گسست شبکه ارتباطی زنان در افغانستان و سوگیری اطلاعات
فریبا اکبری

وقتی در مورد شبکه ارتباطات در این نوشته بحث میشود، منظور نویسنده، ارتباطات حقیقی زنان با محیط پیرامون و انسانهای دیگر و برعکس ارتباط محیط پیرامون و انسانهای دیگر با زنان است که در این شبکه ارتباطی زنان بهطور خودآگاه یا ناخودآگاه با آن روبهرو شده و باعث انتقال پیامهای ارتباطات میشوند.
محدودیتهایی که در این اواخر توسط طالبان بر زنان در افغانستان وضع شده، باعث گسست زنجیره ارتباطی زنان با جامعه شده است. و این صدماتی را برای زنان و جامعه خواهد داشت که تا تاریخ قد دهد، این صدمات نیز وجود خواهد داشت. باید تذکر داد که تمرکز نویسنده این مقاله بر ارتباطات حقیقی و رودررو است.
اگرچه ارتباطات زنان در افغانستان از گذشتههای دور محدود و بیشتر منحصر به جمعهای زنانه بوده است، اما طی نزدیک به دو سال گذشته، دایره ارتباطی زنان روز به روز تنگتر میشود و حتا محیطهای سنتی و جمعهای زنانه که به گسترش ارتباطات و گردش اطلاعات کمک میکند، مانند حمامها، محافل عروسی و سایر جمعهای زنانه، دیگر وجود ندارند. این یعنی سوگیری گردش اطلاعات در جامعه افغانستان که تمام ابعاد زندهگی امروز و آینده مردم را تحت تاثیر قرار داده است.
به این مهم باید اشاره کنم که نه تنها در افغانستان بلکه در تمام دنیا اطلاعاتی که امروز بهدسترس ماست، از سوگیری برخوردار بوده و به نوعی جنسیتزده است، بهویژه در کشورهای فقیری که میزان حضور زنان کم و محدودیتها بر زنان بیشتر است. چون تجربه زیسته زنان کمتر به محیط منتقل شده و آنان نیز کمتر از محیط بیرون آگاهی دارند.
کرولاین کریادو پرز، روزنامهنگار و نویسنده، میگوید که اطلاعات نابرابر، زندهگی زنان را روز به روز سختتر میکند. او به این باور است که در حال حاضر اطلاعات دست داشته ما نیمی از واقعیت جهان را بازگو میکند و نیمه مربوط به زنان پنهان مانده است.
در حقیقت، وی به جنسیتزدهگی اطلاعات اشاره میکند که تمام حیطه زندهگی بشر را تحت تاثیر قرار داده و ضرر آن بیشتر متوجه زنان بوده و خواهد بود.
شاید سوال خلق شود که این سوگیری و جنسیتزدهگی اطلاعات چه تاثیری بر زندهگی امروز و آینده شهروندان افغانستان میگذارد؟
میخواهم بگویم که هر آن درکی و حتا دانشی که ما از جهان امروز داریم، مبتنی بر ارتباطات و اطلاعات است و این پدیده بوده که زایش دانش را بهدنبال داشته است. حالا هرچه ارتباطات بیشتر باشد، اطلاعات و دانش بشری نیز بیعیبتر است. به همین دلیل است که بسیاری مواقع کار گروهی بیشتر جواب میدهد و اگر در آن ترکیب جنسیت رعایت شود، شکی نیست که آن طرح بیشتر به حقیقت و کامل بودن نزدیک است. نویسنده این مقاله موارد مهمی را که سوگیری اطلاعات ناشی از اعمال محدودیتها بر زنان در جامعه ایجاد میکند، در متن پایین بر میشمارد:
گردش اطلاعات ناقص و ایجاد مغلطه در درک: عوامل مختلف دست به دست میدهند تا چرخه اطلاعات شکل گیرد، تحلیل و تجزیه شود و براساس همین تحلیل و تجزیه تصمیمگیری صورت گیرد. حالا تصور کنید که نیمی از این تجربه اجازه فعالیت بهگونه کامل را نداشته باشد. بنابراین، فلج این نیمه اگر نیمه دیگر را فلج نسازد، آسیب جدی بر پیکر مهمترین خصیصه بشری میزند و انسانها از خواستها و علایق یکدیگر درک درستی نخواهند داشت. وقتی انسانها درک درستی از ارتباط میان همدیگر نداشته باشند، مغلطه ایجاد شده میانشان از پیامهای ارتباطی، شکلگیری هزاران مشکل دیگر را بهدنبال خواهد داشت که از حوصله این متن خارج است.
پایههای کج تاریخ: تصمیمگیری بشر براساس اطلاعات و درک کسب کرده از جهان و ارتباطات ناشی از اطلاعات انجام میشود. اگر این درک به دست آمده اشتباه باشد، طبیعی است که تصمیمگیریهای محلی، ملی و جهانی نیز اشتباه خواهد بود. این همان خشت کجی است که ابتدا نهاده میشود و تا پایان، تاریخ آن را یدک خواهد کشید.
کریادو پرز، در کتاب «زنان نامرئی» بر اصطلاح شکاف دادههای تاریخ که از نابرابری جنسیتی ناشی میشود، تاکید میکند. یعنی اطلاعاتی که برپایه نیمی از جمعیت بشر استوار است.
اگرچه بحث در مورد ارتباطات و اهمیت آن برای انسانها خیلی کلیشهای شده است، اما شرایطی که زنان افغانستان در آن بهسر میبرند، وادارم ساخت این مورد را بازگو کنم. موردی که روز به روز جایش را در جامعه افغانستان بیشتر باز کرده و سنتی بودن و رفتار کلیشهای جامعه نیز زمینه گسترش آن را فراهم میکند. این مثل زخمی است که روز به روز به تمام اعضای بدن سرایت میکند و در نهایت مرگ به بار میآورد. محدودیتها علیه زنان نیز اگر جامعه را از لحاظ فزیکی نکشد، مسلم است که از لحاظ روانی بهشدت تخریب میکند.
بسیاری به این باورند که ارتباطات از طریق فضای مجازی، جای ارتباطات رودررو را میگیرد و برای انسان افغانستانی نیز این موضوع مصداق است. اما این دیدگاه درستی نیست؛ چون هیچگاه تجربه انسان آن گونه که از طریق ارتباطات رودررو انتقال پیدا میکند، از طریق فضای مجازی انتقال پیدا نمیکند. بحث دیگر این که، همه زنان افغانستان به انترنت دسترسی ندارند و آنهایی هم که دارند، کمتر میدانند که چگونه از این فضا برای بازگو کردن رنج، بهره بردن از فرصتها و پیوستن به گروههای مختلف اجتماعی استفاده کنند.
ژان بودریار، فیلسوف معاصر فرانسهای، در این باب میگوید که تصاویر و نمادهایی که ما از طریق فضای مجازی با آنها روبهرو هستیم، واقعیت نه بلکه تصویری از واقعیت است. وی این تصاویر را چالشی برای حقیقت میداند که دنیای بشر در عصر تکنالوژی را تسخیر کرده است.
بهعنوان حرف آخر این که، قطع ارتباط زنان با محیط و انسانهای دیگر، همان اندازه که برای زنان زیانبار است، برای همه بشریت زیانبار است. ما همواره مشکلات زنان را بهعنوان مشکلات زنانه دیدهایم، نه بهعنوان مشکلات تمام انسانها. هر قدر بیشتر به قضایا این گونه نگاه کنیم، به همان میزان جهان را برای خود و محیطمان جای بدتری ساختهایم. تذکر میدهم که همین حالا هم جهان و کشورهای حامی حقوق بشر از شرایط فعلی زنان افغانستان آگاهی و اطلاعات ناقصی دارند و این موضوع باعث تصمیمگیریهای اشتباه در قبال زنان میشود؛ چون زنان افغانستان بیشتر از هر زمان دیگری محدود هستند و این یعنی، ما در حال پایهگذاری تاریخ اشتباهتر از قبل هستیم.