلاعات میپردازند. مدیران برنامه، مسوول اجرای مأموریت و نظارت بر فعالیتهای بودجهای ادارات خود هستند. مدیران واحدهای اطلاعاتی، قابلیتها و عملکردهای تجاری را برای انجام مأموریت در نظر میگیرند. (استراتژی اطلاعات ملی، 2019)
تروریسم
تروریسم اساساً یک پدیده سیاسی است و در تعریف آن هیچگونه توافقی وجود ندارد. هنگامی که میخواهیم تعریف تروریسم را مرور کنیم، باید به تعریفکننده تروریسم نیز نگاه کنیم؛ آنکه این پدیده را تعریف میکند، کی است؟ آیا او مخالف نظام سیاسی در یک کشور است و یا موافق نظام سیاسی؟ معرف یک دولت است و یا مخالفان دولت و آنانی که با نظام حاکم بر روابط بینالملل سر ستیز دارند/ندارند؟ به هر حال، در ادامه به تعریف، امواج و الگوهای تروریسم میپردازیم.
تعریفی که وزارت دفاع ایالات متحده امریکا در سال 1990 از تروریسم ارایه کرده، عبارت است از: کاربرد غیرقانونی یا تهدید به کاربرد زور یا خشونت بر ضد افراد یا اموال برای مجبور یا مرعوب ساختن حکومتها یا جوامع که اغلب به قصد دستیابی به اهداف سیاسی، مذهبی و یا ایدئولوژیک صورت میگیرد. (لیکیور: 5) دانشنامه بریتانیکا، تروریسم را چنین تعریف میکند: تروریسم عبارت از «کاربرد سیستماتیک ارعاب یا خشونت پیشبینیناپذیر بر ضد حکومتها، مردمان یا افراد برای دستیابی به یک هدف سیاسی است». (the new Encyclopedia Britanica, 1986, p: 650)
ریچارد هنل در کتاب «تروریسم؛ شکل جدید جنگ» با در نظر گرفتن مشکلات و موانع موجود بر سر راه تعریف تروریسم، آن را به شکل زیر تعریف میکند، هرچند ایشان نیز از قدرت کشورش (ایالات متحده) در نظام بینالملل متأثر بوده است: «ترور، یک ترس فلجکننده شدید یا بیم از آن است. تروریسم تلاش آگاهانه برای اعمال ترور از طریق یک عملکرد سمبلیک است که استفاده یا تهدید به استفاده از زور مهلک غیرطبیعی را به منظور نفوذ بر یک شخص یا گروه هدف دربردارد». (هنل، 1383: 136)
به هر حال، هیچ توافق کلیای روی تعریف واحد از تروریسم وجود ندارد؛ ولی به نظر میرسد که محورهای اصلی تروریسم عبارت است از:
– تروریسم کاملاً یک پدیده سیاسی است؛
– تروریسم همراه با خشونت یا تهدید به خشونت است؛
– تروریسم دارای عقلانیت سودمحور است.
تروریسم یک پدیده معنادار و حامل پیامی است و معنای آن این است که یک تروریست در طرح خواستههای خود و در رسیدن به هدف خود و در رساندن مقصود و منظور خود به طرفهای مقابل (که عمدتاً دولتها هستند)، به دلیل شرایط حاکم بر وضعیت موجود از راههای غیر از ترور، از جمله گفتوگو و مذاکره، درمانده است و به نظر خودش به منظور حفظ بقای خود به آخرین راهحل، یعنی ترور دست زده است. در این زمینه، خانم هانا آرنت مینویسد: «ستایش خشونت در حال حاضر بیشتر معلول ناکامی شدید قوه عمل در جهان جدید است.» (آرنت، 1379)
به نظر میرسد که مناسبترین تعریف، تعریفی است که در طرح یا پیشنویسی که دانشگاه کلمبیا در سال 2004 در باب مفهوم تروریسم منتشر کرد، آمده بود. مطابق این تعریف، تروریسم عبارت است از: «استفاده غیرقانونی یا بهرهگیری تهدیدآمیز یا خشونت فردی، گروهی و یا سازمانیافته علیه مردم یا دارایی آنها به قصد ترساندن یا مجبور کردن جوامع و حکومتها، اغلب به دلایل ایدئولوژیک یا سیاسی. بنابراین، تروریسم عبارت است از تهدید یا استفاده از خشونت اغلب بر ضد شهروندان برای دستیابی به اهداف سیاسی برای ترساندن مخالفان یا ایجاد نارضایتی عمومی». در این چارچوب، تروریسم شامل فعالیتهایی چون آدمکشی، کشتار بیهدف، هواپیماربایی و آدمربایی میشود. (Bail & smith, 2005: 48)
تروریسم نوین؛ تعبیرها و الگوها
فاجعه 11 سپتامبر درست در زمانی روی داد که کارشناسان روابط بینالملل در حال تعریف شکل جدیدی از تروریسم بودند که بر نوعی الهام «هزارهگرا» و قربانیان انبوه تمرکز داشت. این جملات بلاخیز به واقع تأییدی بر این تلقیب بود و از اینرو اسامه بن لادن و شبکه تروریستی القاعده، در صدر مثالها برای تروریسم جدید هستند. تصادم مرگبار هواپیماهای مسافربری ربودهشده به مرکز تجارت جهانی، حدود سه هزار نفر را به کام مرگ فرستاد. (Morgan, 2004: 29)
اول، تروریسم نوین، به لحاظ مرتکبان، سازماندهی فراملی دارد. دوم، مبتنی بر نوعی الهام و افراطگرایی مذهبی است. سوم، تروریستهای جدید به سلاح کشتار جمعی دسترسی دارند و برنامهشان بر کشتار مردم متمرکز است. چهارم، آنها قربانیان خود را به دقت انتخاب و دستچین نمیکنند؛ بلکه آنها را به صورت غیرتبعیضآمیز برمیگزینند. (Duyvesteyn, 2004: 439)
جان بیلیس و استیو اسمیت، نیز در کتابشان با عنوان «جهانی شدن سیاست»، تروریسم نوین را تروریسم پسامدرن نامیدهاند. بر این اساس، تروریسم نوین در چارچوب اهداف و قالبهای مدرن، همچون قدرتطلبی، منفعتجویی و یا ملتگرایی نمیگنجد و اهداف و قالبهای غیرمدرن یا فرامدرن همچون مذهب، هویت و جهانی شدن برای توضیح آن لازم است. (بیلیس و اسمیت، 2005: 512)
دیوید راپوپورت، محقق برجسته انگلیسی و متخصص تاریخ تروریسم، نیز در مقالهای با عنوان «چهار موج تروریسم»، با بررسی تاریخی این پدیده، تروریسم نوین را چهارمین موج پس از امواج انارشیستی، ضداستعماری و چپ جدید میداند. (راپوپورت، 2002)
فرزاد پورسعید، نویسنده مقاله ضدتروریسم نوین، معتقد است: «افول القاعده و هژمونی داعش در این سالها، به این معنا است که داعش الگوی جدید از کنش تروریستی را به نمایش گذاشته، هرچند که زاییده و تداوم الگوی کنش تروریستی القاعده بهمثابه تروریسم نوین است.» او تأکید میکند: الگوی تروریسم کلاسیک یا پیش از القاعده را «الگوی بینالمللی» مینامیم و تروریسم نوین یا جدید را شامل بر دو الگویی جهانی «القاعده» و جهانی محلی «داعش» در نظر میگیریم. به این معنا، الگوی کنش تروریستی داعش یا الگوی جهانی محلی را میتوان نوعی الگوی تلفیقی دانست که تلاش میکند با رهایی از نقاط ضعف الگوییهای پیشین، نقاط قوت آنها را به هم آمیزد. (پورسعید، 1396: 145)
پیوستها:
[1] . DNA
[2] . ODNI
[3] .CIA
[4] . DIA
[5] . NSA
[6] . NGA
[7] . NRO
[8].USDI