۲۸ اسد، تضعیف روحیه ملی و تداوم فصل ناتمام توسعه

افغانستان صد سال پیش توانست از حالت «تحتالحمایه» بودن به استقلال کامل برسد. قبل از آن بریتانیا در نقش کشور مادر، سیاست خارجی افغانستان را در دست داشت. هر چند در خلال یک قرن گذشته افغانستان نیز مانند سایر کشورهای مستقل جهان تحولات زیادی را سپری کرد، اما در ۴۰ سال اخیر همواره میدان جنگهای نیابتی بوده است. مبارزان افغان ۱۰۰ سال پیش آزادی مملکت را گرفتند ولی آرمانهای توسعه هرچند در طی کمتر از ۱۰ سال حکمرانی شاه امانالله به سرعت عملی گردید اما تحولات سیاسی سبب شد، توسعه کشور به یک فصل ناتمام بدل گردد. از این جهت، جنگهای تحمیلی علیه مردم و حکومت افغانستان بحث همیشهگی و داغ اجنداهای برونمرزی بوده است. طی قرن گذشته در پهلوی توقف فصل ناتمام توسعه به مؤلفههای هویت ملی نیز توجه نگردیده است؛ آن گونه که همبستهگی ملی بیشتر از هر زمان دیگر آسیبپذیر شده است.
از آنجایی که روحیه ملی یکی از بنیانهای قدرت ملی دانسته میشود، از همین رو نیاز است تا حکومت و شهروندان کشور برای تکمیل فصل ناتمام توسعه، بر وجوه مشترک و همبستهگی ملی تمرکز کنند تا روایات متعدد و جدا از جنگ را وارد ادبیات جهان در رابطه به افغانستان سازند. از همین رو، در چنین فضایی، حکومت با تطبیق برنامههای فراگیر ۲۸ اسد، صرف نظر از تشدید تقابلهای سیاسی پیشاانتخاباتی، با تکیه بر بیرق ملی و جشن ملی استقلال به عنوان اجزای هویت ملی توانست در جهت تقویت روحیه ملی گام بردارد. حکومت وحدت ملی با آنکه در آستانه انتخابات ریاست جمهوری قرار داشت، اما امیدوارانه و با اطمینان از تکمیل فصل ناتمام توسعه که امانالله خان آن را آغاز کرده بود، سخن میزد. از شروع سال ۱۳۹۸، حکومت بحث تجلیل از صدمین سالگرد استقلال را جدی گرفت. مرمت سازههای زمان شاه اماناللهخان از جمله مسجد عیدگاه کابل و قصر دارالامان از مهمترین اقدامات در طی این سال بود.
حکومت هدف مهمی را از طریق این جشن که همانا ارسال روایت تازه از افغانستان در حال توسعه به جهان و ایجاد انگیزه برای شهروندان بود، به خوبی تعقیب نمود. مورد قابل تامل هم، همین روایت تازه از افغانستان بود که به کشورهای مختلف جهان و به ویژه به ممالک منطقه منتقل شد. زیرا پیش از این تنها روایت فرسوده جنگ از افغانستان در مجامع بینالمللی مطرح گردیده بود. اغلباً واژگان جنگ و صلح به عنوان پیشوند و یا پسوند نام افغانستان در ادبیات فرامرزی قرار داشت. استقلال افغانستان تحت عنوان تکمیل فصل ناتمام توسعه برای بار اول بود که کشورهای دیگر در رابطه به افغانستان پرداختند.
تغییر چهره کابل از هفتم اسد که برای اولین بار در تاریخ کشور از سوی دارالانشای ۲۸ اسد، تجلیل از صدمین سالروز استقلال کشور به نام روز بیرق ملی مسما شد، ملموس گردید. دیوارنگاری، رنگآمیزی و نقاشیهای شاه اماناللهخان و اماکن تاریخی و مرتبط به استقلال و همچنین نورپردازی درختان و خیابانها از ارمغانهای دیگر ۲۸ اسد بود. گرامیداشت از ۲۸ اسد، صدمین سالروز استقلال افغانستان از مرزهای کشور هم فراتر گام گذاشت و در قارههای مختلف جهان، تجلی آزادهگی شهروندان را با رنگ پرچم کشور نمایان ساخت. برای بار نخست کشورهای مختلف منطقه به گونه همزمان پرچم افغانستان را در مشهورترین و مهمترین اماکن به نمایش درآوردند. عربستان سعودی و امارات متحده عربی از خاور میانه، ازبیکستان از آسیای مرکزی و ترکیه از حوزه قفقاز از جمله کشورهایی بودند که بیرق کشور را به مناسبت صدمین سالگرد استقلال افغانستان به نمایش گذاشتند. این کنش، فراخوانی را به دولت افغانستان و جامعه جهانی سپرد که حامل دو پیام اساسی بود؛ اول اینکه افغانستان میتواند با ادبیات و روایات جدید و جدا از جنگ و تروریسم قابل بحث باشد و دیگر اینکه حکومت میتواند با وجود موانع، از طریق توجه به عناصر هویت ملی، روحیه ملی را به عنوان یکی از بنیانهای قدرت ملت تقویت کند.
تاریخ معاصر افغانستان گواه چند دستهگیها و تقابلها در برابر زمامدارانی بوده است که سعی به تغییر نمودهاند. درست ۱۰۰ سال قبل امانالله با موانعی در برابر برنامههای انکشافیاش مواجه شد که تا اکنون سایههای تاریک آن قابل مشاهده است. حکومت وحدت ملی نیز در طی سالهای مأموریتش تا حدودی توانسته است برنامههای عمرانی و زیربنایی را در دستور کار خودش قرار دهد. در این میان نکته قابل توجه دیگر این است که این برنامهها و تلاشها نیز دور از گزند حرکتهای ستیزهجویانه نبوده است. انتقادها در برابر هزینه برنامههای ۲۸ اسد و انجام حملات تروریستی را میتواند نمونه بارزی از این حرکتهای ستیزهجویانه و تقابل علیه تکمیل فصل ناتمام توسعه افغانستان باشد.
بودجه میلیونی برای جشن استقلال از طرف حکومت وحدت ملی سبب انتقادهای سرسختانه منتقدان حکومت گردید. فراگیر شدن این انتقادها به عنوان قدرت نرم توانست تلاشهای حکومت را برای سازندهگی اماکنی که سالها مخروبه باقی مانده بودند به طرف منفی آن سوق دهد. غافل از آنکه هزینههای کلان سبب گردیده بود اماکن ارزشمندی که نماد غنامندی تاریخ کشور به حساب میرفت، آباد گردد. در کنار آن سیمای شهر کابل و ولایات کشور را تا اندازهای تغییر داد. همچنان حمله هراسافگنانه در پایتخت به عنوان عامل سخت و بازدارنده تغییر در کشور، منجر به کشته و زخمی شدن حدود ۳۰۰ شهروند گردید. این حمله سبب تاخیر در برگزاری جشن استقلال و تشدید روحیه ضد حکومتی گردید.
با آن که از شروع ماه اسد سال جاری در سراسر کشور، دور و بر ۱۵۰ برنامه از سوی دارالانشای تجلیل از ۲۸ اسد، صدمین سالروز استقلال افغانستان اجرا گردید اما در روز جشن، کابل خاموش بود و فضای ترس در ولایات سبب شد تا برنامههای ولایتی استقلال نیز کمرنگ برگزار شود.
در نتیجه میتوان گفت که تکمیل فصل ناتمام توسعه میتواند به عنوان اندیشهی سیاسی دولت افغانستان و تامینکننده منافع آحاد جامعهی کثیرالقومی این سرزمین گردد تا افراد جامعه از یک تجمع نمادین به سمت همبستهگی ملی سازمانیافته، میلان کنند. این اندیشه سیاسی با وجود تاریخ مشترک، دین مشترک، بیرق واحد، ارتش ملی واحد و درد مشترک ناشی از تروریسم میان اقوام و مذاهب مختلف کشور، بستر مناسبی برای تحقق دارد. با همه اینها افغانستان پس از صد سال استقلال به دلیل تکیه بر روایت جنگ نتوانسته است مسیر موازی کشورهای توسعهیافته را بپیماید. آغاز قرن دوم آزادی برای دولت و مردم افغانستان فرصتی برای جبران آنچه که در گذشته به میان آمده میباشد و وجود نسل جوان باسواد که با بهره از ویژهگیهای جهان مدرن به علم و تکنولوژی نوین آشنا شدهاند، امیدواریها را برای تکمیل فصل ناتمام توسعه افغانستان بیشتر میسازد.
وحید نویسا