بیش از یک سال است که طالبان افغانستان را تصاحب کردهاند. دوستی بهدرستی میگفت، این مدت به اندازه یک قرن بر ما سپری شده است. مردم افغانستان در این مدت رنجهایی را تحمل کردهاند که برای شرح و بازگویی آن، مثنوی هفتاد من کاغذ کفایت نمیکند. همه ساکنان این سرزمین به شکلی از اشکال از مصیبت واردشده صدمه دیده و عذاب کشیدهاند و هیچکسی را نمیتوان مستثنا شمرد. با این حال، باشندهگان بعضی مناطق، رنج و مرارت بیشتری را به جان پذیرا شدهاند. پنجشیر از جمله مناطقی است که ساکنان آن، همیشه مورد سوءظن طالبان قرار داشته و از سوی این گروه بهصورت پیوسته مورد شکنجه و کشتار واقع شدهاند. اگر وقایعی که پس از تسلط طالبان بر پنجشیر صورت گرفته مستندسازی شود و خبرنگاران مستقل بتوانند به داستانهای هولناک شکنجه و کشتار پنجشیریان پس از تصرف پنجشیر به دست طالبان دسترسی یابند، جهان درخواهد یافت که بهراستی چه بر سر این مردم گذشته است. اینکه من در اینجا از رنج مضاعف پنجشیر سخن میزنم، از آن جهت است که مردم این خطه از یک طرف گرفتار دشوارترین و رنجآورترین روزها هستند و از سوی دیگر، دشواریها و مصایبی که بر آنها میگذرد، بهخوبی در رسانهها انعکاس نمییابد و تلاش صورت نمیگیرد تا توجه مجامع بینالمللی به آن جلب شود. چرا چنین است؟
دسترسی به مناطقی از پنجشیر که ظلم و ستم طالبان در آن جاری است، برای رسانههای خارجی امکانپذیر نیست. طالبان هرگز اجازه نمیدهند مردم از وقایعی که در آن دره روی میدهد، باخبر شوند و دایم تلاش میکنند بر جنایتهایشان پرده بیفکنند. آنها از موبایلهای هوشمند شهروندان عادی نیز بهشدت در هراسند و هر وقت صلاح ببینند، موبایلهای مردم را بررسی و محتویات آن را به میل خود حذف میکنند. همچنین رسانههای داخلی حق ورود بدون هماهنگی به پنجشیر را ندارند و هر گزارشی را که از آنجا منتشر میکنند، میباید پس از دقت و ارزیابی طالبان به نشر برسد. قطعاً در چنین اوضاعی، آنچه از طریق رسانههای داخلی به دست نشر سپرده میشود، مطابق میل طالبان خواهد بود و ادعاهای آنان را تأیید خواهد کرد. آنانی که از نزدیک شاهد حوادثی که در بیش از یک سال در پنجشیر روی داده و بر مردم پنجشیر گذشته بودهاند، بهخوبی میدانند که آنچه در رسانهها بازتاب یافته، فقط قسمتی از رویدادهای خشونتبار و خونینی است که در پنجشیر و حوالی آن اتفاق افتاده است. چه کسی جرئت دارد این رویدادها را مستندسازی کند و در اختیار نهادهای بینالمللی مربوطه قرار دهد؟
در یکی دو هفته پسین، کمپینی در شبکههای اجتماعی به راه افتاد در مورد تقبیح نسلکشی هزارهها. این کمپین همزمان به اینکه توانست در توییتر و فیسبوک بازتاب گسترده یابد، مظاهراتی را در کشورهای مختلف جهان به همراه داشت. افرادی که این کمپین را راهاندازی کرده بودند، قادر شدند بسیاری از سیلبریتیها و افراد شاخص و تأثیرگذار داخلی و خارجی را با خود همراه سازند و به این صورت توجه جهانیان را به مسأله وضعیت هزارهها در افغانستان جلب کنند. قطع نظر از این نکته که آیا از نظر حقوقی کشتارهایی که علیه هزارهها انجام شده را میتوان نسلکشی نامید یا نه، نفس حرکت منظم و منسجمی که برای تقبیح جنایت علیه یکی از اقوام افغانستان صورت گرفت، قابل تحسین و حمایت است. سوالی که پیدا میشود، این است که آیا جنایتهایی که همهروزه در سیزده-چهارده ماه اخیر برضد مردم پنجشیر و اندراب انجام میشود، ارزش راهاندازی کارزار مجازی و حقیقی را ندارد؟ آیا ارزش خون انسانها مساوی نیست؟ چرا باید کشته شدن پنجشیر و اندرابی رویدادی عادی به حساب میآید و توجهی را برنمیانگیزد؟ معنای ضمنی راهاندازی کمپین توقف نسلکشی هزارهها، این است که سایر ساکنان افغانستان از وضعیت قابل قبولی برخوردارند و ستم و اجحافی در حق آنها صورت نمیگیرد تا اعتراضی را برانگیزد.
یکی از دلایل مظلومیت مردم پنجشیر در حال حاضر این است که قوم تاجیک که پنجشیریها به آن قوم منسوباند، در بیبرنامهگی و پراکندهگی مطلق به سر میبرند و با انواع مشکلات در درون خود دست به گریباناند. نه رهبران این قوم در آن سطح از خردمندی و درایت و کفایت قرار دارند که توان بسیج مردم را علیه بیعدالتیها داشته باشند و نه نخبهگان آن، قادرند اقدامی برای ساماندهی کارهای استراتژیک به نفع قوم خود کنند. بسیاری از آنها غرق در محلگرایی تهوعآورند و در پی دستیابی به منافع شخصی زودگذر شب و روز تلاش میکنند. بعضی از آنان احتمال دارد از رنج تاجیکانی که همولایتیشان نباشد، خوشحال شوند. تاجیکها با آنکه در حال حاضر در بدترین وضعیت در کشور قرار دارند، از تشریک مساعی به منظور راهاندازی یک پلتفرم جامع و معقول که منافع جمعی تاجیکان را منعکس کند، بهشدت عاجزند. آنها چون از خود برنامه و ابتکاری ندارند، همیشه دنبالهرو دیگراناند و برای دیگران کار و پیکار میکنند و مفتخرانه در خدمت دیگران قرار میگیرند. وضعیت تاجیکان در افغانستان بحرانی است. آنها بیش از هر زمان دیگری ضرورت به بازاندیشی در وضعیت خود دارند تا پس از آن، با آگاهی و شناخت جامع در مورد آینده تصمیم بگیرند.
سران آنچه به نام «جبهه مقاومت» شناخته میشود، در خارج و در کمال رفاه و آسایش به سر میبرند و از رنج روزمره مردم آگاه نیستند. عملکرد بیش از یکساله آنها همه چیز را هویدا کرده است، از جمله این حقیقت را که آنها در اقداماتی که انجام میدهند، کمترین اهمیت را به درد و سرنوشت مردم قایلاند. آنها با انجام فعالیتهای متظاهرانه و نمایشی، عصبانیت دشمن را تحریک میکنند، اما زمانی که طالبان به سراغ مردم محل میروند، هیچ کاری برای دفع شر طالبان انجام داده نمیتوانند و میگذارند آنها مردم را بکشند، شکنجه کنند و به زندان بیندازند. جالب این است که در بسیاری از اوقات، در برابر رفتار وحشیانه طالب با مردم ملکی، فرصت نمییابند واکنش عادی نشان دهند.
پنجشیر در چهل سال پسین، نقشی تعیینکننده در معادلات کشور ایفا کرده و فراز و فرودهای گوناگونی را پشت سر گذرانده و دوستان و دشمنان زیادی داشته است. پنجشیر این روزها در وضع ناخوشایند و دردناکی قرار دارد و یکی از بدترین مراحل تاریخیاش را سپری میکند. طالبان که در گذشته نتوانسته بودند پنجشیر را شکست دهند، اکنون قادر شدهاند به آن دست یابند و انتقام شکستهای گذشته خود را از این دره بگیرند. قطعاً پنجشیریها از دشمنان توقع زیادی ندارند و میدانند که انتظار رفتار نیک از دشمن قسمخورده نشانه ابلهی است؛ اما موضعگیری و قضاوت دوستان نادان یا دوستنمایان همیشه در خاطره انسانها حک خواهد شد. متأسفانه در این روزها گاهی رفتار بعضی خودیها آزاردهنده است و رنج پنجشیر را دوچندان میکند.