تن دادن سازمان ملل به خواستهای طالبان و اجتناب از دعوت زنان در میز اصلی گفتوگوهای دوحه، با واکنشها و انتقادهای سنگین و سهمگین مواجه شده است. ملل متحد بعداً اعلام کرد که گویا مساله حقوق بشر و حقوق زنان برایش اهمیت دارد و نشست جداگانهای را برگزار میکند که در آن نمایندهگان زنان و جامعه مدنی افغانستان با نمایندهگان ویژه کشورهای مختلف روبهرو صحبت خواهند کرد. منتقدان از آن نشست جداگانه به نام «نشست جانبی» یاد میکنند. همچنان رزمیری دیکارلو، معاون سرمنشی سازمان ملل و گرداننده نشست سوم دوحه، اواسط هفته گذشته با جمعی از فعالان زن و جامعه مدنی گفتوگوی مجازی برگزار کرد تا بتواند رضایت آنان را فراهم کند. نرگس نهان، سرپرست وزارت معادن حکومت پیشین، در آن نشست مجازی حضور داشت و از محتوای گفتوگوها به رسانهها چیزهایی گفت.
سازمان ملل به شماری از فعالان زن و جامعه مدنی دعوتنامه فرستاده تا در نشست جانبی دوحه اشتراک کنند، ولی آنان نپذیرفتهاند. از این میان، زبیده اکبر، فعال حقوق زن، حبیبه سرابی، عضو هیات گفتوگوهای صلح حکومت پیشین با طالبان و نبیله مصلح، معین پیشین وزارت امور زنان، اعلام کردهاند که به درخواست سازمان ملل پاسخ رد دادهاند. آنان استدلال کردهاند که باید در میز اصلی گفتوگوهای دوحه دعوت شوند، نه در نشست جانبی. جدا از نامبردهگان، طی کمتر از یک ماه گذشته اکثریت مطلق جنبشهای اعتراضی زنان نشست دوحه را محکوم و تحریم کردهاند. قبلاً رحمتالله نبیل، رییس پیشین امنیت ملی، نیز فراخوان داده بود که زنان و جامعه مدنی رابطهشان با سازمان ملل را باید به تعلیق درآورند.
کسانی که به دعوت سازمان ملل پاسخ رد دادهاند، موضعشان درخور احترام است، ولی در تایید و تکثیر آن اگر قدری دقت به خرج داده شود، بهتر است. آنان بدون شک دغدغه حمایت از زنان و دختران افغانستان را دارند، ورنه میشد که خاموشانه راهی قطر شوند. با همهگانیسازی موضعشان نیز میخواهند اثبات کنند که با پذیرش درخواست سازمان ملل نخواستند کاری انجام دهند که تعبیر به «معامله با حقوق زنان» شود. اینهمه در جای خود درست، ولی سوالی که مطرح میشود، این است: آیا اجتناب فعالان زن از حضور در نشست جانبی دوحه راهگشاست؟ یا هم سوال را بهگونه دیگر میتوان مطرح کرد: آیا عدم حضور زنان در اجلاس دوحه نسبت به حضورشان سودمندتر است؟
اگر موضعگیری اخیر سازمان ملل و وضع رقتبار زنان و دختران افغانستان را معیار قرار دهیم، رد درخواست آن سازمان از سوی زنان موجه به نظر میخورد. کسانی که از تسلیمی سازمان ملل به مطالبات طالبان سرخورده شدهاند، شنیدن خبر اجتناب فعالان زن از حضور در نشست جانبی دوحه برایشان قدری تسلیبخش است. اما اگر طالبان را حاکمان بالفعل افغانستان بدانیم و به شور و شوق کشورها و سازمان ملل برای تعامل با این گروه دقت کنیم، احتراز زنان از اشتراک در نشست قطر شاید زیاد موجه به نظر نخورد، به این دلیل که در موضع کارگزاران روند دوحه تعدیل وارد نمیکند. اگر تعدیل در موضع سازمان ملل متصور میبود، تحریم نشست میتوانست راهگشا باشد. وقتی ملل متحد اخیراً به تقاضای کشورهای عضو گروه جی7 و نهادهای معتبر بینالمللی ترتیب اثر نداد، چهگونه میتوان امیدوار بود که سیاست تحریم از سوی زنان افغانستان را جدی بگیرد؟
نگاه سازمان ملل و سایر کشورها نسبت به افغانستان فعلی «نگاه معطوف به قدرت» است و به همین دلیل، پیوسته طالبان را حاکمان دو فاکتوی افغانستان خوانده و تعامل با این گروه را اجتنابناپذیر میخوانند. حتا به این تازهگیها ضمیر کابلوف، نماینده ویژه روسیه برای افغانستان، طالبان را «حاکمان قانونی» افغانستان خطاب کرده است. درست است که شنیدن آن اظهارات برای بخش عظیمی از مردم افغانستان بهویژه زنان و دختران گوشخراش و دلآزار است، اما برخی کشورها و نهادها بسته به منافعشان بهمثابه یک واقعیت دارند تبلیغ میکنند. آن اظهارات سبب شده تا ذاکر جلالی، مقام پرسروصدای وزارت خارجه طالبان، مدعی شود که غرب در تعامل با طالبان نمیخواهد از کشورهای منطقه عقب بماند. یا هم عبداللطیف منصور، وزیر انرژی و آب طالبان، ادعا کند که دنیا این گروه را «نیروی بیبدیل» میداند. نگاه معطوف به قدرت موجب شده که از طالبان در نشستهایی که نمیخواهند حضور داشته باشند، نیز به کرات دعوت شود، ولی به جریانهای دور از قدرت که اگر زنان و جامعه مدنی هم باشند، بها داده نشود. از این حیث، سیاست قهر و تحریم علیه سازمان ملل شاید زیاد کارآمد نباشد. به جای آن، لابیگری و تلاش و تقلای مستمر خوب به کار میآید، ولو که منجر به حضور در یک نشست جانبی شود.
نشست دوحه اگر جانبی و حاشیهای هم باشد، حداقل «تریبون باز و آزاد» برای زنان است؛ چون میتوانند با نمایندهگان ویژه کشورها و نهادهای بینالمللی با خیال راحت حرف زده و روایت طالبان را خوبتر به چالش بکشند. خواست طالبان این است که همین تریبون ضعیف هم بشکند و میدان به سودشان کاملاً پاک شود. وقتی دفاع از حقوق زنان مهمترین مساله است، چرا ناخواسته کاری انجام شود که آرزوی طالبان برآورده شود؟ اگر هدف تبدیل نشدن دوحه به بلندگوی انحصاری طالبان است، اشتراک در نشست جانبی یکی از امکانها و گزینههای حداقلی در این خصوص است. نشستن به آرزوی اینکه سازمان ملل زمینه حضور گسترده، معنادار و موثر زنان در میادین بینالمللی را فراهم کند، حداقل در برهه حساس حاضر شاید هدر دادن فرصت باشد. در نشستهای اول و دوم دوحه هم چنانی که باید حضور معنادار زنان تامین نبود. بسیاری بر رویکرد یکی دو کسی که به نمایندهگی از زنان در آن نشستها حضور یافته بودند، ایرادهای جدی وارد میکردند. اما این سه فعال حقوق زن که به درخواست ملل متحد نه گفتهاند، به نظر میرسد که وضعیت زنان و دختران کشور برایشان مایه آزار است. از این رو، در دیدار با نمایندهگان ویژه کشورها میتوانستند حق مطلب را بهدرستی ادا کرده و تصویر واقعی از وضعیت را به نمایش بگذارند. وقتی چشم سازمان ملل فقط طالبان را میبیند، از دست دادن فرصتها و امکانهای حداقلی میتواند به مصلحت زنان نباشد. طالبان اگر با سازمان ملل قهر میکنند، در نظر خودشان ابزار فشار در اختیار دارند: قدرت و جغرافیا. اما ابزار فشاری که جنبشهای اعتراضی زنان علیه سازمان ملل در اختیار دارند، چیست؟
همین سیاستمدارانی که زنان را تشویق به تعلیق رابطه با سازمان ملل میکنند، اگر ملل متحد گوشه چشمی نشان دهد، راهی دوحه خواهند شد، فارغ از اینکه در حاشیه یا متن نشستها باشند. اگر از یاد نبرده باشیم، آن ماجرا در عصر جمهوریت در مسکو و جاهای دیگر تکرار شده است. پس زنان که قربانیان اصلی وضعیت جاری هستند، تلاش کنند از امکانها، فرصتها و گزینههای حداقلی هم حداکثر استفاده را ببرند.