اشرف غنی به روایت تیمور شاران

تیمور شاران، معین پیشین پالیسی اداره ارگان‌های محلی و استاد پیشین دانشگاه امریکایی افغانستان در تازه‌ترین کتابش با عنوان «از درون افغانستان؛ شبکه‌های سیاسی، نظم غیررسمی و برهم‌زنی دولت[۱]» که توسط انتشارات راتلیج به نشر رسیده‌، به دولت‌سازی، دولت شبکه‌ای و حکومت‌داری شبکه‌ای پرداخته ‌است. این اثر مشتمل ۱۰ فصل است که در مورد دولت شبکه‌ای، دولت‌سازی پسابن، کش‌‌وقوس‌های سیاسی، انتخابات، ساختار حکومت افغانستان و پارلمان و در نهایت سقوط دولت نوشته شده‌ است. کتاب شاران مورد تحسین بسیاری از ناظران افغانستان قرار گرفته‌ است؛ مثلاً پژوهشگر انستیتوت صلح ایالات متحده، اندریو واتکینز، در مراسم رونمایی کتاب آن را اثری راه‌گشا و «روایتی که هیچ‌گاه در بیست سال گذشته گفته نشد»‌ خواند[۲].  کتاب آقای شاران به این دلیل حایز اهمیت است که نویسنده مدتی در درون دستگاه حکومتی آقای غنی کار کرده‌ و شاهد تحولات، تغییرات و کش‌مکش‌ها در درون حکومت از نزدیک بوده است. گفتنی است که چند سال قبل،‌ کتاب نخست دکتر شاران تحت عنوان «دولت شبکه‌ای» به نشر رسید که مورد استقبال گسترده‌ از سوی قشر کتاب‌خوان افغانستان قرار گرافت. اثر جدید او در واقع امتداد بحث «دولت شبکه‌ای» است.

موضوع بحث این نوشته اما حکومت وحدت ملی‌ (فصل ششم) و شخصیت اشرف غنی است و تلاش می‌کند تا تصویر فشرده‌ای از او برابر روایت کتاب به دست دهد.

۱. مدرنیست عجول

بررسی فصل ششم کتاب دکتر شاران با عنوان «حکومت وحدت ملی؛ اخلال در نظم سیاسی و کشیده‌گی‌ها» داده‌ها و اطلاعات در مورد شیوه حکومت‌داری اشرف غنی از زبان یکی از افراد نزدیک این تیم برای‌مان می‌دهد. به عقیده تیمور شاران،  اشرف غنی علاقه و شیفته‌گی‌ بیمارگونه‌ای به تغییرات و اصلاحات در افغانستان داشت، اما مشکل کار در این‌جا بود که وی بدون اتمام یک برنامه یا پروژه اصلاحی به سمت برنامه دیگر می‌رفت و این چرخه باطل همواره بازتولید می‌شد. دکتر شاران برای توضیح عمل‌کرد اشرف غنی در رابطه با مدرنیزاسیون به‌درستی از ضرب‌المثل  «صد سر را تر کرد یکی را کل» کار می‌گیرد.[۳]

۲. جزء‌نگر و خرده‌گیر

شاران بارها در کتاب از مدیریت جزءنگرانه و خرده‌گیرانه‌ اشرف غنی سخن می‌گوید. این جزءنگری‌های بی‌مورد اکثراً باعث می‌شود تا توجه او از مسایل حیاتی به مسایل کوچک معطوف گردد. کتاب از کنفرانس سالانه‌ ولسوالان به‌عنوان نمونه یاد می‌کند. به روایت شاران، اشرف غنی در خلال آن کنفرانس «‌پرزنتشنی» ارایه می‌کند و در پایان،‌ سوالاتی درباره حکومت‌داری از ولسوالان می‌پرسد و خواستار پاسخ کتبی در خلال دو روز آینده می‌شود. دو روز بعد همزمان با ختم برنامه، اشرف غنی تشابهات‌، تفاوت‌ها و ترندهای پاسخ‌های ولسوالان را شرح می‌دهد و نشان می‌دهد که چهار هزار و ۵۰۰ صفحه پاسخ ولسوالان را خوانده‌ است،‌ «در حالی‌ که می‌توانست این امر غیر‌ضروری را به یکی از دست‌یارانش بسپارد، آن هم هنگامی که کندز در پرتگاه سقوط قرار داشت.»[۴]

قبلاً نیز پامیلا کانستبل، ستون‌نویس روزنامه واشنگتن‎پست، در نوشته‌ای گفته‌ بود که افغانستان مشکلات فراوانی دارد و رییس جمهور (غنی) یکی از آن‌ها است. او در نوشته خود اشرف غنی را «مدیر خرد و خودکامه» توصیف کرده‌ و توصیف مشابهی از او به دست داده‌ بود.[۵]

۳. ‌‌غَضَب همیشه‌گی

شاران می‌نویسد که وزیران همواره در جلسه کابینه استرس داشتند که مبادا اشرف غنی آن‌ها را توهین و تحقیر کند. شاران بدون این‌که از کسی نام ببرد، می‌گوید که دو وزیر کابینه در یک صحبت دوستانه به او گفتند که از ترس این‌که مورد غضب رییس جمهور غنی قرار گیرند، داروهای ضد استرس مصرف می‌کنند تا شب راحت‌تر بخوابند.

به روایت تیمور شاران، اشرف غنی به‌راحتی توسط حلقه نزدیک خودش اغوا می‌شده و اطرافیانش با بهره‌گیری از این موضوع وزیران مغضوب‌شان را توسط غنی در جلسه کابینه توبیخ می‌کردند.  «چند ماه بعد، در ماه می ۲۰۱۸، زمانی‌ که قرار بود نقشه راه اصلاحات حکومت‌داری محلی را که به‌تازه‌گی تهیه شده بود، تحت عنوان حکومت شهروند‌محور: نقشه راهی برای حکومت‌داری محلی، در جلسه کابینه ارایه کنم، همان‌طور که به سمت ساختمان چارچنار که در آن جلسات کابینه برگزار می‌شد، می‌‌رفتم، با سه عضو جوان کابینه برخورد کردم. ما به‌طور خلاصه در مورد تعدادی از مسایل از جمله خشمگین شدن رییس جمهور صحبت کردیم. یکی از آن‌ها با نگاهی به دستور کار کابینه گفت: در جلسه امروز چه کسی را انتخاب کنیم؟»[۶]

این رویداد به‌خوبی نشان می‌دهد که اطرافیان اشرف غنی با بهره‌گیری از تیپ شخصیتی غنی که خیلی سریع خشمگین می‌شود، او را علیه دیگران تحریک می‌کنند.

۴. ناسیونالیست قبیله‌گرا

شاران آمار وزیران و گماشته‌‌گان آقای غنی را ارایه می‌کند و به‌خوبی نشان می‌دهد که تعیینات او قومی بوده‌ است. مثلا‌ً،‌ از میان رییسان اداره امور  ۷۵ درصد آن پشتون‌ها و از گماشته‌گان رییس جمهور بودند. در آن میان فقط چهار رییس تاجیک، یک رییس هزاره و یک رییس اوزبیک بودند. شاران معتقد است که او در میان پشتون‌ها نیز بیشتر به پشتون‌های غلزایی ارجحیت می‌داد و اطرافیانش همه از این شاخه قومی بودند. در اوایل حکومت او حنیف اتمر مشاور امنیت ملی بود، سلام رحیمی رییس اداره امور، رییس دفتر رییس جمهور و سایر مقام‌های نزدیک به او همه پشتون‌های غلزایی بودند. در سال‌های بعد هم فضل‌محمود فضلی و حمدالله محب نزدیک‌ترین چهره‌ها به رییس جمهور غنی بودند و هر دو از ولسوالی خوگیانی ننگرهار و پشتون غلزایی بودند. نادر نادری، همایون قیومی، جیلانی پوپل، اکلیل حکیمی و اکرم خپواک از سایر پشتون‌هایی که با غنی رابطه‌ نزدیک داشتند، نیز عمدتاً از همین حوزه می‌آمدند.[۷]

شاران می‌نویسد که این رویکرد غنی بر سایر رهبران سیاسی و اعضای دولت نیز تاثیر گذاشته‌ بود. برابر روایت او،‌ پس از انتخابات ۲۰۱۴ هنگامی که فهرست وزیران اشرف غنی نشر شد، گزینش واضح قومی دیده می‌شد و سایر رهبران این رویکرد رییس جمهور را به معنای قومی‌‌سازی ادارات تحت کنتر‌ل خودشان دانستند.

۵. قومی‌سازی حکومت و ارتش

برابر روایت شاران‌، اشرف غنی با قومی‌سازی حکومت و ارتش خواسته یا ناخواسته زمینه فروپاشی حکومت را فراهم کرده بود. او با جوان‌سازی غیر‌مسوولانه ارتش، ضربه مهلکی به پیکر سکتورهای امنیتی زد. سیاسی و قومی‌سازی باعث شد تا بسیاری از جنرالان ارتش سرخورده شوند. براساس روایت شاران، اشرف غنی در یک فرمان ۲۳ جنرال جدید را معرفی کرده بود که در آن میان ۱۹ تن پشتون، دو تن تاجیک، یک تن هزاره و یک تن دیگر اوزبیک بودند. قومی‌سازی حکومت توسط غنی این پیام را به شریکان حکومت او می‌رساند که آن‌ها نیز آزاد‌ند تا کارمندان را براساس قومیت استخدام کنند. از سویی، این کار غنی سبب گشت تا دسترسی به غنی و رییس جمهور محدودتر از گذشته شود.[۸]

از سویی، تعیینات غنی نیز نامتعارف بود و همین تغییرات باعث شده بود تا نارضایتی داخلی اوج بگیرد. غنی در ولایتی که اکثریت اقوام غیر‌پشتون حضور داشتند، والی‌های پشتون معرفی می‌کرد. به‌طور مثال اشرف غنی محمد‌عمر صافی را به‌عنوان والی کندز معرفی کرده بود. صافی اصالتاً پشتون بود و کندز اکثریت غیر‌پشتون. این اقدام غنی به باور شاران یکی از عواملی بود که منجر به سقوط کندز در سال ۲۰۱۵ شده بود. غنی همچنان به‌صورت مستقیم در بسیاری از تعیینات در سطح پایین مداخله غیرضروری می‌کرد.

۶. ادارات موازی و انحصار قدرت در چهاردیواری ارگ

اشرف غنی تلاش فزاینده‌ای برای انحصار قدرت مخصوصاً از طریق اداره‌های غیرموازی کرد. بر‌اساس کتاب شاران،‌ باری اشرف غنی وزارت ترانسپورت را به سه اداره کوچک تقسیم کرد؛ چون وزیر ترانسپورت از اطرافیان داکتر عبدالله عبدالله بود؛ اما زمانی که یکی از نزدیکان خود او وزیر ترانسپورت شد، این ادارات دوباره مدغم شدند.[۹]

همین‌گونه او اداره تدارکات ملی را ایجاد کرد تا از آن طریق بتواند نظارت مستقیم بر بخش خریداری و تدارکات داشته باشد. در طول حکومت او تمام رییسان اداره تدارکات از نزدیکان او بودند. انحصار قدرت در چهاردیواری ارگ رفته‌رفته فسادزا شده بود. اطرافیان غنی به‌صورت افسارگسیخته‌ به دنبال زراندوزی و مصروف فساد مالی و اخلاقی بودند. غنی چندین بار تلاش کرد تا عواید دولتی را زیر نظر اداره امور بیاورد، در حالی که معینیت عواید بخشی مهم از بدنه وزارت مالیه بود.[۱۰]

۷. درگیری با همه

برابر روایت شاران،‌ اشرف غنی تقریباً با همه درگیر شد. در نخستین روزهای حکومت خود به جنگ پارلمان رفت و اعضای مجلس را به باج‌گیری از وزیران متهم کرد. این اقدام غنی سبب شد تا پارلمان به بسیاری از وزیرای حکومت وحدت ملی رای اعتماد ندهد. جنگ میان قوه‌های مقننه و اجراییه یکی از مهم‌ترین عواملی بود که به مشروعیت سیاسی حکومت وحدت ضربه زد و پایه‌های متزلزل آن حکومت را سست‌تر کرد.

اشرف غنی به آن بسنده نکرد و به جنگ سران حزبی رفت. او در بلخ با عطا‌محمد نور درگیر شد و در هرات با اسماعیل خان صف‌آرایی کرد. او بنیان‌گذار حزب جنبش که معاون اولش بود را تبعید کرد. اشرف غنی تلاش داشت تا جزایر قدرت را تضعیف کند. این کار نه‌تنها سبب تضعیف جزایر قدرت شد، بلکه زمینه را برای رشد طالبان نیز فراهم کرد.

اشرف غنی تمام‌قد در مقابل دو جنبش که اکثریت جوانان بودند، ایستاد شد و این جنبش‌ها را که می‌توانستند تغییر نسلی را در سیاست افغانستان ایجاد کنند، تخریب کرد. جنبش روشنایی و جنبش رستاخیز تغییر ظرفیت قابل توجهی برای تغییر سیاست و اجتماع در افغانستان داشتند که مورد حمایت غنی قرار نگرفتند. برعکس غنی در مقابل این جنبش‌های نسل جدید طرف رهبران سنتی و جهادی را گرفت. این اقدام غنی به‌خوبی نشان می‌دهد که او چه‌قدر متناقض رفتار کرده است. او ادعای حذف رهبران سنتی را داشت، اما برای این‌که در مقابل جنبش‌های نسل جدید تاب بیاورد، دوباره به سمت همان رهبران سنتی رفت.

جمع‌بندی

بررسی این فصل کتاب تیمور شاران در کنار این‌که اطلاعات جدید و دست اولی  در مورد رفتار و شیوه حکومت‌داری غنی به ما می‌دهد، این موضوع را نیز می‌رساند که سقوط افغانستان در  ۱۵ آگست یک‌شبه و تک‌بعدی نبوده و  ضعف در رهبری از همان ابتدا نمایان بوده است. اقدام غنی برای قومی‌سازی ارتش و حکومت نه‌تنها شیرازه این نهادها را از بین برد، بلکه جامعه افغانستان را نیز به‌شدت به سمت قومی شدن سوق داد. ماحصل حکومت‌داری غنی، چیزی‌ است که امروز مردم افغانستان تاوان آن را می‌دهند.


[۱] Sharan, Temor (2023). Inside Afghanistan: Political Networks, Informal order and State Disruption. New York & London. Routledge.

[۲] https://www.youtube.com/watch?v=-MXBHCDvvbU

[۳] Sharan, Temor (2023). Inside Afghanistan: Political Networks, Informal order and State Disruption. New York & London. Routledge.  P 156.

[۴] Ibid.  P 157.

[۵] https://www.washingtonpost.com/world/asia_pacific/afghanistan-has-many-problems-its-president-may-be-one-of-them/2016/09/01/8e00cd00-6e11-11e6-993f-73c693a89820_story.html

[۶] Sharan, Temor (2023). Inside Afghanistan: Political Networks, Informal order and State Disruption. New York & London. Routledge.  P 157.

[۷] Ibid.  P 163.

[۸] Ibid. P 164.

[۹] Ibid. P 168.

[۱۰] Ibid. P 168.

دکمه بازگشت به بالا