جنگ غزه همچنان ادامه دارد و تلاشهای به ظاهر جدی برای برقراری آتشبس به ثمر ننشسته است. رقم کشتههای فلسطینیها به مرز 35 هزار تن نزدیک شده است. با آنکه همه طرفها به شمول اسراییل در پی برقراری آتشبس هستند، ولی بازهم نتیجهای به دست نیامده که شایسته دقت است. تا این دم فقط رفح، جنوبیترین شهر غزه، در معرض حمله زمینی گسترده ارتش اسراییل قرار نگرفته است. البته بعضاً هدف حمله هوایی بوده که تلفات جانی هم داشته است. اوایل هفته گذشته دولت ایتلافی اسراییل به ساکنان شرق رفح دستور تخلیه داد؛ چیزی که گمان حمله زمینی گسترده را تقویت کرده است. بیش از 100 هزار تن آن دستور را جدی گرفته و به منطقه المواصی – جایی که اسراییل امن میخواند – و شهر خانیونس پناه بردهاند.
گفتوگوهای قاهره قریب به حصول نتیجه بود که ناگهان به بنبست خورد. پس از آنکه حماس خبر موافقت خود با طرح آتشبس نیروهای میانجی را همهگانی کرد، اسراییل آن را ناقض منافع خود خواند و در واکنش به آن بخش فلسطینی گذرگاه رفح را بهگونه برقآسا اشغال کرد. در حالی که قبلاً با پذیرش طرح آتشبس توپ را به زمین حماس انداخته و سران این گروه را به امتیازطلبی و کارشکنی متهم میکرد. ادعای اسراییل این است که محتوای طرح آتشبس پسین با آن چیزی که قبلاً موافق بوده، تفاوت دارد. این دو اتفاق، دورنمای آتشبس را تیره و گمان حمله بر رفح را تقویت کرده است. لذا سوالی که مطرح میشود این است: آیا شهر رفح شاهد حمله زمینی گسترده خواهد بود؟ ارایه پاسخ روشن به این سوال دشوار است، بهویژه در شرایطی که سخن از بنبست در گفتوگوها میرود. اما به این سوال از حیث دیگر میشود پاسخ داد و آن اینکه اگر رفح مصون بماند، متاثر از دلایل و عوامل ذیل خواهد بود:
1- موضع فعلی ایالات متحده امریکا که مبتنی بر عدم حمله گسترده بر رفح است، توجه به آن حایز اهمیت است. رویکرد دولت جو بایدن اشاره به نابودی توان نظامی حماس یا هم ترور سران آن در رفح دارد که به زعم آن اقتضای حمله گسترده را نمیکند. مهمتر از آن، کاخ سفید اعلام کرده که از ارسال محموله بمبهای هدایتشونده به اسراییل اجتناب ورزیده است. در حالی که بایدن قبلاً در گفتوگو با رسانه انبیسی از فقدان خط قرمزی که منجر به توقف ارسال اسلحه به اسراییل شود، حرف زده بود. امریکا ظاهراً به دو دلیل چنین کرده است: اول اینکه به اسراییل احساس تنهایی دست دهد تا قدری کوتاه بیاید؛ دوم، دولت بایدن اعلام کرد که از تسلیحات امریکایی در کشتار غیرنظامیان در غزه استفاده شده و در رفح نباید چنین شود. موضع فعلی بایدن خالی از تاثیر بر موضع نتانیاهو نیست و از واکنش لفظیاش نیز پیدا بود: «اگر لازم باشد به تنهایی و با چنگ و دندان میجنگیم.» در حالی که قبلاً در اظهاراتش در خصوص رفح از واژه «اگر» استفاده نمیکرد. کاخ سفید اگر بر موضع خود ثابت بماند، نتانیاهو شاید به این اندیشه بیفتد که وقتی با حمایت جدی امریکا در سایر بخشهای غزه به اهدافش دست نیافته، حالا بدون حمایت آن در رفح چهگونه به مقصد نایل شود.
2- ماجرای طرح آتشبس پذیرفتهشده از سوی حماس نیز شایسته دقت است؛ چون که از سوی مصر و قطر ارایه شده و اسراییل آن را رد کرده است. پس اگر عملی شود، به سود حماس است، به این دلیل که مبادله گروگانها با زندانیها، عقبنشینی کامل ارتش اسراییل از نوار غزه، توقف دایمی جنگ و رفع محاصره این باریکه و بازسازی آن را در پی دارد. امریکا از محتوای طرح فوق آگاهی دارد و موافق هم است، ولی از ابراز نظر پرهیز میکند. این نشان میدهد که میانجیها هوای حماس را نیز داشتهاند. در حالی که تصور غالب مبتنی بر رفتار آنان به سود اسراییل است. حتا توجه ضمنی نیروهای میانجی به حماس موجب میشود که نتانیاهو احساس تنهایی کرده و محاسبه خود از وضعیت را بیشتر بازبینی کند. اینکه حماس نابود نشده و همچنان طرف مذاکره مانده، برای اسراییل خبر خوشی نیست.
3- اسراییل هم بیش از آنکه به حمله بر رفح جدی باشد، از آن بهحیث ابزار فشار استفاده میکند. حمله بر گذرگاه رفح و اشغال آن مثال روشن است؛ یعنی میخواهد حماس به تجدیدنظر در طرح آتشبس تن دهد. یا هم شاید خواسته که جدیت خود را به نمایش بگذارد. مهمتر از آن، نتانیاهو از تصویب طرح حمله بر رفح و تعیین زمان آن سخن گفته، ولی از همهگانیسازی آن تا این دم کوتاه آمده است. آن حمله محدود هم با چراغ سبز امریکا انجام شد، شاید به این دلیل که خشم نتانیاهو قدری فروبنشیند. برای همین کاخ سفید در واکنش به آن، اعلام کرد که اسراییل از خط قرمز عبور نکرده است. همچنان برخی رسانهها از قول یک رسانه اسراییلی گزارش دادند که امنیت گذرگاه رفح در درازمدت به یک شرکت امنیتی خصوصی امریکایی که طرف اعتماد واشنگتن و تلآویو باشد، سپرده میشود، شاید به این دلیل که پس از پایان جنگ و شروع بازسازی غزه ادعا نشود که در اشغال است. هر چه باشد، تصرف گذرگاه به سود اسراییل است؛ چون بهراحتی روند ورود و خروج افراد و محمولههای بشردوستانه را بهدقت رصد کرده و نگرانیاش از احتمال قاچاق اسلحه به حماس را مرفوع میسازد.
4- برای اسراییل نتیجه حمله بر رفح (رهایی گروگانها و نابودی توان نظامی حماس) از شروع آن مهمتر است. با توجه به آنکه در شمال، مرکز و برخی مناطق جنوبی غزه بهره خاصی نصیب آن نشده، گمان غالب حکایت از تکرار ماجرا در رفح میکند. امریکا، اروپا و اسراییل با آنهمه دستگاه تجسسی پیشرفته با گذشت هفت ماه هنوز قادر به کشف محل اختفای گروگانها و سران نظامی حماس نشدهاند. دولت نتانیاهو فقط دو گروگان را با راهاندازی عملیات نظامی در رفح آزاد کرده است. اگر حمله بر این شهر ثمری در پی نداشته باشد، نتانیاهو از نو با چالشهای داخلی و خارجی بزرگتر مواجه خواهد شد. به همین دلیل، ترجیح امریکا هم رهایی گروگانها از طریق مذاکره است. آزادی گروگانها برای دولت بایدن آن هم در بحبوحه انتخابات اهمیت دارد و در تلاش استفاده از آن بهحیث کارت برنده است. برای همین چند بار با خانوادههای شماری از گروگانها دیدار کرده و وعده رهایی آنان را داده است. کاخ سفید باور دارد که حمله بر رفح مساله رهایی گروگانها را مغلق و شاید هم ناممکن سازد. لذا، کسب اطمینان برای نیل به نتیجه مطلوب، اسراییل را بیشتر به اندیشه وادار خواهد کرد.
5- جنگ در غزه فرسایشی شده و انتظارات دولت نتانیاهو برآورده نشده است. به همین دلیل، حملات هوایی و زمینی آن در مقایسه با گذشته تخفیف یافته است. همچنان تمایل به گفتوگو در طرف اسراییلی دارد قوت بیشتر میگیرد. با توجه به اظهارات آغازین نتانیاهو، گمان نمیشد لحظهای فرارسد که اسراییل آماده پذیرش آتشبس شود و حماس در جایگاهی قرار گیرد که هر دم قیود و شروط بیشتر پیش پای میانجیگران بگذارد. اکنون آن لحظه فرا رسیده است. لذا، شاید بتوان گفت که اسراییل به جای حمله بر رفح به چهگونهگی خروج از باتلاق غزه میاندیشد، طوری که حمل بر ضعف و شکستش نشود.
خلاف پنج عامل فوق، فقط یک عامل داخلی دولت نتانیاهو را به حمله بر رفح وادار میکند: اصرار نیروهای راست افراطی. این نیروها متحد نتانیاهو هستند و انصراف از حمله بر رفح را پایان دولت او عنوان میکنند، بدون آنکه به عواقب آن بیندیشند. فشار راستهای افراطی بر نتانیاهو جدی است و اقناع آنها ساده هم نیست.