مهاجرت به بلندای تاریخ انسانی سابقه دارد. این پدیده، از شرایط سیاسی و اقتصادی، امنیتی و فرهنگی، ناشی میشود. در سده 21، اکثریت مطلق کشورها، با پیامدهای این پدیده درگیرند، چه آنهایی که مهاجر میفرستند و یا آنهایی که مهاجر میپذیرند. چالشهای ناشی از این بحران، در لایههای مختلف قابل مشاهده است.
سابقه مهاجرت افغانها به ایران
افغانستان از انگشتشمار کشورهایی است که مهاجرانش به ایران میروند. تاریخ مهاجرت از افغانستان، چند دهه عمر دارد. شماری از شهروندان این کشور، از کودتای 7 ثور بدین سو، تمایل دارند کشور را ترک کنند. یکی از کشورهایی که مقصد مهاجران افغانستان محسوب میشود، ایران است. جمهوری اسلامی ایران در صدر کشورهایی قرار دارد که بیشترین پناهجویان افغان در آنجا زندهگی میکنند. موج افزایش افغانستانیها در ایران را نمیشود انکار کرد. در تازهترین مورد، امیرسعید ایروانی، نماینده دایم ایران در سازمان ملل، روز جمعه، اول سرطان 1403 در نشست شورای امنیت سازمان ملل گفت که کشورش میزبان شش میلیون پناهجوی افغانستان است. به باور او، این شمار پناهجویان سالانه حدود 10 میلیارد دالر برای جمهوری اسلامی ایران هزینه دارد. در چنین وضعیتی که ایران با مشکلات اقتصادی و تحریمهای مختلف مواجه است، این مبلغ کلان است.
مدل تعامل با پناهجویان افغان
نحوه تعامل ایران با مهاجران، هرازگاهی پرسشبرانگیز است. تکلیف چند میلیون مهاجر افغانستان از نظر اسکان، بهداشت، آموزش فرزندان، الحاق خانواده، کسب تابعیت، شماره ملی، حق کار، حساب بانکی و دیگر تسهیلات لازم، در هاله ابهام قرار دارد. حضور بیپیشینه مهاجران افغانستان در ایران، یکی از مشغلههای افکار عمومی در ایران است. در دیگر کشورها، اجماع وجود دارد که مهاجرت تابع یک سیاست مدون صورت میگیرد. افزایش حساسیت اهالی کشور میزبان با مهاجران، در نبود سیاست مهاجرتی ریشه دارد. مهاجرانی که از حداقلهای لازم برای ادغام در جامعه و یک زندهگی قانونمند برخوردار نیستند. این بیسیاستی مانع اصلی تعامل مثبت اهالی کشور با مهاجران پنداشته میشود. گذشته از مباحث حقوقی، نحوه برخورد با پناهجویان، منطقگریز است.
بازی با کارت پناهجویان
در کشورهای غربی، سیاستهای مهاجرتی در بسیاری از دورههای انتخاباتی در رأس موضوعاتی مورد بحث قرار دارد، اما مساله مهاجران برای نخستینبار وارد کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری ایران شد. از میان پنج نامزد اصولگرا و یک نماینده از جبهه اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری ایران، محمدباقر قالیباف و مسعود پزشکیان در کارزارهای انتخاباتی خود تاکید جدی بر رفع مساله مهاجرت داشتند. موضعگیری آنان بازتاب گسترده یافت.
قالیباف نوشته است که مرزهای شرقی با افغانستان و پاکستان را میبندد، مهاجران غیرمجاز را اخراج میکند و زمینه حضور پناهجویان قانونی را ساماندهی خواهد کرد. این نامزد ریاست جمهوری گفته است: «چارهجویی قاطعانه برای حل مسأله چندبعدی اتباع بیگانه غیرمجاز از دغدغههای مهم مردم است.» آقای قالیباف تاکید میکند که بر این موضوع اشراف دارد و مدعی است که در دولت بعدی ـ در صورتی که انتخاب شود ـ این نگرانیهای مردم را رفع خواهد کرد. این در حالی است که هنوز طرحهای «سازمان ملی مهاجرت» و «سازمان ملی اقامت» در مجلس تحت اداره قالیباف در بلاتکلیفی قرار دارد. گر چه قابل انتظار است که مساله مهاجران یک بحث جدی در جریان انتخابات هر کشور خوانده میشود.
مسعود پزشکیان، فرد شماره دوم است که بر انسداد کامل مرزها و جلوگیری از مهاجرت موضعگیری کرده است. آقای پزشکیان همچنین بر ساماندهی پناهجویان و مذاکره با کشورهای اروپایی جهت پذیرش بخشی از مهاجران ساکن در ایران تاکید میکند. پزشکیان ضمن یادآوری نقش مهاجران افغانستان در سازندهگی ایران، میافزاید که حضور آنان باید ساماندهیشده و مبتنی بر انضباط باشد.
راستیآزمایی شعارهای انتخاباتی
عدهای مواضع این دو نامزد ریاست جمهوری را عوامفریبی خواندند. نامزدان جهت کسب رای شهروندان، فرصتطلبی سیاسی میکنند و از کارت «بیگانههراسی» استفاده میکنند. اگر به گذشته قالیباف، نامزد ریاست جمهوری ایران مراجعه شود، ایشان اکنون رییس مجلس است و در گذشته هم میتوانست «چارهجویی برای حل مساله مهاجران» کند. اینکه در چندقدمی برگزاری انتخابات از این شعارها استفاده کرد، ربط مستقیم به بازیهای انتخاباتی دارد. آقای قالیباف در انتخابات 1384، 1392 و 1394 خودش را کاندیدای ریاست جمهوری کرده بود، اما شعار انسداد مرزهای شرقی در کارزار انتخاباتیاش نبود. تاکید او بر مساله مهاجرت، به منظور جلب رضایت شهروندان ایرانی صورت گرفته است. قالیباف میداند که به دلیل حضور گسترده مهاجران افغان در ایران، ایرانیها از این وضعیت شاکیاند و این یک فرصت خوب برای او خواهد بود. هر دو نامزد ریاست جمهوری از ساماندهی مهاجران صحبت کردند. نامزدها میدانند که انسداد کامل مرزها دشوار است؛ مثل ترمپ و دیوار مکسیکو، انتقال پناهجویان از انگلیس به رواندا و موقف سختگیرانه احزاب راست افراطی در اروپا. دولت بعدی در صورتی که بتواند سیاست مدیریت مهاجران را بسازد، جای سوال باقی نمیماند. نبود سیاست مهاجرت اصولی، موجب عدم رضایت کشور پذیرنده شده است. بدون شک، در روشنایی چنین سیاستی، تکلیف نحوه مدیریت مرزها و برخورد با مهاجران غیرقانونی روشن خواهد شد. از اینکه یک سیاست بیسیاستی در قبال مهاجران وجود دارد، هیچ قدمی برای ساماندهی مهاجران برداشته نمیشود.
نکته پایان
ایران به لحاظ سطح توسعه و رشد اقتصادی، ایجاد اشتغال و نیاز به نیروی کار، یک کشور مهاجرپذیر نیست، اما پناهجویان و مهاجران زیادی از افغانستان در آن کشور کار و زندهگی میکنند. امیدواریم این بحران اجتماعی حل شود. با تدوین سیاست مهاجرتی، پناهجویان افغانستان در جامعه منحل شوند، سهمشان را در اقتصاد و توسعه بپردازند، شناسنامهدار شوند و بتوانند نقش محوری در سازندهگی کشور میزبان ایفا کنند. این شعارها، تاریخ مصرف دارد و منتظر خواهیم ماند که در صورت برنده شدن، سیاست آنان در پیوند به این مساله چگونه خواهد بود. نامزدها با تحریک شعارهای ناسیونالیستی، نمیتوانند مردم را علیه مهاجران افغانستان تحریک کنند. تصمیمات در مورد مهاجران افغانستان در لایههای بالاتر صورت میگیرد. قوه مجریه به تنهایی قادر به ایجاد تغییرات نیست. شاید تغییرات اندکی بیاید، اما تغییرات ریشهای نخواهد آمد.