کمپ دیوید که به تفرجگاه رییس جمهوران ایالات متحده امریکا معروف است، روز جمعه، ۱۸ آگست سال جاری، میزبان اجلاس سهجانبه امریکا، جاپان و کوریای جنوبی بود. به نمایندهگی از جاپان، فومیو کیشیدا، نخستوزیر و از جانب کوریای جنوبی، یون سوکیول، رییس جمهور آن حضور داشت. در زمان رهبری جو بایدن، این بار نخست است که کمپ دیوید از چنین نشستی میزبانی میکند. طبق آنچه در رسانهها اعلام شده، تحرکات چین در شرق آسیا بهویژه در اطراف جزیره تایوان، افزایش تحرکات هستهای و موشکی کوریای شمالی، ضرورت حمایت از اوکراین و اعمال تحریمها علیه روسیه محورهای مهم این اجلاس را تشکیل میداده است. هر سه طرف متعهد شدند تا برای رفع تهدیدات احتمالی در شرق آسیا گامهای مشترک بردارند.
در خصوص اجلاس کمپ دیوید توجه به چند نکته حایز اهمیت است:
۱. اهمیت کمپ دیوید
اجلاس سهجانبه برای ایالات متحده و متحدانش سازنده و برای رقیبانش میتواند خطرآفرین باشد. چیزی که به اهمیت این اجلاس افزوده است، محل برگزاری آن است: کمپ دیوید. کمپ دیوید، در دیدگاه امریکاییها، اعتبار تاریخی دارد و نشستهای عمدتاً حایز اهمیت در آن برگزار میشود. نام و شهرت کمپ دیوید زمانی بیشتر سر زبانها افتاد که گره کور منازعه میان اسراییل و اعراب در آن جا و با دستان جیمی کارتر، رییس جمهور دموکرات امریکا، باز شد. کارتر در سال ۱۹۷۹ با میزبانی از اسراییل و مصر در کمپ دیوید، میان دو کشور پیمان صلح امضا کرد که به پیمان «صلح کمپ دیوید» معروف شد. اجلاس حاضر، بار دیگر خاطره اجلاس صلح ۱۹۷۹ را در ذهنها تداعی کرد. نتایج این اجلاس برای دولت جو بایدن مهم است و ممکن است دولتهای پس از او نیز به اعتبار تاریخی کمپ دیوید به مفاد آن پابند بمانند. همچنان، این بار نخست است که سه کشور در اجلاس مستقل آن هم در محل مهم تاریخی، روبهرو مینشینند و حرف میزنند. البته قبل از این، در حاشیه نشستهای بینالمللی، دیدارهای فرعی و کماهمیت داشتهاند. میتوان مدعی شد که اجلاس کمپ دیوید، نطفه اتحاد سهجانبه به رهبری ایالات متحده را شکل داده است.
۲. حفظ وحدت میان جاپان و کوریای جنوبی
جاپان و کوریای جنوبی در زمره متحدان سنتی و راهبردی امریکا پس از جنگ جهانی دوم در شرق آسیا قرار میگیرند؛ ولی افق رابطه میان این دو کشور تا این دم تیرهوتار بهنظر میخورد. یکی از تلاشهای ایالات متحده حفظ و تحکیم وحدت میان این دو متحدش است. تیرهگی رابطه میان توکیو و سئول، ریشه در گذشته دارد. کوریاییها، داغ ایلغار و استعمارگری جاپان را بر جبین دارند و این خاطره تلخ تاریخی، طرفین را از ایجاد ایتلاف سیاسی دور نگهداشته است. شبهجزیره کوریا در گذشته بین سالهای ۱۹۱۰-۱۹۴۵ در قید استعمار جاپان قرار داشت. حالا، ایالات متحده میخواهد با علمکردن خطر هژمونی چین و تحرکات هستهای و موشکی کوریای شمالی، توکیو و سئول را متحد نگه دارد؛ چون نفاق میان این دو کشور به سود چین و به زیان امریکاست. تا این دم، خاطره تلخ استعمار بر خطر دشمن مشترک چربیده و جاپان و کوریای جنوبی نتوانستهاند در سطح راهبردی اتحاد برقرار کنند و روشن نیست که دولت جو بایدن در زمینه بهگونه کامل موفق میشود یا نه. تلاش دولت جو بایدن برای اتحاد این دو کشور علیه چین، بیننده را به یاد «سیاست دو ستونی» ریچارد نیکسون، رییس جمهور پیشین امریکا، در دهه ۷۰ برای مهار اتحاد جماهیر شوروی سابق در خاور میانه با استفاده از ایران و عربستان میاندازد.
۳. تقلا برای مهار توسعهطلبی چین
صحت این فرضیه که گفته میشد ایالات متحده برای مهار هژمونی چین، افغانستان را به دام و کام طالبان رها کرد و به سراغ شرق آسیا رفت، بهنظر میرسد که اکنون اثبات شده باشد. امریکا برای فعلاً به شرق آسیا عطف عنان بیشتر دارد، تا جایی که گفته میشود به کاهش حضورش در خاور میانه انجامیده است. میزبانی واشنگتن از جاپان (رقیب چین) و کوریای جنوبی (رقیب کوریای شمالی) میتواند تلاشی برای مهار چین در شرق آسیا معنا شود. در بیانیه پایانی اجلاس آمده است: «با توجه به رفتارهای خطرناک و تهاجمی که اخیراً از جمهوری خلق چین در دریای چین جنوبی شاهد بودهایم، ما مخالفت شدید خود را با هرگونه تلاش یکجانبه برای تغییر وضعیت فعلی آبهای اقیانوس هند و آرام اعلام میکنیم.»
واکنش چین به اجلاس سهجانبه حکایت از نگرانی شدید این کشور دارد: «تلاشها برای دستهها و گروههای انحصاری مختلف و ایجاد رویارویی بلوکی در منطقه آسیا – اقیانوسیه محبوب نیست و باعث هوشیاری و مخالفت در کشورهای منطقه میشود.» بیجینگ فکر میکند که ایالات متحده بهدنبال ایجاد ناتوی کوچک در حوزه نفوذش در آسیاست؛ چیزی که مقامهای امریکایی به ظاهر آن را رد کردهاند: «این شراکت به صراحت تشکیل ناتو برای اقیانوس آرام نیست. مشارکت علیه کسی نیست.»
واقعیتهای میدانی نشان میدهد که ایالات متحده برای مهار آنچه توسعهطلبی رقیبانش میخواند، موفق بوده است. واشنگتن با زیرکی تمام، روسیه را صید دام جنگ اوکراین کرد و نزدیک به دو سال است که مسکو برای رهایی از این دام دستوپا میزند، ولی نتیجهای ندارد. خشم پوتین علیه اوکراین منجر به احیای مجدد ناتو به رهبری امریکا شد؛ ناتویی که دونالد ترمپ، رییس جمهور پیشین امریکا، آن را فاقد اهمیت میخواند و در صورت پیروزی مجدد در انتخابات ۲۰۲۰، ممکن بود به عضویت کشورش در آن پایان دهد. همچنان، اتحادیه اروپا در مسیر احیای مجدد گام نهاد و به وابستهگی آن به ایالات متحده افزوده شد. خیال امریکا از ناحیه روسیه برای فعلاً راحت بهنظر میرسد.
حالا، امریکا برای گسترش حضورش در شرق آسیا و مهار توسعهطلبی چین به متحدان نیرومندش از نو روی آورده است: جاپان و کوریای جنوبی. واشنگتن میخواهد از راه دور نظارهگر بماند و با هزینه اندک و با استفاده از متحدانش علیه چین و کوریای شمالی موازنهسازی کند. توکیو و سئول، دو قدرت اقتصادی برتر منطقه هستند و شاید در فقدان حمایت امریکا بتوانند علیه تهدیدات چین و کوریای شمالی دوام بیاورند. این که قدرت بزرگی در قامت امریکا از این دو کشور حمایت کند، ماموریت مهار رقیبان سادهتر میشود.
نکات فوق نشان میدهد که ایالات متحده، همچنان قدرت برتر دنیاست و ظرفیت ایتلافسازی با پایههای محکم را دارد و میتواند فراراه رقیبانش از دور سنگاندازی کند. ولی، مشخص نیست که چین، روسیه و کوریای شمالی به چه پیمانه خواهند توانست از سطح مداخلات امریکا در حوزه نفوذ خود بکاهند. مسکو و بیجینگ، ایتلاف نیرومند موازنهساز علیه امریکا سراغ ندارند جز بریکس، شانگهای و پیمان امنیت دستهجمعی. دشوار بتوان گفت که این ایتلافها بتوانند با ایتلافهایی چون ناتو، اتحادیه اروپا و مثلث «امریکا، جاپان و کوریای جنوبی» برابری کنند.