«میده نداری؟»؛ کمبود دردسرساز پول خُرد

حسیب بهش

صداهایی در ایستگاه موترها به گوش می‌پیچد: «شهرنو، قلعه فتح‌الله، پایکوب …» کمی آن‌سوتر، راننده‌گان علاوه بر آوازهای «چارقلا، چارقلا»، چهار انگشت‌شان را نیز برای اشاره بلند کرده‌اند. راننده پس از سوار شدن آخرین مسافر، به سمت قلعه فتح‌الله حرکت می‌کند. به محض گذشتن از ازدحام، یکی از مسافران می‌خواهد پیاده شود. بکس جیبی‌اش را برای تصفیه کرایه راه بیرون می‌کشد و نوت صد افغانیگی را از میان پول‌ها به راننده می‌دهد. راننده با چهره مضطرب می‌پرسد: «میده نداری؟»

صدیق چند سالی است که در شهر راننده‌گی می‌کند. او پس از طلوع آفتاب از خانه برای کار بیرون می‌شود و شامگاه با خرید نیازهای روزانه‌اش، به خانه‌اش بر می‌گردد. آن گونه که او می‌گوید، موتر را به اجاره گرفته و پس از تصفیه حسابات صاحب اصلی موتر، روزانه در حدود ۳۰۰ افغانی برایش می‌ماند. کمبود پول خُرد اما،‌ بارها برای او دردسر ساز شده و حتا گاه‌گاه از درآمد روزانه‌اش نیز کاسته است.  وی حتا گاه‌گاهی برای خُردکردن پولش در شهر، مجبور می‌شود که خریدهای اضافی‌ای مانند آب معدنی و کریدت موبایل را به جان بخرد.

او از دردسرهایش هنگام تسویه حساب با مسافران حکایت می‌کند. در یک روز بارانی، صدیق مسافران را از مسجد پل‌خشتی به مقصد سرای شمالی سوار می‌کند. شهر خلوت است و به جز صدای باران، آواز دیگری به گوش نمی‌رسد. مسافران یکی پی دیگر از موتر پیاده می‌شوند، اما در میان چهار مسافر، تنها یکی از آن‌ها پول خُرد در جیب دارد که آن را می‌پردازد و پیاده می‌شود. صدیق اما‌ حیران می‌ماند که در شهر خلوت، حسابش با سایر مسافران را چگونه تسویه کند. سرانجام، او مجبور می‌شود که از کرایه صرف‌نظر کند و دوباره به سمت شهر کهنه کابل بازگردد.

صدیق می‌گوید که گاه‌گاه حتا داشتن پول خُرد برایش جنجال می‌آفریند. او دستش را در جیبش می‌گذارد و بانک‌نوت‌های فرسوده را از آن بیرون می‌کشد. بیش‌تر آن پول خُرد است و چسب‌خورده. بیش‌تر مواقع، هنگام تسویه کرایه موتر، مسافران پول‌های خُرد اما فرسوده را به او می‌دهند؛ پول‌هایی که صدیق را در جریان تسویه حساباتش، با مشکل روبه‌رو می‌کند.

این مشکل اما برای شماری از شهروندان عادی شده است. در قلب شهر،‌ قندآغا در کنار پارک زرنگار کراچی چپس‌فروشی دارد. او مرد میان‌سالی است که روزانه بارها پول خُرد با مشتریانش ردوبدل می‌کند. شمار مشتریان او در جریان روز زیاد است؛ از دانش‌آموزان تا عابران. دخلی که وی در کراچی دارد،‌ پر از پول فرسوده است؛ پول‌هایی که کم‌تر مشتری حاضر می‌شود آن‌ها را به عنوان پول اضافی‌اش بپذیرد.

با وجود دردسرهایی که پول خُرد برایش ساخته است، می‌گوید که در هنگام ردوبدل کردن آن، کم‌تر دعوا می‌کند و بدون دغدغه آن را می‌پذیرد. قندآغا اما می‌گوید، شماری از مشتریانش که با او چندان آشنا نیستند، در هنگام تسویه حساب، پول‌ فرسوده را نمی‌گیرند. وی در حالی که غرق در آماده‌ساختن برگر است، می‌گوید که به دلیل پذیرفتن پول‌های خُرد فرسوده، کم‌تر با مشتری کلنجار می‌رود.

حساب خرید نان، پرداختن کرایه راه و سایر نیازهای روزانه، همه به گونه معمول با بانک‌نوت ۱۰ و ۲۰ افغانیگی تسویه می‌شود. با وجود این‌ نیازها،‌ شهروندان هنوز هنگام تسویه حساب‌های کوچک‌شان به مشکل بر می‌خورند. نبود پول خُرد در خرید و فروش حتا گاه‌گاه بر روان شهروندان تأثیر منفی می‌گذارد و باعث آغاز دعوا میان دو طرف می‌شود.

آغاز دردسرهای کمبود پول خُرد در شهر از آن‌جا افزایش یافت که بانک مرکزی افغانستان در اوایل ماه حمل، نزدیک به دو میلیارد افغانی را به دلیل کهنه شدن، آتش زد و بانک‌نوت‌های جدیدی را جای‌گزین آن کرد. از آن‌جایی شهروندان افغان علاقه بیش‌تری به پول بزرگ دارند، روند تزریق پول خُرد در بازارها به شدت بطی است. گفتنی‌ است که بانک‌نوت‌های جدید از طریق بانک‌ها وارد بازارها می‌شود و در چرخه خریدوفروش می‌افتد. هرچند عمر قانونی بانک‌نوت‌های افغانی پنج سال است، اما پول‌های بزرگ به دلیل کم‌تر ردوبدل شدن، چند سال بیش‌تر در بازارها می‌ماند.

مسافر اما با پرسش راننده، مضطرب می‌شود: «نی والله، باید پیش تو باشه استاد.» راننده بی‌توجه به گفته مسافر پول را این‌سو و آن‌سو می‌کند، اما دریغ از وجود پول خُرد. او در آن‌جا با سه حالت روبه‌رو می‌شود: تلاش برای پیدا کردن پول خُرد، دعوای برای ۲۰ افغانی یا منصرف شدن از آن. راننده اما ترجیح می‌دهد که از پولش بگذرد. مسافر نیز تشکرگویان بدون آن‌که کرایه بپردازد، از موتر پیاده می‌شود. برای راننده اما به مرور زمان عادت می‌شود تا در جمع‌آوری بانک‌نوت ۱۰ و ۲۰ افغانیگی برای تصفیه کرایه مسافرانش، توجه کند تا این‌که پول خُرد راهش را در رسیدن به بازار طی کند.  

دکمه بازگشت به بالا