امروزه یکی از مفاهیم پرکاربرد در میان کاربران شبکههای اجتماعی در افغانستان، مفهوم «سکولار» است. این اصطلاح را اکثراً دو گروه از مردم در افغانستان بسیار به کار میبرند: یکی بنیادگرایان و دیگر کسانی که دینداری را یک امر منسوخشده پنداشته و از امروز به نام «عصر سکولار» یاد میکنند. اولی از این اصطلاح چماقی میسازد برای سرکوب نواندیشان و دیگراندیشان و دومی نیز به نام این مفهوم از ضرورت گسست از دین صحبت میکند و التزام دینی را در عصر کنونی، نشانه کودکی و ناپختهگی عقلی و فکری میخواند.
من در اینجا میخواهم کتابی را معرفی کنم که به معتقدان میگوید شما نیز سکولارید و به آدمهای بیاعتقاد نیز گوشزد میکند که امروزه بشریت دوباره به جستوجوی معنویت و تعالی ازدسترفته و گمشده برآمده و فقدان آن را احساس میکند.
این کتاب، «چگونه سکولار (ن)باشیم؟» نام دارد و توسط جیمز. کی. اسمیت نوشته و به دست حامد قدیری به فارسی ترجمه شده است. این کتاب، تقریری است از کتاب «عصر سکولار» چارلز تیلور. نخست درباره تیلور باید گفت که او یکی از بزرگترین فلاسفه امروز دنیای غرب است که بر متفکران مانندی آلن تورن، مایکل والزر، مایکل ساندل، اکسل هونت، فوکویاما و… اثر گذاشته است. کتاب «عصر سکولار» او نیز یکی از درخشانترین آثارش است که به تعبیر جیمز. کی. اسمیت میتوان آن را «نقشه وجودی از عصر سکولارمان» خواند؛ یعنی دفترچه رهنمایی و نقشهای که برای ما نشان میدهد در چه عصری زندهگی میکنیم و زیستن در چنین عصری، چه حسی دارد. از حق نباید گذشت که جیمز. کی. اسمیت بسیار بهخوبی توانسته در کتاب «چگونه سکولار (ن)نباشیم؟» تقریر مختصر از کتاب قطور 900 صفحهای «عصر سکولار» ارایه کند.
بیایید با هم کتاب اسمیت را مرور کنیم تا بدانیم که تیلور چه روایتی از عصر ما دارد.
اقسام امر سکولار به روایت تیلور
تیلور هنگامی که از امر سکولار صحبت میکند، میگوید این اصطلاح سه معنا دارد:
1- در سدههای میانه، واژه «سکولار» در توصیف امر دنیوی/سیاست زمینی و اینجهانی، در مقابل امر دینی، مقدس و اخروی به کار میرفت. این همان سکولاری است که در دوگانه «مقدس/سکولار» مطرح میشود. مثلاً در قرون وسطا شغل کشیشی یک شغل مقدس شمرده میشد، اما نانوایی و نجاری از جمله مشاغل سکولار محسوب میگردید.
2- در مدرنیته و مشخصاً در پی عصر روشنگری، واژه «سکولار» برای اشاره به فضا یا نقطهنظر غیرفرقهای، خنثا و غیردینی استفاده شد. در اواخر قرن بیستم، وقتی کسی خود را «سکولار» میخواند، معنایش این بود که عضو هیچ فرقه مذهبی نیست و اعتقاد دینی ندارد. وقتی از سکولاریسم هنجاری یا نظریه سکولاریزاسیون صحبت میشود، این معنا از امر سکولار را در نظر دارند. نظریه سکولاریزاسیون میگوید که هر قدر فرهنگها مدرنیزاسیون و پیشرفتهای فناورانه را تجربه کنند، در اثر آنچه افسونزدایی مدرنیته خوانده میشود، اعتقاد دینی و مشارکت در امر دینی کمرنگ شده و جای نامعقولیت اعتقاد دینی را عقلانیت جهانشمول و بیطرف سکولار پر میکند. کسانی که به سکولار 2 باور دارند، با اطمینان میگویند که به مروز زمان همه جوامع به سکولار 2 خواهند رسید که مشخصهاش کاهش باور و مشارکت دینی است.
3- تیلور اما معنای سومی نیز برای «سکولار» قایل است که از آن در کتاب «عصر سکولار» سخن میگوید: سکولار 3.
به باور تیلور، یک جامعه وقتی به «سکولار 3» گذار میکند که در آن باور دینی یا باور به خدا، به یکی از گزینههای پیش رو و مورد مناقشه تبدیل میشود. پس گذاری که در چنین جوامعی اتفاق میافتد، گذار در «شرایط باور» است. در چنین جوامعی، «شرایط باور» چنان تغییر میکند که اگر دیروز اعتقاد نداشتن به خدا و امر دینی یک مساله بیچونوچرا بود، در شرایط جدید، اعتقاد داشتن به امر مورد مناقشه و حتا سخت تبدیل میشود. چنین نیست که در عصر سکولار، کسی به خدا باور نداشته باشد، بلکه آدمهای معتقد بسیاری نیز پیدا میشوند، اما «شرایط باور» و ساختارهای مقبولیت تغییر کرده است و جوامع به اومانیسم انحصاری دست یافتهاند. «اومانیسم انحصاری، گزینه اساساً نو در معرکه باورها و نگرش به زندهگی است که هر چیزی ورای ساحت درونماندگار را به محاق میبرد.» اومانیسمی که هیچ هدف نهاییای ورای رشدی بشری را به رسمیت نمیشناسد و به هیچ چیزی ورای رشد بشری گردن نمینهد.»
تیلور میگوید که عصر ما، عصر سکولار 3 است. در این عصر، خلاف کسانی که از سکولار 2 صحبت میکنند، امکان اشاعه و احیای گرایش دینی است، اما به هیچ وجه نمیتوان به دینداری اعصار پیشین برگشت. پس در چنین عصری، معتقد و غیرمعتقد، همه سکولارند.
پنداره اجتماعی مدرن
پرسشی را که تیلور مطرح میکند، این است که چرا در سال 1500 میلادی ممکن نبود کسی به خدا اعتقاد نداشته باشد و امروزه اعتقاد داشتن سخت شده است؟
تیلور در اینجا در نقد نظریه سکولار2 میگوید چنان نیست که جهان سکولار ما صرفاً جهانی بیطرف، خنثا، عقلانی و غیردینی باشد که پس از خلاص شدن از شر خرافه و مناسک و باورهای دینی، بهجا مانده باشد. سکولار2، نظریه تفریق است. به باور طرفداران این نظریه، به محض اینکه انسانها خود را از شر خرافه، دین و مناسک دینی برهانند، در یک جهان عقلانی و سکولار زندهگی خواهند کرد. اما تیلور میگوید که مشخصه عصر سکولار3، فقط سلبی نیست، بلکه ظهور امر سکولار منوط است به ایجاد گزینه جدید که همان اومانیسم انحصاری است. با این حساب، صرف دست برداشتن از اعتقاد به خدایان، کفایت نمیکرد، بلکه باید یک پنداره اجتماعی جدید نیز شکل میگرفت که میتوانستیم حالاتی از معنا را تصور کنیم در حالی که هیچ ربطی به متعالی نداشته باشد. برای این کار، نیاز بود پنداره اجتماعی قرون وسطا که بیاعتقادی را ناممکن میساخت، تغییر میکرد.
پنداره اجتماعی قرون وسطا بر این سه مشخصه استوار بود:
1- جهان طبیعی، کایناتی بود که کارکرد نشانهشناختی داشت و نشانهای بود که ورای خودش به چیزی فراتر از طبیعت اشاره میکرد.
2- خود جامعه چیزی تلقی میشد که در امر والاتر ریشه دارد. مُلکها و سلطنتهای زمینی، ریشه در ملکوت آسمانی داشتند.
3- در مجموع، آدمها در جهان افسونزده زندهگی میکردند. جهان آکنده از موجودات نامریی و آسیبپذیر در برابر آنها است.
این سه پنداره، مانع بیاعتقادی به خداوند بود.
بیاعتقادی وقتی به گزینه جدی بدل شد که این پنداره اجتماعی سدههای میانه، در پی ظهور جنبشهای اصلاح، کنار رفت و جای آن را پنداره اجتماعی مدرن گرفت. پنج مشخصه پنداره اجتماعی مدرن به باور او عبارتاند از:
1- انسان حایلدار: در عصر مدرن از جهان افسونزدایی شده و دیگر انسانها در برابر موجودات نامریی، آسیبپذیر نیستند، بلکه حایلدار شدهاند.
2- در قرون وسطا، پیوند اجتماعی یک امر افسون شده و مقدس بود. مصلحت عمومی عبارت از نفع جمعی بود و نفع جمعی نیز وابسته به مناسک. در آن رواداری معنا نداشت؛ زیرا بیاعتقادی یک امر شخصی و خصوصی نبود، بلکه به معنای آن بود که مصلحت عمومی جامعه را به خطر میانداخت. اما در پنداره اجتماعی مدرن، ما به اتمیسم اجتماعی دست یافتهایم. ظهور انسان حایلدار، یعنی به رسمیتشناسی فردیت.
3- دنیویسازی حد اعلای رشد: در قرون وسطا میان رشد دنیوی و اخروی یک نوع تضاد وجود داشت، اما در دنیای مدرن، رشد دنیویسازی شده و رشد اخروی از حد غایات حذف شده است.
4- زمان سکولار: در قرون وسطا ما یک نوع زمان عالی داشتیم. زمان عالی، همان زمانهای مقدس را میگفتند. اما در دنیای مدرن، با زمانی یکدست، تکمعنا و سکولار زندهگی میکنیم.
5- گذار از کاینات به کیهان: در پنداره اجتماعی قرون وسطا، ما در کاینات میزیستیم. کاینات، یعنی یک کل منظم که جهان طبیعی در آن ذیل ساحتی فراتر از خود جا میگیرد. اما در پنداره اجتماعی مدرن، ما در کیهان زندهگی میکنیم. کیهان، هم نظم خود را دارد، اما نظمش از جنس نظم درونماندگار قوانین طبیعی است، نه گونهای از سلسلهمراتب هستی.
تیلور میگوید وقتی این گذارهای پنجگانه اتفاق افتاد، بیاعتقادی و اومانیسم انحصاری به یک گزینه جدی تبدیل شد.
فشار قیچیوار
اکنون که ما در عصر سکولار3 زندهگی میکنیم، زیستن در این عصر چه حسی دارد؟ او میگوید خلاف تصویری که سکولاریستهای2 ترسیم میکنند و عصر سکولار را عصر متین، یکدست و عقلانی میبینند، زیستن در عصر سکولار3 پریشان است. اینجا آدمها در زیر فشار قیچیوار گزینههای مربوط به اعتقاد و بیاعتقادی زندهگی میکنند. ما در این عصر خود را در محاصره انبوهی از گزینههای مربوط به جستوجوی معنا مییابیم. به تعبیر دیگر، درست است که جهان برای ما مدرنها افسونزدایی شده، اما به دنبال این افسونزدایی، نوعی حس رخوت و گمکردهگی را نیز تجربه میکنیم و فکر میکنیم که چیزی بسیار باارزش را از دست دادهایم.
او در اخیر پیشبینی میکند که در عصر سکولار ما، تمرکز شدید بر جو ساحت درونماندگار، این حس را در نسلهای آینده تقویت خواهد کرد که در ارض موات زندهگی میکنند. بیحاصلی این ارض موات، در کنار فشار ناشی از زیستن در ساحت درونماندگار، باعث خواهد شد که به جستوجوی راههای سوم برآیند و دوباره آزادی را در تقید به مناسک عبادی مذهبی سراغ بگیرند.