ملا عبدالسلام ضعیف، از بنیانگذاران امارت طالبان است. او از پانزدهسالهگی در اوایل دهه 80 میلادی زمانی که با خانوادهاش به پاکستان کوچیده بود، به گفته خودش بعد از آموزشهای نظامی در کمپهای آیاسآی با گروهی از مجاهدین به قندهار رفته بود تا علیه نظامیان دولت خلقیها بجنگد. به نقل از کتاب «زندهگی من با طالبان» که در سال 2009 او در یک پروژه مشترک با تعدادی از نویسندهگان و محققان امریکایی به زبان انگلیسی نوشته و بعد به پشتو و فارسی نیز ترجمه شده است، آقای ضعیف قبل از تشکیل حرکت طالبان، در جریان جنگ با نیروهای شوروی و حکومت خلق و پرچم، با ملا عمر همسنگر بوده و در جنگی که ملا عمر چشمش را از دست داد، نیز همراه بودهاند. او در نشستهای نخستین آنانی که بعدها رهبری گروه طالبان را در قندهار به دست گرفتند، نیز شرکت داشته و در کابینه دور اول طالبان در وظایفی چون رییس بانکهای دولتی در هرات، رییس اداری و سرپرست وزارت دفاع، نماینده امارت در گفتوگو با احمدشاه مسعود، معاون وزیر معادن و صنایع و سفیر طالبان در اسلامآباد کار کرد. او را در سال 2002 به گوانتانامو بردند و در سال 2005 دوباره رها کردند. پس از آن، آقای ضعیف در نقش نویسنده، تحلیلگر و موسس نهادهای تحصیلی و آموزشی ظاهر شد.
ملا ضعیف با این سابقه، در یک رشتهتوییت در روزهای اخیر مدعی شده است که حاکمیت طالبان عواقب خطرناک دارد. او که ظاهراً در خارج از افغانستان به سر میبرد و دو هفته قبل تصاویری از جریان حج عمرهاش نشر کرده بود، از تاریخ 17 ماه جاری میلادی تاکنون چندین توییت به نقد از عواقب حاکمیت طالبانی نشر کرده است. در اولین توییت، نوشته است که «در امارت قبلی تجربهای را بهشکل سروی به دست آوردم. با دوستانم تصمیم گرفتیم [بدانیم] که بین ملت و امارت چهقدر فاصله است.» او نوشته است که برای فهمیدن این فاصله، به پارک شهرنو رفته بودند. آنجا گروهی از جوانان «مشغول والیبال بودند. ما به سمت آنان رفتیم، اما آنان با دیدن ما نگران شدند. من به نگرانی آنان پی بردم و پیش از آنکه دست از بازی والیبال بردارند، گفتم: جوانان اجازه میدهید که با شما بازی کنم؟ آنان خوشحال شده گفتند: چرا نی؟ خوش آمدید.» در زیر آن توییت، در مورد ترس از طالبان و نفرت از آن گروه تبصرههای بسیاری شده است. در اولین کمنت زیر آن پست شخصی به نام اکبرشاه محمدی نوشته است: «دولت حیثیت مادر و پدر را دارد و باید خدمتگار مردم باشد، نه بار.» کمنت دوم از کسی به نام افغانلند است که نوشته است: «تمام افغانستان و جهان از شما نفرت دارند و میخواهند [از قدرت] دور شوید؛ اما شما مثل کَیکی ناخواسته برمیگردید و زندهگی، فرهنگ، تعلیم و آینده ما را خراب میکنید.»
ملا ضعیف در ادامه نوشته است: «من به دوستانم گفتم که چرا جوانان از دیدن ما نگران شدند، هرچند برای آنان پیام صلح و امنیت آوردهایم؟ آن کابلی که به چهار بخش تقسیم شده بود و تمام روز شاهد تلفات جنگی و ویرانیها بود، اکنون در امن است، اما بازهم آنان از ما هراس دارند.» زیر آن پست اولین کسی به نام بخشی این پاسخ را نوشته است: «ما در مکتب شاگرد بودیم و از طالب ویدیوهایی را دیدیم که سر میبریدند، با سر انسان فوتبال میکردند، یا در میان صد نفر بمب میکفاندند. به همین خاطر از طالب نفرت داریم، ورنه چرا باید یک آدم از آدم دیگر اینقدر نفرت وحشت داشته باشد؟»
آقای ضعیف در ادامه نوشته است: «روز دیگر راه افتادیم و به یک میدان بازی کودکان خود را رساندیم. آنجا اطفال کوچک بازی و ساعتتیری میکردند. اما آنان نیز با دیدن ما بازی را رها کرده به خانه رفتند. به دوستانم گفتم: این صحنه را نیز تاریخوار یادداشت کنید.» کمنت اول زیر این پست از جیلانی امید است که نوشته است: «بعضی افراد از نام امارت استفاده غلط میکنند. باید مانع آنان شد و اصلاحات آورد.» در ادامه عمر قاسمی نوشته است: «تا زمانی که به راه ملت روان نشوید، کامیاب نخواهید شد. شما گم خواهید شد. در جمهوریت زنان، کودکان و ریشسفیدان با هر سرباز مهر میورزیدند. از شما چرا افغانها نفرت دارند؟»
آقای ضعیف به تاریخ 20 جنوری در ادامه توییتهای قبلی اتفاق سومی را از دوران کارش در امارت طالبان نقل کرده و نوشته است: «روز جمعه خواستم به مسجد چهارراهی حاجی یعقوب نماز بخوانم. لباسم را بدل کرده به نیت مسجد راه افتادم. در راه نفری را دیدم با قد بلند و ریش نازک. او چوبی در دست داشت و زنی چادریپوش را با چوب میزد. آن زن به جویچه کنار سرک افتاد. با دیدن این صحنه حواسم را از دست دادم و زمانی متوجه خودم شدم که سر آن مرد را به داخل آب آلوده [جویچه کنار جاده] فرو برده بودم.» ملا ضعیف در ادامه نوشته است که همان دندهبهدست را پس از سقوط طالبان در ویدیویی دیده بوده است که با نیروهای اتحاد شمال به سمت کابل میآمده و اجساد کشتهگان طالب را با لگد میزده است.
ملا ضعیف در چهارمین خاطرهاش نوشته است که روزی کسی گزارش داد که فلانجا قوماندان طالب «مسافرانی را که از خارج آمدهاند، به جرم نداشتن ریش زندانی کرده است. به آنجا رفتم و افرادی را در توقیف دیدم. آنان را از بند رها کردم و از قوماندان پرسیدم که این افراد را چرا توقیف کردهای؟» ضعیف نوشته است که قوماندان طالب قانع نمیشد و تاکید داشت که این افراد به دلیل نداشتن ریش مستحق مجازاتاند. او نوشته است که بعدها متوجه شدیم که آن قوماندان پاتکی سابق و کاملاً بیدانش بوده است و آنها او را خلع سلاح کردند. ضعیف به این باور است که طالبان و ملاها مردم خوباند، ولی افراد غیرطالب در درون آنان نفوذ کرده و باعث تخریب چهره نظام طالبانی میشوند. او در این توییتهایش هر دو مورد خشونتی را که گزارش داده، به غیرطالبان و افراد نفوذی نسبت داده است. در اولی شخصی وابسته به اتحاد شمال و در دومی قوماندان جهادی پاتکدار عامل خشونت معرفی شده است. او ملا عمر و دساتیرش را نقد نمیکند، ملا هبتالله و فرمانهای ضد زن، ضد آموزش، کار و آزادی او را نیز نقد نکرده است، بلکه رفتار قوماندانان، افراد نفوذی و طالبانِ غیرمدرسهای را عامل فساد دانسته است. ضعیف، در کتاب دیگری به نام «تصویری از گوانتانامو» راه حل افغانستان را ایجاد حکومت اسلامی عنوان کرده است. او در آن کتاب فصلی را به پیشنهاد راه حل برای «مشکلات افغانستان» اختصاص داده و در آن مدعی شده است که زمامداران نتوانستهاند توطیههای دشمنان را خنثا کنند، بلکه «خودشان مصیبتهای بزرگ را به وجود آوردهاند.» او عدم اعتماد میان افغانها را مشکل جدی خوانده و گفته است که مشکلات کشور با احترام به ارزشهای دینی و عنعنات ملی حل میشود. طالبانی که او میگوید حضورشان در قدرت عواقب خطرناک دارد، نیز مدعیاند که برای حفظ ارزشهای دینی و عنعنات ملی آستین بر زدهاند. او در آن کتاب پیشنهادش را با این قضاوت پایان داده است که «آبادی خانه مشترک ما و نابودی مشکلات و نابهسامانیهای داخلی… در سایه رحمت یک نظام اسلامی میسر است و بس.» ملا ضعیف در ماههای اول برگشت طالبان به قدرت در سال 2021، سفیر آن گروه در رسانهها شده بود و از شکلگیری حکومت اسلامی که در کتابش نوید داده بود، خبر میداد.
زمانی که آقای ضعیف این کتاب را مینوشت، در کابل به سر میبرد و امکانات بسیاری در اختیار داشت. موسسات تعلیمی و تحصیلی راه انداخته بود و در نوشتن کتابهایش یک تیم امریکایی با او همکار بود. در مقدمه کتاب «زندهگی من با طالبان» الیکس ستریک فان لینسکوتین و فیلیسک کویهن که در ظاهر ویراستاران نسخه انگلیسی کتاب آقای ضعیف هستند، نوشتهاند که قریب چهار سال یک «انجمن کوچک محققان، روزنامهنگاران و کارشناسان خارج از افغانستان و همچنین تعداد زیادی از دوستان و همکاران افغان از کابل، قندهار و دیگر نقاط جنوب افغانستان با ما مساعدت کردهاند» تا کتاب خاطرات ملا ضعیف را بنویسیم! به نامهایی که در آن مقدمه از تیم خارجی دخیل در نوشتن و ویرایش کتاب ملا ضعیف مشغول بودهاند، توجه کنید: الیکس ستریک فان لینسکوتین و فیلیسک کویهن ویراستاران و در واقع نویسندهگان اصلی، دومینیک مککان و گرید اسمیت، کاترین گانلی، لیزا وایزفلد، آنا پترسون، بیژن نشات، اسکات پیترسون، جاش فوست، نعیم رشید، استاد اناتول لیون، مایکل دوایر، جوآنه ناتان، ثریا سرحدی نلسون، ریچارد اسکارات، جیسکای بری، جن مکنزی، جیسون الیوت، جیری ون دیک و پاول فیشتن که برخی کارشناس، عدهای محقق و کسانی نظریهپرداز و مشاور نویسنده بودهاند. به گفته مقدمهنویس، تعدادی از این افراد در کابل شبانه گردهم آمده نظریههایی را به اشتراک میگذاشتند تا کتاب آقای ملا ضعیف نوشته شود! نام تعدادی از افراد که احتمالاً به دلایل سیاسی ذکرشان لازم نبوده، بهشکل اختصار درج شده است، از جمله اینها: ان پی، ای آر دبلیو، کی دی و زید دی.
یک لیست از افغانهایی که در قندهار بهعنوان منبع با نویسندهگان مصاحبه کرده و در دادن اطلاعات همکاری نمودهاند، نیز در آن مقدمه ذکر شده است. اینها به ما چه میگویند؟ برداشت من این است که ملا ضعیف توانایی تمویل چنان پروژه چهارساله را نداشته است و او یکی از افرادی بوده است که رویشان بهعنوان «طالبان معتدل» سرمایهگذاری شده بود. نوشتن کتابها، ساختن مدرسه، مکتب و دانشگاه برای ملا ضعیف بدون حمایت خارجی در کابل ممکن نمیشد. کتاب در سال 2009 نشر شده است، زمانی که آوازههای مذاکرات و تماسهای پنهان با طالبان سر زبانها افتاده بود. در سالهای پس از آن، ملا ضعیف به محافل و نشستهای امنیتی و «تحقیقاتی» مرتبط به مذاکرات صلح نامی مشهور شد و به کشورهای غرب و خلیج فارس سفر میکرد، در میزگردها اشتراک میورزید و برای برگشت طالبان کمپین مینمود. بدون حمایت و پول امریکا این فعالیتها در آن سالها برای یک زندانی سابق گوانتانامو، ممکن نبود. طالبان در نهایت برگشتند و کسانی چون ملا ضعیف که پیش از آن در کابل میگفتند رابطه سیاسی با طالبان ندارند، برای ساختن امارت تبلیغات وسیعی راه انداختند و با رسانهها از شکلگیری حکومت مسوول سخن گفتند. او در اواخر ماه آگست در مصاحبه با رسانه العربی الجدید گفته بود: «دولت تحت عنوان امارت اسلامی خواهد بود. تمام گروهها و احزاب افغان در آن شرکت خواهند کرد.» او گفته بود که طالبان بعد از سیطره بر کابل، به دو مساله مهم تمرکز خواهند کرد؛ یکی تامین امنیت و جلب حمایت مردم و دیگر مقابله با بحران اقتصادی و چالشهای آن. اینها اهدافی نبود که ملا هبتالله و همراهانش اعلام کرده باشند، بلکه چیزهایی بود که در محافل دیپلماتیک منطقه و جهان زمزمه میشد.
آقای ضعیف در کتاب زندهگینامهاش که در بالا از آن صحبت کردیم، تلاش کرده خود را انسانی اصولی، بیعلاقه به قدرت و راستکار نشان دهد. او نوشته است که ملا عمر او را با فرمان و خلاف میلش به پستهای اداری و سیاسی منسوب میکرد و هر بار او میکوشید از آن مناسب کنار رفته به مطالعه، تدریس و آموزش روی آورد. در توییتهای اخیرش نیز مدعی شده است که در زمان ملا عمر به این نتیجه رسیده بود که حضور طالبان و ملاها در قدرت عواقب خطرناک دارد. اما، سوابق سیاسی و نقشی که او بعد از بیرون شدن از زندان گوانتانامو برای برگشت امارت ادا کرد، خلاف این ادعاهای او را ثابت میکند. او در توییت تازهاش به تاریخ 24 جنوری نوشته است: «من زمانی به نتیجه رسیدم [که حضور طالبان در قدرت درست نیست] که استفاده نام طالب با حیثیت آن در تضاد بود. بعد آن نتیجه را به امیرالمومنین [ملا عمر] شریک کردم. به امیرالمومنین تمام واقعاتی را که به چشم سر دیده بودم، گفتم. بعد برایش گفتم که من به این نتیجه رسیدهام که از آدرس طالب و عالم حکومت کردن، ممکن است آهستهآهسته منجر به عواقب خطرناک شود. چرا که هر کس در اداره و نظام از این آدرس استفاده میکند؛ دزد، رشوتخوار، مفسد و دیگران. تمام بدنامی به نام طالب و ملا ختم میشود. مسوولیت دنیوی و اخروی هم به آنان راجع میگردد.»
این نتیجهگیری ملا ضعیف همان چیزی است که مخالفان طالب میگویند: ملا و طالب نباید دین را حربه سیاست سازند و قدرت را به نام شریعت و خداوند انحصار کرده نظام، فرهنگ، اداره، تعلیم، کار و آزادیهای مردم را لگدمال کنند. مخالفان طالب میگویند نظام سیاسی و اداری کشور باید براساس قراردادهای اجتماعی و قانون استوار باشد. ملا ضعیف و همفکرانشان در تمام این چهلوچند سال جنگ و بحران مدعی بودهاند که راه حل افغانستان در ایجاد حکومت اسلامی یا امارت اسلامی است که مسوولیت اصلیاش دفاع از ارزشهای اسلامی و عنعنات ملی باشد. هرجا آنان از نظام و حکومتداری صحبت کرده، به عنعنات و عبادات پرداخته و رفاهخواهی، آزادیطلبی، تفریح و شادی را نشانههای فساد عنوان کردهاند. اینکه ملا ضعیف یکونیم سال پس از حاکمیت مجدد طالبان، سپری کردن دوره نمایندهگی از آن گروه در نشستهای آشکار و پنهان مذاکرات در یکونیم دهه گذشته و تبلیغ امارتی همهشمول که تامین امنیت و حل بحران اقتصادی را در اولویت خواهد داشت، تعلیم و تحصیل را حمایت خواهد کرد و نظام ملی و اسلامی نمونه خواهد ساخت، اکنون مدعی شده است که از سالهای آغاز حاکمیت طالبان باور داشته است که حکومت کار ملا و طالب نیست، چه چیزی را در مورد دیدگاه و شخصیت ملا ضعیف میگوید؟ آیا ملا ضعیف به ناکامی امارت یقین کرده و با توجه به روابط استخباراتی که دارد، بادهای تغییر را حس کرده است؟ آیا او انسانی سادهلوح است که فریب کمپین وسیع خارجی و داخلی را خورده بود و تصور میکرد با آمدن طالبان به قدرت نظام همهشمول شکل میگیرد و با حمایت امریکا و متحدانش امارتی به وجود میآید که ثبات، امنیت و پیشرفت اقتصادی را تضمین کند و حالا با دیدن دوباره چهره زشت دوستانش در آیینه حکومت میکوشد خود را برائت بدهد؟
درسی که ما میتوانیم از سوابق ملا ضعیف و امثالشان بگیریم، این است که طالبان امریکایی، قطری، پاکستانی، ایرانی و روسی تفاوت چندانی از هم ندارند. ملا ضعیفی که خود را چهره متفکر میگیرد، کتاب مینویسد و دانشگاه تاسیس میکند، نیز کسی نیست که نیازهای مردم افغانستان را درک کند و به ضرورت ایجاد یک حکومت مدرن و دموکراتیک تن دهد. او در توییتر به خاطر املای پستهای پشتویش تمسخر میشود. مردم از او میپرسند که چرا چند خط متن معیاری به زبان مادریاش، به همان زبانی که ملا شده و تا صنف 10 مکتب خوانده، نوشته نمیتواند. املا و انشای ضعیف توییتها، باعث شده است که کسانی بگویند حساب از ملا ضعیف نیست. نثاراحمد فراهی زیر یک پستش نوشته است که این حساب از ملا ضعیف نیست. عطامحمد عمری نوشته است: «ملا ضعیف اینقدر بیسواد نیست. به خطش ببینید.» اما او ملا ضعیف است؛ ملا ضعیفی که نهادهای بینالمللی و تبلیغات سیاسی از او یک چهره متفاوتتر از ملا ندامحمد ندیم و ملاحسن آخوند ترسیم کرده و او میان آنچه هست و آنچه پروژهها از او انتظار دارند، سرگردان است.