طوری که دیده میشود طالبان در دور سوم نشست دوحه اشتراک میکنند. اگر عزم اشتراک نمیداشتند، هیات خود را معرفی نمیکردند. طبق آنچه در رسانهها اعلام شده، قرار است هیات طالبان را ذبیحالله مجاهد، سخنگوی این گروه، رهبری کند. اینکه گروه طالبان سخنگوی خود را به دوحه میفرستد، جای تامل دارد. در حالی که گمان میشد یکی از معاونان ملا حسن آخوند، رییسالوزرای طالبان، یا هم مولوی امیرخان متقی، وزیر خارجه این گروه، اشتراک کند، به این دلیل که سازمان ملل تسلیم مطالباتشان شده است. طالبان شاید در واکنش به عدم اشتراک آنتونیو گوترش، سرمنشی سازمان ملل، در نشست دوحه تصمیم به اعزام هیات به ریاست سخنگویشان گرفته باشند، ورنه هیاتشان ترکیب دیگر میداشت. اینکه چرا طالبان به این پیمانه نازدانه شدهاند، دلیل واضح دارد: کرنش و نرمش زیاده از حد سازمان ملل.
جبهههای سیاسی و نظامی مخالف طالبان در خصوص آنچه در دوحه جریان دارد، تا جایی تکلیف خود را ادا کردهاند. هرکدام از این جبههها بهتنهایی یا هم گروهی اعلامیه صادر کرده و دعوت یکجانبه از طالبان در نشست دوحه را محکوم کرده و آن را حامل تبعات زیانبار خواندهاند. همچنان به سازمان ملل خاطرنشان کردند که اطلاق طالبان بهعنوان تنها نماینده افغانستان نه به سود است و نه هم به مصلحت. البته این جای گفتن ندارد؛ چون سازمان ملل خود بر آن خوب واقف است، ولی رعایت نمیکند. این نکته که حوزه مخالف طالبان در فقدان وحدت بهسر میبرد، از فرط تکرار تبدیل به کلیشه شده است. اگر دقت شود، آن حوزه به میزانی که تبلیغ میشود، پراکنده هم نیست. به نشست چهارم ویانا نگاه کنید. در آن نشست نزدیک به هفتاد سیاستمدار از اقوام و سازمانهای سیاسی – نظامی مخالف طالبان حضور داشتند. فقط دو جریانی که ظاهراً مخالف طالبان خوانده میشوند، حضور نداشتند: حرکت ملی صلح و عدالت به رهبری محمدحنیف اتمر و جبهه متحد افغانستان به رهبری سمیع سادات. آن دو جریان اگر حضور مییافتند، فراگیربودن روند ویانا خوبتر تحقق مییافت. اما نتیجه چه میشد؟ فقط رقم مهمانها افزایش مییافت نه اینکه سازمان ملل به نوحه آنها گوش میداد و از موضع خود مبنی بر دعوت یکجانبه طالبان کوتاه میآمد. لذا، میشود گفت که جریانهای مخالف طالبان از مرحله پراکندهگی عبور کرده و دارند به وحدت نسبی میرسند. اینکه بخواهیم یک نظم واحد سلسلهمراتبی در میان جبهههای مخالف طالبان تاسیس شود و همه خود را تابع آن بدانند، ممکن نیست. سازمان ملل زمانی به درخواست جریانهای مخالف طالبان توجه خواهد کرد که بهزعم آن سازمان بتوانند برای این گروه «چالش ارضی» خلق کنند. هیچ کشوری هم تا این دم از خلق چالش ارضی حمایت نمیکند. بارها برخی کشورها بهگونه روشن در زمینه ابراز نظر کردهاند.
نهتنها نیروهای مخالف طالبان که جنبشهای اعتراضی زنان هم به کرات با صدور اعلامیه و ارسال صدا به رسانهها، دعوت یکجانبه از طالبان را محکوم کرده و خواستار حضور نمایندهگان زنان و جامعه مدنی شدهاند. در حالی که آن جنبشها از سوی زنان و دخترانی که تلخی زندان طالبان را چشیدهاند، رهبری میشود. سازمان ملل با آنکه ظاهراً رسالت اصلیاش را دفاع از حقوق زنان میداند، بازهم نمایندهگان زنان را به درخواست طالبان از میز اصلی نشست دوحه حذف کرده است. پس وقتی که سازمان ملل به صدای زنان معترض لبیک نگوید، به صدای جریانهای مخالف طالبان بهویژه آنانی که مبارزه مسلحانه میکنند، بهسادهگی لبیک نخواهد گفت.
نهادها و سازمانهای بینالمللی مدافع حقوق بشر نیز در دفاع از زنان نوحه سر دادهاند، ولی سازمان ملل گوش نداده است. سازمانهای دیدهبان حقوق بشر و عفو بینالملل از یک ماه به اینسو به کرات موضعگیری کردهاند، ولی پاسخ نگرفتهاند. در حالی که آن سازمانها با سازمان ملل در هدف مشترکند و زیرشاخه این سازمان به حساب میآیند و حرف و سخنشان نبایستی نادیده گرفته شود. حتا نهادی موسوم به «کارگروه غیردولتی زنان، صلح و امنیت» که متشکل از هجده سازمان بینالمللی است، به ملل متحد تا سه روز مهلت داده تا به نگرانیهای زنان در خصوص نشست دوحه پاسخ دهد، ولی بازهم پاسخ روشن ارایه نشده است. وزن آن نهادها در ترازوی جهان سنگین است، با آنهم سازمان ملل به حرفشان ترتیب اثر نمیدهد. وقتی چنین است، بها ندادن ملل متحد به موضع جریانهای مخالف طالبان و حرکتهای اعتراضی زنان زیاد جای شگفتی ندارد.
گروه جی7 نیز از آجندای نشست دوحه انتقاد کرد و خواستار تجدید نظر در آن شد؛ خواستی که پذیرفته نشد. این در حالی است که دولتهای عضو گروه جی7 بیشترین اثرگذاری را بر تصمیمهای سازمان ملل دارند. انتقاد گروه جی7 به میزانی بالا گرفت که رسانهها از احتمال عدم حضور نمایندهگان ویژه کشورهای عضو آن گروه در نشست دوحه خبر دادند. البته این احتمال هم خیلی زود خطا از آب در آمد و امریکا بهمثابه مهمترین عضو آن اعلام کرد که نمایندهاش در نشست اشتراک میکند. گذشته از جدیت و عدم جدیت در موضع آن کشورها، بیتوجهی سازمان ملل به خواست آنها حایز توجه است. وقتی سازمان ملل در حمایت از طالبان در برابر گروه جی7 میایستد، گوشندادن آن به سخن کارگزاران روند ویانا قابل درک میشود.
از موضع سازمان ملل برمیآید که در پی حل معضل افغانستان نیست، ورنه همه تخمها را در سبد طالبان نمیگذاشت. استفان دو جاریک، سخنگوی آن سازمان، بهتازهگی در پاسخ به واکنشها و انتقادها گفته است: «قرار نیست نشست دوحه یک گفتوگوی بینالافغانی باشد.» این سخن دوجاریک اگر درست هم باشد، اعلام آن ناامیدکننده است. یا هم رزمیری دیکارلو، معاون سرمنشی سازمان ملل، اعلام کرد که مساله معرفی نماینده ویژه برای افغانستان به تعلیق رفته است؛ در حالی که گروه جی7 در این زمینه خواستار توضیحات شده است. این همه نشان میدهد که سازمان ملل برای رفع بحران افغانستان برنامه ندارد و چاره کار را در برکشیدن طالبان و نادیدهانگاری حوزه غیرطالبان میبیند. لذا، بر حوزه غیرطالبان است تا خیال سازمان ملل را به هم زند و نشان دهد که اطلاق طالبان بهمثابه تنها نماینده افغانستان گره از کار نمیگشاید.